eitaa logo
˙·٠•●♥حسیبا♥●•٠·˙
139 دنبال‌کننده
996 عکس
487 ویدیو
16 فایل
☆بسیج دانش آموزی خواهران شهرستان آمل☆ کانال در شاد: https://shad.ir/BDA_Mazandaran16
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️ در حرکتیم... مروری بر مهم‌ترین اتفاقات خوب سال ۱۴۰۱ را وظیفه خود بدانیم 📌قرارگاه سایبری حاج قاسم @GHGhasem
💌 بهار معنویت 🗣️ رهبر انقلاب: امسال بهار طبیعت تقارن پیدا کرده است با بهار معنویّت؛ ماه رمضان. همچنانی که درباره‌ی بهار فرمودند که: «تن مپوشانید از باد بهار»‌، درباره‌ی بهار معنویّت ماه رمضان هم باید تمسّک کنیم به این جمله: «ألا فتعرّضوا لها»، «إنّ فی ایّام دهرکم نفحات ألا فتعرّضوا لها». 🔸 نسیم معنویّت در ماه مبارک رمضان شامل حال همه است و خودمان را باید آماده کنیم. دلهایمان را در معرض این نسیم معنوی و الهی و معطّر بگذاریم. ۱۴۰۲/۱/۱ ⚡️ 💻 Farsi.Khamenei.ir
|❤️📿| ‐ حاضرم‌جان‌بدهم‌تاڪہ‌ببینم‌حَرَمت جانِ‌عالم‌بہ‌فدای‌حرم‌محترمت‌‌‌‌‌‌
بغلم کن حسین.mp3
1.74M
بغلم‌ڪن‌"حُ‌ـسین" :) ♥️؛ میخوام‌گریھ‌ڪنم‌دِلِ‌سیر:(💔... ·٠•●♥ @girlstudentAmol ♥●•٠·˙
بچهادعاکنیدکه‌نمیریدوسعی کنیدنمیرین‌تموم‌تلاشتنوکنیدکہ نمیرین‌‌بچه‌بسیجی‌‌بایدکہ‌مثل ارباب‌بی‌کفنش‌شهیدشه:)♥️ 🎙!
حضرت‌آقا‌میفرماید:مسئلہ امربہ‌معروف‌ونهۍاز‌منکر‌مثل‌مسئلہ نماز‌است‌،یادگرفتنۍاست. باید‌برویدیادبگیرید؛‌مسئلہ‌دارد ؟‌ +امر‌بہ‌معروف‌ونهۍاز‌منکر‌کرد🔐🌿 ·٠•●♥ @girlstudentAmol ♥●•٠·˙
|✨🌙| میگفت: رَمَضانَ‌ازماده«رمض»‌به‌معناى‌ سوزاندن‌است. البتّه‌سوزاندنى‌که‌دودوخاکستربه‌همراه نداشته‌باشد. وجه‌تسمیه‌این‌ماه‌ازآن‌روست‌که‌ درماه‌رمضان،گناهان‌انسان‌سوزانده‌میشود..
💛•• دعای بعد از هر نماز ماه مبارک رمضان؛ (یاعلیّ یاعظیم)•• ·٠•●♥ @girlstudentAmol ♥●•٠·˙
⭕️ فکرش رو می کردین بعد از این همه سال تحریم، آمریکایی‌ها برای این‌که نشون بدن چقدر بدبختن از متروی تهران عکس بذارن؟! 🔹 روزنامه‌نگار آمریکایی: عکس‌ چپ متروی تهران، توی شرایط تحریم‌های وحشیانه و مجرمانه اقتصادی توسط امپراتوری آمریکاست... 🔹 اما عکس سمت راست، متروی نیویورک در ثروتمندترین کشور جهان! ·٠•●♥ @girlstudentAmol ♥●•٠·˙
‹🦋🌿› میگفت... خجالٺ میڪشم همہ‌جا چادر بپوشم😔 معمولا‌َ تو جامعه هیشکے هم سن و ساݪ من چادری نیست🐚 میشم گاو پیشونی سفید!🙁 گفتم... قرار نیسٺ همه مثݪ تو باشن ڪه! ماه اگه بیشتر از یکی تو آسمون ازش بود، ڪه دیگه فرقے با ستاره ها نداشت😉 تو ماه باش🙂🦋 ·٠•●♥ @girlstudentAmol ♥●•٠·˙
خواهــرم ... اگر به این باور برسی ڪه ایــن چادر همان چادریستـــــ ڪه پشتـــــ دَر سوختـــــ ؛ ولے از سرِ حضرتـــــ زهرا سلام الله علیها نیفتاد...، هرگز از سرتـــــ شُل نمیشد ·٠•●♥ @girlstudentAmol ♥●•٠·˙
