#مناسبتها
#واقعه_گوهرشاد دو کلیپ👆🧐
#حجاب_و_عفاف 👉 بزن و ببین
✍ تاریخ:
۲۱تیرماه (سالروز این واقعه دردناک و خونین) به نام #روز_عفاف_و_حجاب نامیده شد.
✍ #اطلاع_رسانی
به همین مناسبت و به هدف حمایت از حجاب فاطمی و همچنین تحکیم جایگاه خانواده ...
امروز تجمعی خانوادگی برگزار میشود.
از عموم مردم خصوصا بانوان دعوت میشود همه باهم با حضور در این تجمع با آرمان شهدای عفاف تجدید بیعت کنیم!🙏
زمان: امروز (پنجشنبه ۲۱تیر) ساعت۱۶.
مكان: مشهد مقدس، از ميدان شهداء به سمت حرم مطهر رضوی.
👌 در گروهها و کانالها رسانه باشید...
@goftemandin
🌼نکات اخلاقی🌼
#بین_الصلاتین
حضرت در سجاد علیه السلام در مسجد مدینه خطاب به مردم دربخشی می فرمایند: وَيحَكَ يا بنَ آدمَ ! الغافِلُ و ليسَ بمَغفولٍ عَنهُ. وای بر تو ای فرزند آدم! اى غافلى كه از تو غافل نيستند.
چند نکته کوتاه پیرامون حدیث شریف:
🔸 مقصود از کسانی که از انسان غافل نیستند خدای متعال و فرشتگان هستند. دائم زیر نظر هستیم. اگر ما توجه داشته باشیم که زیر نظریم، چطوری رفتار می کنیم؟
🔸 آنجاهایی که انسان می داند که افراد دیگری متوجه او هستند، مراقب رفتار خودش هست، مواظب است که خطایی نکند، پای کجی، قدم کجی برندارد.مثل اینکه ببیند صاحب کارش دوربین و نظارت دارد.
🔸 از این که انسان دیگری ما ببیند مراقبت می کنیم اما غافلیم از اینکه خدا و فرشتگان دائم مراقب ما هستند، نه اینکه این مراقبین مراقب اعمال ظاهری باشد، توجه به خطورات قلبی ما هم دارند.
🔸 همین یک نکته را اگر به آن توجه کنیم، خیلی از کارهای ما، رفتارهای ما تفاوت خواهد کرد. البته انسان گاهی اوقات غفلت می کند! اما به مجرّد اینکه توجه پیدا کرد کلام کوتاه حضرت امام رضوان الله تعالی علیه که فرمودند: «عالم، محضر خداست» اشاره به همین مطلب است یعنی عالم محل حضور خداست، خدای متعال حضور دارد در همۀ آنات ما، در همۀ حالات ما.
@goftemandin
6938645_212.mp3
3.12M
🎙دعای عهد
🌷روز جمعه
سلام به امام زمان علیه السلام
#سلامتی_امام_زمان_صلوات
#دعای_عهد
💠کانال گفتمان دین
🆔 @goftemandin
🎬 با کاروان امام حسین(ع)👇👇
#داستان_کربلا
#وقایع_ششم_محرم
🏴وقایع روز ششم محرم🏴
♻️ در این روز عبیدالله بن زیاد نامه ای برای عمر بن سعد فرستاد که: من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز کرده ام . توجه داشته باش که هر روز و هر شب گزارش کار تو را برای من می فرستند .
♻️ در این روز «حبیب بن مظاهر اسدی » به امام حسین علیه السلام عرض کرد: یابن رسول الله! در این نزدیکی طائفه ای از بنی اسد سکونت دارند که اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت نمایم .👇👇
🔸امام علیه السلام اجازه دادند و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترین ارمغان را برایتان آورده ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت می کنم، او یارانی دارد که هر یک از آنها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند نمود . عمر بن سعد او را با لشکری انبوه محاصره کرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شما را به این راه خیر دعوت می نمایم ... .
@goftemandin
در این هنگام مردی از بنی اسد که او را «عبدالله بن بشیر» می نامیدند برخاست و گفت: من اولین کسی هستم که این دعوت را اجابت می کنم و سپس رجزی حماسی خواند:
قد علم القوم اذ تواکلوا
واحجم الفرسان تثاقلوا
انی شجاع بطل مقاتل
کاننی لیث عرین باسل
«حقیقتا این گروه آگاهند - در هنگامی که آماده پیکار شوند و هنگامی که سواران از سنگینی و شدت امر بهراسند، - که من [رزمنده ای] شجاع، دلاور و جنگاورم، گویا همانند شیر بیشه ام .»👇
🔅سپس مردان قبیله که تعدادشان به 90 نفر می رسید برخاستند و برای یاری امام حسین علیه السلام حرکت کردند . در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه کرد و او مردی بنام «ازرق » را با 400 سوار به سویشان فرستاد . آنان در میان راه با یکدیگر درگیر شدند، در حالی که فاصله چندانی با امام حسین علیه السلام نداشتند . هنگامی که یاران بنی اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریکی شب پراکنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود کوچ کردند که مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد .
