گفتمان حکمت
قوم گرایی و قبیله گرایی؛ نخستین بدعتی که به اسلام ضربه زد! @Gofteman_hekmat
چه رفته بود بر امت پیامبر(ص) که نیم قرن بعد از رحلت او، ملحدی چون یزید بن معاویه بر آنان حاکم شود؟!
مگر نه این که خدا فرموده است : إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ؟
چه بود آن تغییر انفُسی که این امت را سزاوار چنین فرجامی ساخته بود؟
معاویه بن ابی سفیان این رجعت انفُسی را با عقل شیطانی خویش به خوبی دریافته بود، آن چه را که در نهان داشت، آشکار کرد و یزید را به جانشینی خویش برگزید و از آن دیارِ مردگان، جولان گاهِ کفتارها و لاشخورهای مرده خوار، سخنی به اعتراض برنخاست!
این جا دیگر سخن از خلیفه اللهی و حکومت عدل نیست، سخن از شیخوخیتِ موروثیِ قبیلهای است که بعد از مرگ پدر به فرزند ارشد می رسد!
از کوخِ کاهگلی پیامبر اکرم تا کاخ خضرای معاویه، از دنیا تا آخرت فاصله بود ...
با این همه، اگر پنجاه سال پس از آن بدعت نخستین در سقیفه بنی ساعده، این بدعت تازه پدید نمیآمد، کار هرگز بدان جا نمیرسید که خورشیدِ تاریخ در شفق سرخ عاشورا غروب کند و خون خدا بریزد.
کتاب فتح خون، سید مرتضی آوینی ، ص ۱۶.
@Gofteman_hekmat
گفتمان حکمت
از اسلامِ مناسکگرا تا اسلامِ نابِ سیاسی! @Gofteman_Hekmat
عاشورا ترکیبی از حماسه(ظلمستیزی) و مصیبت(مظلومیت) است و این دو از هم تفکیک ناپذیرند و شکی نیست که اصل بر حماسه است نه مصیبت.
بزرگترین و شایعترین تحریف تاریخ عاشورا این است که هر جا سخنی از امام حسین(علیهالسلام) بود، سخن از مصیبتش بود نه آزادیخواهی و عدالتجوییاش...!
گروهی که عاشورا را فقط در مصیبت خلاصه کردهاند[درحالیکه هم حماسه بود و هم مصیبت]، این روزها هم در برابر جنایات یزید و شمر زمان(آمریکا و رژیمصهیونیستی) سکوت کردهاند و میگویند که نباید هیئت و عزاداری را به سیاست کشاند!
همین مناسک گرایان و همین اسلامِ مناسک باعث شدند که حماسه امام حسین(علیهالسلام) در آن عصر، درک نشد؛ و نیز همان گونه که عدالت امام علی(علیهالسلام) در زمان حیاتش، قدر دانسته نشد.
@Gofteman_Hekmat
گفتمان حکمت
خودآگاهی تاریخی نیاز اساسی برای رسیدن به توسعه @Gofteman_Hekmat
رسانه زدگی باعث میشود که تعدادِ «ندانستهها» زیاد شود و گاه آن قدر زیاد میشود که تبدیل به باور میشود.
برخی از فرقههای انحرافی و گروههای تجزیه طلب نیز از این تکنیک زیاد استفاده میکنند و با ناسزاگویی، سفسطه بازی و فرار رو به جلو، حرف منتقدین و آزاد اندیشان را تخطئه میکنند و پس از آن، اقدام به تحریف و مصادره تاریخ میکنند!
این اتفاق، در موضوع رویداد تخم مرغی تبریز بیشتر عیان شد!
به منتقدان برچسب ایرانشهری و... زدند تا جامعه را از عقلانیت دور کنند.
دیدیدم که ماجرا به اینجا ختم نشد!
از خط اورخون روی تخم مرغها رسیدیم به تیشرتهایی منقش به این خط و هر روز یک اثر درباره این موضوع در فضای مجازی رونمایی شد...
