وقتی پدر نبود ،روز پدر غمه
این روز با شکوه ،آوار ماتمه
مادر نشسته باز ،یک گوشه ی اتاق
قامت خمیده تر ،از غصه ی فراق
چن سال میشه که ، بی تاج سر شدیم
روز پدر رسید، دیوونه تر شدیم
محزون و غصه دار ،چون ابر بی قرار
دل می کِشد مرا هربار تا مزار
کامم همیشه تلخ ،دنیای من خراب
یک تکه سنگ و باز ،پاشیدن گلاب
خیرات و شاخه گل ،این هدیه ی منه
این بغض لعنتی ،ای کاش بشکنه ...
#محمدجواد_منوچهری
بحث کل جهان شود خبرش...
سال تحویل شد خبر آمد
تیرگی مرد تا سحر آمد...
عطر نرگس گرفته عالم را
صاحب الامر از سفر آمد...
#محمدجواد_منوچهری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هم حب وطن ماضی استمراری است
هم تا به ابد در رگ و جانم جاری است
جمهوری اسلامی ایران عزیز
رای ام به تو در اوج بلاها ، "آری" است
#محمدجواد_منوچهری
#جمهوری_اسلامی_ایران
#فدایی_سید_علی
#من_رای_می_دهم
@gida13
تقدیم به روح مطهر شهید عبدالحسین برونسی
خدا کند که بیایی به خواب فرمانده
سلام کردم و دارد جواب فرمانده
نوشتم از تو و از حال و روزمان بی تو
در این هوای به ظاهر خراب فرمانده
عزیز زاده ی گلبوی مرد بی غل و غش
کم است مثل تو پا در رکاب ،فرمانده
شکست زیر شکنجه ،تمام دندان هات
صبور بودی و شد انقلاب فرمانده
امیر و خط شکن روزهای ترکش و خون
حدیث سادگی ات شد کتاب فرمانده
چقدر ضجه زدی تا که در قیامت «بدر»
شد آرزوی دلت مستجاب فرمانده
ببخش بعد شما ما اگر عوض شده ایم
گذشت فصل تب و التهاب فرمانده
حجاب دغدغه ات بود و غیرت زینب
رسیده دوره ی کشف حجاب فرمانده
کسی شبیه تو پیدا نشد به یکرنگی
کجاست آنکه ندارد نقاب فرمانده
همیشه در پی نان حلال می گشتی
حلال باهمه رنج و عذاب فرمانده
و از مرام تو دورند و در سر بعضی
نمانده باور روز حساب فرمانده
فقط برای خیابان و کوچه ی شهری
شده است نام شما انتخاب فرمانده
چقدر عکس تو رفتیم و سخت می گرییم
به عکس خنده ی تان توی قاب فرمانده
برای عرض ارادت همیشه آوردیم
برای سنگ مزارت گلاب فرمانده
شما به مرکز خورشید متصل شده اید
و ما به سایه پی آفِتاب فرمانده
به زیر دین شماییم و گوش مان شده کر
سر شنیدن حرف حساب فرمانده
بدا به حال هر آنکس که از ولایت عشق
بریده رفته به سمت سراب فرمانده
همیشه راه علی قبله است و می چرخد
به سمت او جهت قبله یاب فرمانده
#محمدجواد_منوچهری
#عبدالحسین_برونسی
@gida13
بانی فاجعه جبر است و سپس پنجَره را
باز کردند ببیند غم این منظره را
از بهشت آمده مستاجریِ روی زمین
ونشان داد کسی عاقبت و مقبره را
خنده ماسید به رویِ لب و از اول کار
گریه آمد که بگیرد عطشِ حنجره را
اولین بوسه و آغوش پر از مِهرِ مَلَک
در بدر کرد تب و لرزِ پر از سیطره را
ناخوش احوال، نگینی است که از بختِ بدش
متحمل شده بد فرم ترین چنبره را...