حبیب بن مظاهر به خدمت امام علیه السلام آمد و جریان را بازگو کرد . امام علیه السلام فرمودند: «لاحول ولا قوة الا بالله »
@goftemandin
هدایت شده از سلامتی امام زمان صلوات
🎬 با کاروان امام حسین(ع)👇👇
#داستان_کربلا
#وقایع_هفتم_محرم
🏴وقایع روز هفتم محرم🏴
♻️در روز هفتم محرم عبید الله بن زیاد ضمن نامه ای به عمر بن سعد از وی خواست تا با سپاهیان خود بین امام حسین و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد کرده و اجازه نوشیدن آب به آنها ندهد.
🔸عمر بن سعد نیز بدون فاصله «عمرو بن حجاج » را با 500 سوار در کنار شریعه فرات مستقر کرد و مانع دسترسی امام حسین علیه السلام و یارانش به آب شدند .
🔹 در این روز مردی به نام «عبدالله بن حصین ازدی » - که از قبیله «بجیله » بود - فریاد برآورد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند که قطره ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی.
امام علیه السلام فرمودند: خدایا! او را از تشنگی بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده .
حمید بن مسلم می گوید: به خدا سوگند که پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی که بیمار بود، قسم به آن خدایی که جز او پروردگاری نیست، دیدم که عبدالله بن حصین آنقدر آب می آشامید تا شکمش بالا می آمد و آن را بالا می آورد و باز فریاد می زد: العطش! باز آب می خورد، ولی سیراب نمی شد . چنین بود تا به هلاکت رسید.
@goftemandin
🌼زلال احکام 🌼
#بین_الصلاتین
زن مسلمان باید در برابر نامحرم سه نوع وظیفه را رعایت کند:
🔸حجاب در لباس یعنی یک زن مسلمان باید همه بدن خود را بجز گردی صورت و دستها تا مچ را از نامحرم بپوشاند. که قرآن در سوره احزاب آیه 59 و سوره نور آیه 31 به آن اشاره می کند.
🔹عفت در گفتار یعنی زن صداى خود را طوری رقیق و نازک نکند که معمولاً برای شنونده تحریک کننده است بلکه معمولی و متعارف صحبت کند که قرآن در سوره احزاب آیه 32 به آن اشاره می کند.
🔸 عفت وحیا در رفتار یعنی رفتار زن مسلمان نباید سبب جلب توجه نامحرم و نگاه از روی لذت به او بشود. لذا آرایش و زینتهای خود را باید از نامحرم بپوشاند که قرآن سوره احزاب آیه 33 به آن اشاره می کند.
@goftemandin
🎬 با کاروان امام حسین(ع)👇👇
#داستان_کربلا
#وقایع_هشتم_محرم
🏴وقایع روز هشتم محرم🏴
💠 «خوارزمی » در مقتل الحسین و «خیابانی » در وقایع الایام نوشته اند که در روز هشتم محرم امام حسین علیه السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند; بنابراین امام علیه السلام کلنگی برداشت و در پشت خیمه ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را کند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشکها را پر کردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد. هنگامی که خبر این ماجرا به عبیدالله بن زیاد رسید، پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که: به من خبر رسیده است که حسین چاه می کند و آب بدست می آورد . به محض اینکه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت کن که دست آنها به آب نرسد و کار را بر حسین علیه السلام و یارانش سخت بگیر . عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود .
@goftemandin
💠در این روز «یزید بن حصین همدانی » از امام علیه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند. حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد; عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان می پنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفته ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می نوشند از آنان مضایقه می کنی؟
🔸عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من می دانم که آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حساسی قرار گرفته ام و نمی دانم باید چه کنم; آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش می سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که می دانم کیفر این کار، آتش است؟ ای مرد همدانی! حکومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمی بینم که بتوانم از آن گذشت کنم .
🔹یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حکومت ری به قتل برساند .
💠 امام علیه السلام مردی از یاران خود بنام «عمرو بن قرظة » را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند
🔅شب هنگام امام حسین علیه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند . امام حسین علیه السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود «عباس » و فرزندش «علی اکبر» را نزد خود نگاه داشت . عمر بن سعد نیز فرزندش «حفص » و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص کرد .
🔅در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام که فرمود: آیا می خواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد . یک بار گفت: می ترسم خانه ام را خراب کنند! امام علیه السلام فرمود: من خانه ات را می سازم . ابن سعد گفت: می ترسم اموال و املاکم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم . عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و می ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند .
🔅حضرت هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمی گردد، از جای برخاست در حالی که می فرمود: تو را چه می شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد . به خدا سوگند! من می دانم که از گندم عراق نخواهی خورد!
ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است .
💠 پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه ای به عبیدالله نوشت و ضمن آن پیشنهاد کرد که حسین علیه السلام را رها کنند; چرا که خودش گفته است که یا به حجاز برمی گردم یا به مملکت دیگری می روم . عبیدالله در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، «شمر بن ذی الجوشن » سخت برآشفت و نگذاشت عبیدالله با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت کند
@goftemandin