اخیرا نیز فاطمه داداش زاده(طراح ائلمان تخم مرغهای نوروزی در تبریز) با انتشار ویدیویی در فضای مجازی اظهار داشت:
«ما می توانیم در مقابل افرادی که از ما نیستند این نمادها و الفبا را برای خودمان و جزء ریشه خودمان بدانیم و مالک شویم»!
اکنون سؤال اساسی این است که؛
هدف این گروه از معرفی الفبای خط اورخون به عنوان نماد تُرکها چیست؟!
واضح و مبرهن است که بعد از آگاه سازی مسئولان ذیربط و اقدام به جمع آوری این المان ها، فضا برای برقراری مجدد چنین المان هایی برای گروه پانترک فراهم نیست.
این گروه میخواهد در بستر فضای مجازی مردم را به مشارکت در نشر خط اورخون دعوت کندتا الفبای اورخون را جزء هویت آذربایجان معرفی کند و مردم خودشان در نشر و معرفی این الفبا مشارکت کنند.
@Gofteman_Hekmat
نقش روحانیت شیعه در انقلاب مشروطه
یکی از انحرافات و تحریفات مهم تاریخ معاصر این است که برخی معتقدند انقلاب مشروطه یک حرکت مردمی بود ولی روحانیت از آن حمایت نکرد و کنار مردم نایستاد!
@Gofteman_hekmat
گفتمان حکمت
نقش روحانیت شیعه در انقلاب مشروطه یکی از انحرافات و تحریفات مهم تاریخ معاصر این است که برخی معتقدند
بر اساس مدارک و منابع فراوان تاریخی، رهبران دینی نقشی اساسی و بنیادین در این تحول داشتند به طوری که مرجعیت شیعه و مستقر در نجف به رهبری آخوند خراسانی، میرزا عبدالله مازندرانی و میرزا خلیل تهرانی مسئولیت اداره انقلاب را عهده دار بودند. در تهران عالمانی چون سید عبدالله بهبهانی، سید محمد طباطبایی و شیخ فضل الله نوری به عنوان عالمان تراز اول در داخل کشور به پیشبرد امور انقلاب همت گماشته بودند، همچنین در اصفهان آقا نجفی و حاج آقا نورالله اصفهانی، در فارس محلاتی و مجتهد لاری و در تبریز مجتهد تبریزی و ثقه الاسلام در بسیج مردم فعال و کوشا بودند.
حتی مخالفان دخالت روحانیت در سیاست همچون تقیزاده و سید احمد کسروی نقش بیبدیل روحانیت در هدایت جنبش مشروطیت را ستوده اند.
اما آنچه اهمیت دارد این است که؛
بعد از پیروزی مشروطه اول و مبارزه جدیدی که علیه محمدعلی شاه آغاز شد، بین روحانیت دو نوع گرایش نسبت به نهضت مشروطه به وجود آمد و علمای فعال در مشروطه به دو گروه اصلی تقسیم شدند:
یک گروه مشروعهخواه و از محمدعلی شاه دفاع میکردند و خطر حضور اجانب را دلیل اصلی بر حمایت او میدیدند و حفظ او را لازم و ضروری میدانستند.
گروه دوم مشروطهخواه و از جمله آنها مراجع ثلاث و عدهای از علمای داخل ایران بودندکه از مشروطیت حمایت میکردند.
اختلاف آنها در نحوه رسیدن به اهداف نهضت مشروطه بود!
علمای مشروعهخواه اول استعمار و تهاجم فرهنگی غرب را میدیدند و بعد استبداد را، ولی علمای آزادیخواه نجف و ایران معتقد بودند که اگر استبداد در ایران سرنگون شود استعمار هم سرنگون خواهد شد و بر این موضع تا آخر یعنی تا زمان رحلت مرحوم آخوند خراسانی پایبند بودند.
دلیل اصلی مخالفت روحانیان و علمای مشروعه خواه با مشروطیت را باید در فاصله گرفتن مشروطه از احکام دین و شریعت و نفوذ افکار بیگانه و غربی در آن دانست البته سرانجام نیز همینطور شد و مشروطه را به بیراهه کشاندند!
علمایی همچون شیخ فضل الله نوری درباره خطری آگاه سازی کردند که عاقبتش را میدانستند!
