رها گشتم از آغوشت گمان کردم که آزادم گرفتی بال‌هایم را دو چشم تار بخشیدی شکستم توبه را صد بار و از راه تو برگشتم ولی تا "یاعلی" گفتم "صد و ده بار" بخشیدی #مینا_شیرخان @goharshadqom

کنار من است و کنارش منم و در داغ ها بی قرارش منم مرا پرورش داده چون مرد جنگ بیا و ببین نسل آرش منم که در جاده های پر از سنگلاخ حماسی ترین تک سوارش منم اگر گاه گاهی خزانی شده چه غم سبزی نوبهارش منم سرانگشت من باز گل کرده است در این روزها برگ و بارش منم شهیدی اگر رفت در فصل سرد بگو آفتاب مزارش منم وطن می رود؟ نه، وطن ماندنی ست به عالم بگو پاسدارش منم چه ترسی ست از سختی امتحان قسم خورده ام پای کارش منم بخوان! شعر تازه، برایش بخوان به ایران بگو شهریارش منم ✍#طاهره_سادات_ملکی #انتخابات @tahere_sadat_maleki

قدرت انتخاب از سایۀ آفتاب ما می‌ترسند از هیبت در حجاب ما می‌ترسند یک قطره ز موج مردم میدان باش از قدرت انتخاب ما می‌ترسند ✍🏻 #صامره_حبیبی 🏷 #انقلاب_اسلامی | #انتخابات 🇮🇷 @Shere_Enghelab

موشک سجّیل جوهر نه! جواز رد شدن از نیل است انگشت نه! خار چشم اسرائیل است «از قدرت انتخاب ما می‌ترسند» هر برگۀ رأی، موشک سجّیل است ✍🏻 #فائزه_امجدیان 🏷 #انقلاب_اسلامی | #انتخابات 🇮🇷 @Shere_Enghelab

#انتخابات از رفتن زیر بار حق در بروند هر جا که معامله است ، با سر بروند تو در طرف درست تاریخ بایست هرچند خواص راه دیگر بروند #صامره_حبیبی @goharshadqom

ما کِی به سپاه کفر و شک میبازیم؟! تا قله نمانده راه ، پس می تازیم با تک تک رای هایمان ای ایران ما دست به دست هم تو را می سازیم #متین_پسندیده #انتخابات @daftarcheyesheer

تو رودی و ما تو را خروشان دیدیم رای به تو را به نفع ایران دیدیم در پاکیِ تو همینقَدَر کافی که از دشمن و از خودی، فراوان دیدیم فائزه امجدیان @goharshadqom

من رای به حرمت شهیدان دادم باید برسد به دشمنان فریادم با رای خودم به کفر ثابت کردم در بند  زمانه نیستم ... آزادم #معصومه_توکلی #رباعی #اقتدار_ملت #پیروزی #افتخار @sherekhobb

هر موج از این کرانه تحت رصد است ای ماه تمام! نوبت جزر و مد است این قطره‌ی رأی را بینداز به رود او شیوه‌ی دریا شدنش را بلد است #زهرا_سپهکار #شعر_انتخابات @zahra_sepahkar

خورشید؛ از نیمه آمدنش به صحرا از نیمه روزش می گذرد از وسط سرها رد می شود بالای سرم می ایستد به دستارم می تابد گویی مرا نشانه کرده یادم می آورد زمانی که بی دستار بی سربند اسلام بی تاج سر بودم با گروهی از مسیحیان نجران مقابل پنج خورشید سر خم کردیم دستار به سر شدیم پشت سر دو خورشید دوشادوش قافله می رویم برکه فرمان ایست را می شنود دهان به دهان به گوشم می رسد _ جهاز شتران را بیاورید!! ابر عربی ام بیابان را گز می کند ستاره های عربی را از فراز و فرود صخره ها سوی مدینه می برد پیاده می شوم لحظه ای سو سو می کنم پوشیه را کنار می زنم با چشمهای گرد به دور خیره می شوم خورشیدی از کوه طلوع می کند و خطبه می خواند وحی الهی را ندا می دهد تا رفتن بایستد تا ستاره ها دور دو خورشید بچرخند علی از آسمان حبیب الله بالا می آید دست در دست او بالای دستهاست روزی اولین دست بر بیعت اولین دست بر شمشیر خواهد شد #حورا_اصفهانیان