چهره زرد مرا بین و مرا هیچ مگو
درد بیحد بنگر بهر خدا هیچ مگو
دل پرخون بنگر چشم چو جیحون بنگر
هر چه بینی بگذر چون و چرا هیچ مگو
#مولانای_جان
از دل رفته نشان میآید
بوی آن جان و جهان میآید
نعره و غلغله آن مستان
آشکارا و نهان میآید
#مولانای_جان
هر چه به جز خيالِ او قصد حريمِ دل كند
دَر نگشايمش به رو، از دَرِ دل، برانمش
#وحدت_کرمانشاهی
نور دو دیده منی
دور مشو ز چشم من
شعله سینه منی
کم مکن از شرار من
مُرده تَر از تنم مجو
زنده کُنَش به نور هو
تا همه جان شود تنم
این تَنِ جانسپار من
#حضرت_مولانا
نیست ز نفس ما مگر
نقش و نشان سایهای
چون به خم دو زلف تست
مسکن و جای نفس ما
#حضرت_مولانا
این جهان با توخوش است و
آن جهان با تو خوش است
این جهان بیمن مباش و
آن جهان بیمن مرو
#حضرت_مولانا
جان پروانه میان میبندد
شمع روشن به میان میآید
آفتابی که ز ما پنهان بود
سوی ما نورفشان میآید
#مولانای_جان
ور خضروار قلاووز شوی
تا لب چشمه حیوان چه شود
ور ز خوان کرم و نعمت تو
زنده گردد دو سه مهمان چه شود
#مولانای_جان
شب ز نور ماه
روی خویش را بیند سپید
من شبم تو ماه من
بر آسْمانْ بیمن مرو
#حضرت_مولانا
درد ما را در جهان درمان مبادا بی شما
مرگ بادا بی شما و جان مبادا بی شما
#حضرت_مولانا
چو تو پنهان شوی از من همه تاریکی و کفرم
چو تو پیدا شوی بر من مسلمانم به جان تو
#حضرت_مولانا