به صبر ، مشکل عالم تمام بگشاید ؛
که این کلید به هر قفل ، راست میآید
#صائبتبریزی
ز نامردان، علاج دردِ خود جستن بدان مانَد؛
که خار از پا برون آرد کسی با نیش عقربها
#صائبتبریزی
با خیال یار در یک پیرهن خوابیدهام
بر ندارد سر ز بالین هر که بیدارم کند
#صائبتبریزی
تا به کی گرد کدورت زیر دیوارم کند؟
عشق کو تا از غم عالم سبکبارم کند
با خیال یار در یک پیرهن خوابیده ام
بر ندارد سر زبالین هر که بیدارم کند!
شد ز زنگ سینه من ناخن صیقل کبود
سعی خاکستر چه با آیینه تارم کند؟
چون رگ سنگ است از خواب گران مژگان من
سیلی دوران عجب دارم که بیدارم کند
عاشقان با درد از روز ازل خو کرده اند
درد بیدردی مگر صائب خبردارم کند
#صائبتبریزی
مکش منت به هر نامرد و مردی
مده دل را به ذلت دست فردی
اگر او را به تو مهر و وفا نیست
اگر او بر جراحاتت دوا نیست
رهایش کن مرنجان خویشتن را
مبر هرگز ز یادت این سخن را
#صائبتبریزی