🌺به نام خداوند زیبایی🌺 🌸گزیده ای از زندگی حضرت فاطمه زهرا(س)🌸 "شب عروسی" 🧕👰 بوی آبگوشت صحن حیاط را پر کرده بود. صدای به هم خوردن ظروف به گوش می رسید. بچه ها یکی پس از دیگری شام شان را می خوردند و بیرون می آمدند. شب عروسی دختر پیامبر بود. رفته رفته سر و صداها بیشتر می شد. بچه ها به دنبال هم می دویدند و شادی می کردند. ناگهان هلهله ای از طرف زن ها بلند شد. همه بچه ها از خانه بیرون آمدند. صدای آواز یکی بلند شد‌. آهنگ این و مطنطن بود؛ اما خجالت کشید و ادامه نداد. هلهله دسته‌جمعی زن ها بلند و بلندتر می شد. مردها هم از خانه بیرون آمدند. سلمان و ابوذر شانه به شانه هم می آمدند و می خندیدند. جعفر و عقیل دو برادر داماد با هیبت خاصی دم در ایستاده بودند. سلمان و ابوذر نیز رفتند و کنار آنها ایستادند. عمار نیز از راه رسید. همه شاد بودند. عقیل پرسید: _ پس رسول خدا کجا ماند؟ عمار خندید و جواب داد: _ دارد مرکب عروس را آماده می کند. جعفر لبخندی زد و گفت: _ پس ما هم برویم کمکش. سلمان گفت: _برویم. همه دنبال سلمان راه افتادن. پیامبر در آن گوشه حیاط مشغول زینت مرکب عروس بود. به پشت و سینه مرکب پارچه های رنگارنگ می بست. سلمان تا رسید سلام کرد. پیامبر جواب سلام را داد .سپس برگشت و اسما را صدا کرد: _ عروس را بیاورید. دوباره رو به سلمان کرد و گفت: _ سلمان توهم افسار مرکب را بگیر. سلمان نگاهی به دور و بر خود انداخت. سن و سالی ازش گذشته بود. خندید و با چنین وانمود کردیم که آنها دیگر از او گذشته است؛ اما چون پیامبر فرموده با خوشحالی قدمی پیش گذاشت و افسار اسب را گرفت. چند قدمی اسب را جلو برد. بچه ها دور اسب را گرفتند. مردم در بیرون از حیاط منتظر حرکت عروس بودند. ناگهان صدای هلهله و شادی زنان پیچید. پیامبر دسته دخترش را گرفته بود و با خود به مرکب می آورد. عروس با لباس های سفید و سرخ شبیه گل شده بود. جمعیت زنها مردها را عقب راند. مرد ها مجبور شدند از صحن حیاط خارج شوند. پیامبر کمک کرد تا دخترش سوار اسب شود. لحظه ای زن ها عروس را در میان گرفتند و بر سرش نبات پاشیدند. صدای پیامبر بلند شد: _ حرکت کن سلمان سلمان افسار مرکب را کشید و به طرف در قدم برداشت. صدای شمرده شمرده پیامبر بلند به گوش می رسید《 شادی کنید، شعر بخوانید، الله اکبر بگویید، الحمدالله بگویید....》 مرکب عروس در میان هلهله و شرنگ و شادی از در خارج شد. بیرون حیاط دوستان و خویشاوندان پیامبر با شمشیرهای برهنه و مشعل فروزان منتظر بودند. تا عروس از در خارج شد شروع کردند شمشیرها را در هوا چرخاندن و شعرهای حماسی خواندن. سپس جلو مرکب عروس درحاله که شعر های آهنگین زمزمه می‌کردند زیر نور مشعل ها حرکت کردند. کاروان عروسی دم در خانه علی رسید. علی با لباس دامادی به استقبال عروس آمده بود. پیامبر نزدیک رفت. دست داماد را گرفت و به میان مردم آمد. صدای شور و شادی لحظه های فرونشست. پیامبر از همه تشکر کرد. سپس دست به آسمان گرفت و علی را دعا کرد. زنها فاطمه را از اسب پایین آوردند. پیامبر دست فاطمه را در دست علی گذاشت و گفت: _ خدا این وصل را برای شما مبارک گرداند.🧕👰 ❌پارت۱ ·٠•●♥ @girlstudentAmol ♥●•٠·˙