در لب خاموش ساغر گفتگو بسیار هست
پنبه چون مینای می از گوش می باید کشید
باده گلرنگ را با ساقیان گلعذار
بر رخ گلهای شبنم پوش می باید کشید
#صائب_تبریزی
دوام عشق اگر خواهی،
مکن با وصل آمیزش
که آب زندگی هم می کند
خاموش آتش را
اگر روشندلی، راه از تو
چندان نیست تا گردون
که چون شبنم سفر آسان بود
جان های بی غش را
#صائب_تبریزی
در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو
عالم پُر است از تو و خالی است جای تو
هر چند کاینات گدای در تواند
یک آفریده نیست که داند سرای تو
#صائب_تبریزی
آنچنان گرم است بازار مکافات عمل
دیده گر بینا بود، هر روز، روز محشر است…
#صائب_تبریزی
دل رُبایانه
دگر
بر
سرِ
ناز
آمده ای
از دل ما چه به جا مانده که باز آمده ای؟!
#صائب_تبریزی
دوام عشق اگر خواهی،
مکن با وصل آمیزش
که آب زندگی هم می کند
خاموش آتش را
اگر روشندلی، راه از تو
چندان نیست تا گردون
که چون شبنم سفر آسان بود
جان های بی غش را
#صائب_تبریزی
ما در چه شماریم که خورشید جهان تاب
گردن به تماشای تو از صبح کشیدهست
#صائب_تبریزی
شِکوه از ناسازگاری های مردم چون کنیم؟
ما که با ناسازیِ چرخِ بَداختر ساختیم؟
#صائب_تبریزی