با پایان یافتن نقش رهبری مراجع تقلید، نهضت مشروطه به بیراهه رفت! و چند دستگی در بین مشروطه خواهان ایجاد شد.
البته عده ای همچون ستارخان همچنان پایبند به نظر مراجع تقلید ماندند و عده ای با این انگاره که «هدف وسیله را توجیه می کند»، به دام انگلیس و نقشه های او افتادند.
در نتیجه در جریان نهضت مشروطیت، به تدریج عناصر فرصت طلب و استبدادگرایانِ گذشته با تظاهر به مشروطهخواهی نفوذ کردند و قدرت را به دست گرفتند و چهرههای آگاه و بیدار از جمله روحانیت را کنار گذاشتند و نهضت را به انحراف کشاندند و نه تنها هیچ کدام از شعارها و آرمانهای مشروطه همچون رفاه نسبی، امنیت و آزادی محقق نشد بلکه بستری برای درگیری میان جناحها فراهم شد و به حذف فیزیکی همدیگر منتهی گردید.
از طرف دیگر، وجود اختلاف میان رهبران مذهبی و نبود رهبری جامع در جبهه روحانیت، مانع بزرگی در شکل گیری وحدت و انتظام لازم شده بود. همین امر موجب شد جامعه دینی و نمایندگان آن یعنی علما و حوزههای علمیه بیشترین آسیب را ببینند.
جریان استعمار ایران برای اینکه جامعه را آشفته کنند و علما را به عقب نشینی وادارند، جو غیر دینی ایجاد کردند و سعی میکردند با یک سری هجمه تبلیغاتی بسیار سنگین و سازمان یافته نسبت به باورها مقدسات مذهبی و علما از طریق روزنامهها، جراید، شبنامهها و توهینها و بعدها ترورهایی که انجام دادند علما را از صحنه خارج کنند و میدان را آنگونه که میخواهند در دست بگیرند.
حتی در سالهای پس از مشروطه، به دلیل سلطه سیاسی و فکری مخالفان روحانیت، تاریخ معاصر را به گونهای نوشتهاند که نه تنها خواستند سهم روحانیت را در مبارزات استقلال طلبان از بین ببرند، بلکه آنها را به عنوان عوامل ارتجاع و مسببان عقب ماندگی جامعه نشان دادند.
منابع :
بحران مشروطیت در ایران . حسین آبادیان
علما و انقلاب مشروطیت ایران. لطف الله آجودانی
صحیفه نور. امام خمینی
انقلاب مشروطیت ایران. ادوارد براون
شيخ فضل الله نوری و مشروطیت
محرمانه وزارت امور خارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطیت ایران . نشر نو
✍ به قلم؛ مهدی زالی
دبیر کارگروه تاریخ تحلیلی اسلام و ایران
@Gofteman_Hekmat
چرا انقلاب و تفکر مشروطه موفق نشد؟
مشروطه، در مفهوم باطنی خود به عنوان خود آگاهی و درک ایرانیان از انحطاط و عقب ماندگی، و تلاش برای یافتن دلیل این چالش و رهایی از آن با ایجاد قانونگذاری ملی، همواره مورد ستایش و بازخوانی نخبگان و چهره های علمی جامعه قرار میگیرد.
@Gofteman_Hekmat
گفتمان حکمت
چرا انقلاب و تفکر مشروطه موفق نشد؟ مشروطه، در مفهوم باطنی خود به عنوان خود آگاهی و درک ایرانیان از
اما در این برش، ما مسئله ای را مورد بازبینی قرار میدهیم که حقیقتی تلخ از سرانجام مشروطه و چرایی عدم موفقیت این برهه تاریخی پیش روی ما میگذارد.
مسئله ای که، در میان انبوه تمجید ها و مباهات مورد توجه قرار نمیگیرد و از آن به سادگی گذر میشود.
اولین فهم وضعیت انحطاط و عقب ماندگی ایران در نگاه روشنفکران و جامعه، با شکست ایران در دو دوره جنگ با امپراتوری روسیه ایجاد میشود.
