سوا شدن و جدا ماندن از دنیایی که از آن متنفر شده بود کار اشتباهی بود؟
📖 #پژواک
خاطره های هیچ کس ′حقیقی′ نیست. ده نفر آدم یه اتفاق واحد رو به ده حالت مختلف به یاد میآرن. تازه، اینکه من در حقیقت کی بودم، نه اهمیتی داره و نه در شخصیت فعلیم تغییری ایجاد میکنه. من شخصیت فعلیم رو دوست دارم؛ چیزی که احتمالا قبلا حقیقت نداشته وگرنه شخصیتم اصلا جایگزین نمیشد.
📖 #پژواک
سفر به معنی آزادی است. نوشتن حین سفر را دوست دارم. کلمات نوشته شده نسبت به عکس و سوغاتی، زرق و برق کمتری دارند و جدی و قابل تامل هستند. کلمات نوشته شده هنگام سفر دروغ نمیگویند، برای خودنمایی نیستند بلکه آدمی را به تفکر و مراقبت از خود وا میدارند.
📖 #هیچکس_نامه_نمینویسد
وقتی در سفر هستیم، قلب ها و ذهن هایمان از همیشه باز تر است. زمانی است که بیشتر از هروقت دیگری در زندگی خود فکر میکنیم. حتی ممکن است به چیزهایی فکر کنیم که هرگز پیشتر به ذهنمان خطور نکرده است. به همین خاطر اشتباه بزرگی است اگر این افکار را روی کاغذ نیاوریم. همیشه میتوانی برگردی و عکس بگیری یا سوغاتی بخری. اما افکاری که حین سفر به ذهن خطور میکند، غیر قابل بازگشت است.
📖 #هیچکس_نامه_نمینویسد
اعداد برای من وسیله شناسایی آدمها هستند و با وجود ظاهر سادهای که دارند، اطلاعات بیشماری را در خود جای میدهند.
من با این شمارهها، کسانی که در سفر ملاقات میکنم را به خاطر میسپارم. اعداد بینهایت قابل توسعه هستند و هیچوقت تمام نمیشوند و این ایده جذابی است.
📖 #هیچکس_نامه_نمینویسد
کتاب شعرش شبیه به شیئی بود که ذات زندگی را در خود نگه میداشت. :))
📖 #هیچکس_نامه_نمینویسد
بسیاری از مردمان و رخدادهایی که هر روز و شب میبینی، محکوم به فنا هستند، حتی اگر همینحالا بر صدر قدرت نشسته باشند...
📖 #تاریک_روشنا
بزرگترین فریب زمانهی تو همین است که همرنگ شدن جاهلانه در سطح تودهها را از تو میخواهد، در حالی که انسان برای زیستن تودهوار آفریده نشده است! انسان آمده تا در فردیّت خودش بگوید، بسازد، همراه شود و برود...
📖 #تاریک_روشنا
اونایی که شرایط خرید کتابُ ندارن،
میتونن یا تو کتابخونه عضو شن،
یا از آشنایان و دوستانشون قرض بگیرن،
و یا از نت، pdfهای رایگان رو دانلود کنن.
آدم ها هرجا که باشند، نمیتوانند خود را از انتخاب و تصمیم گیری رها کنند. اگر چیزی انتخاب نکنید، زندگی تداوم نمی یابد.
📖 #هیچکس_نامه_نمینویسد
رخشانه گفت : «شاید روزگار تازه ای در راه است »
«روزگار تازه یا بازی تازه ؟!»
📖 #آواز_های_روسی
نه ، استاد پدرام ! وحشت از این نیست که ما نقش قربانیان تراژدی در عصر خود را بازی کنیم . وحشت از اینجا آغاز میشود که ما قربانی های فراموش شده باشیم . جنازه هایی خاموش که هیچ یادی در دنیا برایشان نباشد . نه یادی و نه یادگاری . قربانی شدن سهل است اگر در یادها باشیم . من از فراموش شدن میترسم . از اینکه قربانی شوم و هیچ کس به یادم نباشد . در شعر هیچ شاعری نیایم و شخصیت هیچ رمانی نباشم .
📖 #آواز_های_روسی