🔹لافند
وارد گلزار شهدای رشت که میشیم، سمت چپ، اولین مزارِ ردیف اول، مربوط به «حمید بیانی» است. بعد از پیروزی عملیات طریق القدس، حمید، بسیجی پانزده سالهای را میبیند که هشت نفر از کماندوهای قُلتَشنِ تیپ ویژۀ ریاست جمهوری صدام را، به عقب میبرد و در همان حال به آنهایی که از ترس «دخیل دخیل» میگفتند، با قمقمهاش تو گلویشان، یکی دو قُلپ آب میریزد. پیشآبِ بعضی از چریکهای قلچماق، بس که ترسیده بودند، از خِشتکشان چکهچکه راه افتاده بود! حمید، وقتی اسرای یُغور و بسیجی ریزهمیزۀ سادهدل ولی شجاع را دید، چشمش از تعجب گرد شد و گفت:
- آبَرار قوربان! بپا تی گله رم نوکونه!
یعنی: مواظب باش رمهات رم نکند!
بسیجی که از زبان و لهجهٔ حمید فهمیده بود همشهری هستند، تفنگش را از زیر بغل درآورد و در حالی که آن را رو به حمید تکان میداد، گفت:
- اَشانِ لافَند می دس دره!
لافندشان تو دست منه!
توی ولایت حمید به طناب میگفتند «لافند» و منظور بسیجی هم از طناب، کلاشینکفش بود که بعثیها را به زور آن، ضفط و رفط کرده بود و جرأت فرار نداشتند!
🌸
حمید بیانی
نام پدر: ابراهیم
تاريخ تولد: 17-9-1340 شمسی
محل تولد: گیلان - شفت - شفت
تاريخ شهادت : 1-12-1360 شمسی
گلزار شهدا: نام گلزار:رشت (تازه اباد) شهر:گیلان - رشت
#دفاع_مقدس
#خاطره
#طنز
🖊راوینویسنده: منصور ایمانی
#نویدشاهدگیلان
🆔 https://eitaa.com/joinchat/3087728889C48c501c0dc