نخبگان ایرانی درگیر در چنین عرصه ای، جدای از تلاش برای اقتباس های فنی و تکنولوژیک از دولت های پیشرفته اروپایی، درصدد شناخت جامعه و فرهنگ کشورهای مغرب زمین برآمدند.
در این وضعیت، روشنفکران ایرانی تحت تاثیر اندیشه و فلسفه های مدرنیته، نظریات خود برای ترقی و پیشرفت را مطرح کردند.
در چنین شرایطی، با وقوع انقلاب مشروطه و تاسیس مجلس اول، برخی روشنفکران با نگاه و الگو برداری از ساختار غربی سعی در کنار گذاشتن نهاد دین و علما از جامعه داشتند.
آن ها با تصویب قوانین کاملا غربی و مغایر با ارزش های اسلام و آزادی به مطبوعات برای نشان دادن جایگاه دین به عنوان مانع پیشرفت ایران، صدای برخی از علمای مذهبی همچون شیخ فضل الله نوری را درآوردند.
شیخ فضل الله نوری که به اشتباه در زمره مخالفان مشروطه قرار داده میشود، خواهان مشروطه مشروعه شد. او با اعتراض به شرایط وضع قوانین جدید که قوانین دینی و اسلامی را کاملا نادیده میگرفت، به مخالفت با این روش و روشنفکران غربگرا ( و نه اصل مشروطه) پرداخت.
امام خمینی(ره) در صحیفه نور و در جلد ۱۸ قدیم می گوید شیخ فضل الله ایستاد که مشروطه مشروعه و قوانین مطابق اسلام شود و مخالفان و خارجی ها کاری کردند که شیخ را به دار کشیدند.
این شرایط با روحیات و خواست ایرانیان مطابق نبود.
نخست اینکه؛ ذات ایرانیان با مساله استقلال، آزادی و جمهوریت گره خورده است(حتی در زمان قبل از اسلام و در دوران باستان نیز عدالتخواهی و اعتراض به ظلم و ظالم در اندیشه ایرانیان وجود داشت) و انقلاب مشروطه رفته رفته تبدیل به الگوبرداری از غرب شد و در نتیجه ناکام ماند.
این مهم در انقلاب اسلامی سال 57 محقق شد و بدین جهت انقلاب اسلامی توانست قاطبه مردم را همراه خود سازد.
دوم اینکه؛ وجود اختلاف میان رهبران مذهبی و نبود رهبری جامع در جبهه روحانیت در زمان انقلاب مشروطه، مانع بزرگی در شکل گیری وحدت و انتظام لازم شده بود.
اما انقلاب اسلامی ایران بر پایه انتظام ولایت و فقاهت و نقش بی بدیل ولی فقیه توانست ضعف دوران مشروطه را برطرف سازد و اختلاف نظرات را به فرصتی برای بازسازی ایران تبدیل کند.
سوم اینکه؛ انقلاب مشروطه آلوده به خواست و نظر استعمارگران گردید و نفوذ آنان سبب شد که اهداف اصلی مشروطه فراموش شده و به انحراف کشیده شود، که این عامل در انقلاب اسلامی ایران با گفتمان استعمار و استکبار ستیزی و استقلال ایران از استعمارگران پیگیری شد.
بدین جهت، وقوع انقلاب اسلامی ایران، مهمترین، مردمی ترین و عاقلانه ترین اتفاق در تاریخ معاصر است چون منطبق بر روحیات و خواست های اصلی ایرانیان بود.
✍ به قلم؛ احسان کلجاهی
دبیر کارگروه تاریخ معاصر ایران
@Gofteman_Hekmat
دخالت عثمانی در شکست جنبش مشروطه ایران
تاکنون درباره استعمار روس و انگلیس و نقش آنها در انحطاط جنبش مشروطه سخن گفته شده است. اما یکی از عوامل مهم دیگر، نقش و دخالت عثمانی است.
@Gofteman_Hekmat
گفتمان حکمت
دخالت عثمانی در شکست جنبش مشروطه ایران تاکنون درباره استعمار روس و انگلیس و نقش آنها در انحطاط جنبش
در آن دوران، با انتشار خبر مربوط به منتفی شدن افتتاح مجلس شورای ملی و فرمان تشکل مجلس شورای کبرای دولتی، اوضاع آرام شده کشور بار دیگر متشنّج شد.
