زمانی به من میگفتند افسانه ها را باور نداشته باشم. به من می گفتند که فقط رویاپرداز ها سرشان را در ابرها می کنند و چشم های شان را به ستاره ها می دوزند. به من میگفتند که عشق واقعی فقط در کتاب و فیلم است، که زندگی به من می آموزند که هیچ یک از این چیزها در دنیای واقعی وجود ندارد.
کاملا اشتباه میکردند.
باور من به افسانه و عشق و واقعی من را سرپا نگه میدارد؛ من را در دنیایی زنده نگه می دارد که همیشه پذیرای رویاپرداز ها نیست و درحالی که پاهایم همیشه روی زمین است، نگاهم همیشه به آسمان بالا و دنیای فرای آن است.
📖 #تمام_این_مدت
«در آینده اگر معجزه ای شد و در موقعیتی قرار گرفتی که دوباره عاشق بشی... عاشق من شو»
📖 #با_ما_تمام_میشود
به گمانم از ضعف بینایی خویش هم سود میبرم. چندین سال است که نمیتوانم اندیشه دیگر متفکران را مطالعه کنم. بنابراین، بدون داشتن ارتباط با دیگران فقط به افکار خودم میاندیشم. درواقع به لحاظ فکری روی پای خودم ایستاده ام! شاید این چیز خوبی باشد. شاید به همین دلیل یک فیلسوف صادق هستم. من فقط بر اساس تجربیات خودم مینویسم. با خونم مینویسم و بهترین نوع حقیقت، حقیقت خونی است.
📖 #وقتی_نیچه_گریست
نوستالژی یک ماده مخدر خطرناک است، با این حال من از یادآوری خاطرات خوشحال میشوم.
📖 #سنگ_کاغذ_قیچی
لو سالومه درمورد چشمان او چه گفته بود؟ اینکه انگار به جای بیرون به داخل خیره شده اند و از گنجینهای درونی حفاظت میکنند.
📖 #وقتی_نیچه_گریست
از کسانی که به اسرارمان پی میبرند و مارا در موقعیتهای حساس گیر میآورند متنفریم. آنچه در چنین لحظاتی احتیاج داریم، همدردی نیست بلکه فرصتی است تا دوباره تسلط خود را بر هیجاناتمان بدست آوریم.
📖 #وقتی_نیچه_گریست