یک نفر نیست شبِ بی سحرِ میلادش
گِل بگیرد دهنِ مسخره ی زنجره را
#محمدجواد_منوچهری
به وقت میلاد...................2/4
شعر منتخب جشنواره شهدای عشایر۱۴۰۱
استان خراسان
زلال و ساده ام بی ادعا ،سرسخت چون آهن
رفیق دشت و کوه و جویبارم،خانه ام گلشن
پرم از خاطرات کوچ و چادرهای صحرایی
هزاران قصه دارم از غم دل بستن و کندن
لرم،کردم،عرب،افشار و قشقایی و کرمانجم
و حتی ترکمن یا شهسون در قاب این میهن
مرا برنو به دستم خوانده ای و خوب فهمیده است
زبان اقتدار و غیرتم را سینه ی دشمن
برای حفظ ناموس و وطن خون شهیدانم
نشان افتخاری شد برای فصل روییدن
عشایر پاره ای از پیکر ایران آباد است
مگر ایران بدون ایل معنا می شود اصلا
#محمدجواد_منوچهری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر شایسته تقدیر در جشنواره شعر شهدای عشایر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«من یادم نمیاد اولین بار کِی رفتم حرم امام رضا جان و این قشنگترین فراموشی عمرمه چون معنی ش اینه که پیش خودشون قد کشیدم»
هَمسادِ قدیمِ بست پایین شمایُم
پا ثابت جشن و گریه، مین روضه هایُم
پِر دادنِما از او محله ها اگر چه
سنگُم بزنی بازُم همی دُو ر و ورایُم
او بچه ایُم که قد کشیده زیر بالت
آمُختَه یِ صحن نوو و ایوون طلایُم
آهو که نِه، کِفتَرُم که نِه، ولی خداییش
موسی کو تِقیِ ولِ لای کفترایُم
یک عمره که پشت پِنجِره گره زِده نخ
هرکس مِرَضی گرفته ،شاهد شفایُم
آرامش محضه دِ حرم که عمریه مُ
جلد حرم و صحن غریب الغربایُم
یک تیکه ی از بهشته اینجه با وجودت
مُ نوکر پادشای ای صحن سرایُم
از دست کریم و قلب پاک مهربونت
محتاج سفر به سرزمین کربلایُم
#محمدجواد_منوچهری
#السلامعلیکیاعلیبنموسیالرضا
@gida13
به هر خیر و شری از روز ایجاد
زمانه پاسخی در شان می داد
گره از کار مردم باز کردیم
گره در کارمان هرگز نیفتاد
#محمدجوادمنوچهری
هر قصه ای را آغازی وهر شروعی را پایانیست
وچه غم انگیز قصه ای را که بدون شروع خاتمه یافت
وغم انگیز تر برای نقش اولی که هرگز نقشی نداشت...
#محمدجواد_منوچهری
بودی علی شبیه علی مقتدا شدی
با درد خو گرفته و دار الشفا شدی
در کارزار واقعه ی تلخ کربلا
از شاهدان غربت خون خدا شدی
از حمله ی حرامی و از غارت خیام
تا شاهد اسارت و صاحب عزا شدی
در بند تب اسیر و در آن بحر سرخ گون
تا ناخدای کشتی غرق بلا شدی
از کوفه تا به شام،چهل روزِ سیل غم
هر ثانیه به درد و غمی مبتلا شدی
با خطبه ها و هم قدم زینب علی
روشنگر حقایق کرب و بلا شدی
خون گریه ها و داغ چهل سال آزگار
شد جاودان و بانی این روضه ها شدی
زین العباد گشته ای از کثرت دعا
با سیل گریه خامس اهل بکا شدی
بودی شهید زنده ی دشت بلا ولی
مسموم زهر گشتی و حاجت روا شدی
چون مجتبی (ع)و باقر(ع) و صادق(ع) ،امام عشق
بی بارگاه و گنبد و صحن و سرا شدی...
#محمدجواد_منوچهری
#یا_سید_الساجدین_علیه_السلام
@gida13
تار و پود انقلاب عشق از هم می گسست
در هیاهو ها اگر نقش بسیجی ها نبود
#محمدجواد_منوچهری
برداشته هی فراتر از حدش پا
در آتش فتنه ها دمیده هرجا
جمهوری اسلامی ایران باقی است
در اوج رذالت سلبریتی ها
#محمدجواد_منوچهری