از یک سو دولتهای روس و انگلیس به تکاپو افتادند تا از محقق شدن این مجلس به جای مجلس شورای ملی جلوگیری کنند و از دیگر سو منوّرالفکران داخل و خارج دست به فعالیتهای مختلف زدند تا محمد علی شاه را از پیش رو بردارند و مشروطه را مجدداً برقرار کنند به همین جهت صدرالعلما، میرزا سید محمد امام به همراهی جمعی از مشروطه طلبان و تجار روز دوشنبه ۲۶ ذی القعده ۱۳۲۶ به سفارت عثمانی رفتند و تحصن اختیار کردند.
مشکلی که در کار بود و متحصنین آن مشکل را نادیده و یا ناچیز تصور کرده بودند، دو چیز بود؛
اولی؛ این مهم که رژیم استبداد مطلق در عثمانی حکمفرما بود و سلطان عبدالحمید پادشاه عثمانی که یکی از ظالمترین سلاطین جهان بود با نهضت مشروطیت ایران مخالفت میکرد و کمال کوشش را در تقویت محمد علی شاه برای ریشه کن کردن آزادی در ایران بکار میبرد!
و دوم؛ اشتباه محاسباتی تحصن کنندگان بود که تاریخ را فراموش کرده بودند و یادشان رفته بود که تنها عایدی ایرانی جماعت از عثمانی، زخم و درد هست و این را جنگ های چالدران و کوچه پس کوچه های غارت شده و اقتصاد نابود شده تبریز در طول تاریخ گواه می دهد.
همین که به سلطان عبدالحمید خبر رسید که جمعی از مشروطه خواهان ایران در سفارت عثمانی تهران پناهنده شده اند، بسیار برآشفت و به صدراعظم دستور داد که موضوع را در هیأت دولت مطرح کنند و به یک نحوی که مخالف با حیثیت دولت عثمانی نباشد، پناهندگان را از سفارت عثمانی بیرون کنند.
انجمن سعادت اسلامبول از نیت دولت عثمانی آگاه شده و در صدد جلوگیری برآمد و با کلیه وسایل ناچیزی که در دست داشت کوشش کرد که دولت عثمانی را از آن قصد بازدارد.
شیخ الاسلام عثمانی که ریاست روحانیون آن کشور را عهده دار بود و در هیأت دولت عضویت داشت و مورد احترام بود، بسیار تلاش نمود تا سلطان عثمانی را منصرف سازد ولی توفیق آنچنانی نیافت و خدا می داند اگر در آن ایام شعله آتش انقلاب مشروطیت در عثمانی زیاد نمی شد، چه سرنوشتی در انتظار تحصن کنندگان بود.
شاید اغراق نباشد که بگوییم اگر مشروطه در عثمانی به پیروزی نمی رسید همکاری محمد علی شاه و سلطان عبدالحمید موجب می شد که حتی کوچک ترین نام و اثری از مشروطه خواهی در این مرز و بوم باقی نماند.
البته پیروزی مشروطه در عثمانی نیز با نقشه انگلیس پیگیری شد!
سلطان عبدالحمید به آلمانها بسیار نزدیک شده بود و به همین جهت انگلیسی ها درصدد بودند تا رژیم عثمانی را براندازند.
احمدرضا بیگ و مبارزان مخالف رژی عثمانی که «ژون ترک» نامیده می شدند، تحت حمایت انگلیس قرار گرفتند.
سرانجام با تغییر نظام عثمانی، دولت انگلیس زمان را برای اجرای مرحله نهایی نقشه خود در خلع محمدعلی شاه و فتح تهران با قوای قهریه مناسب دید.
منابع:
تاریخ انقلاب مشروطیت در ایران، کتاب پنجم، صص979-992
تاریخ بیداری ایرانیان، ج4، ص265
در مشروطه چه گذشت؟، ج4، صص 58-67زندگی طوفانی، ص106، 107، 159
✍ به قلم؛ علیرضا رنجبر
دبیر کارگروه مطالعات حوزه قفقاز
@Gofteman_Hekmat