یک خاطره از جنگ و عبرتی که بعضی نگرفتند
سال ۶۲ مریوان عملیات والفجر ۴👇👇
ده راس قاطر با ۳نفر نیرو مسٸولیتشان با من بود.
وارد منطقه شدیم و پس از استقرار در محلی دور از تیرس ترکش و خمپاره ها منتظر دستور🤔
ساعت ۱۲ شب بود که ماموریت آمد با یک بلد راه از لشکر، مهمات و آذوقه به یک گردان برسانیم که روی یکی از تپه های کانی مانگا در محاصره بودند.
با توجه به محاصره نیروها و حساسیت ماموریت قرار شد از بین نیروهای قدیم و جدید چند نفر را انتخاب کنیم و بوسیله چند راس قاطر جنگ دیده ماموریت را انجام دهیم.
همه چیز آماده حرکت شد بلد با چراغ قوه نگاهی به قاطر ها انداخت و گفت قاطر آخر صف را با خودتون نیارید.😳
با تعجب گفتم چرا؟
گفت👈 این قاطر یه بار این مسیر را رفته و در بین راه سر خورده اگر دوباره از همون مسیر برویم که با توجه به محاصره نیروها مجبوریم برویم این قاطر محاله دوباره همان مسیر را بره و به نتیجه نمی رسیم👏
قاطر آخری را عوض کردم 👌
این خاطره را گفتم تا بدونید یه
#حیوان تو شب تاریک و تو منطقه جنگی یه مسیر خطرناک را دوبار نمی رفت 😳
حتی اگه کلی بهش یونجه و علف میدادی
اما بعضی چهل ساله هر سال بر یک اشتباه احمقانه
#اعتماد-به-دشمن
#اعتماد-به-غرب
که هزاران میلیارد دلار به این کشور خسارت زده و ره آوردی جز دشمنی و تحریم و تخریب اقتصاد و فقر و بدبختی نداشته اصرار می ورزند.
#دردناکه که میگن طرفدار مردم و ایرانیم😔 اما مردم را گروگان بی تدبیری و حماقت خودشان کرده اند..
یک رزمنده
http://eitaa.com/joinchat/1419444243Ca2958d4a12