eitaa logo
گوهرشاد قم
401 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
263 ویدیو
8 فایل
این کانال جهت انتشار اشعار ،بداهه های زیبا و رویدادهای ایجاد شده در #انجمن_شعر_گوهرشاد_قم و معرفی بانوان شاعر کشور می باشد. ارتباط با ادمین @somayeh_kheradmand
مشاهده در ایتا
دانلود
آسمان مثل غم مکدر بود بارش ابرها مکرر بود کوه پر می شد از مهی سنگین دره، خمیازه‌ی عمیق زمین بالگردی به دست باد افتاد پاره شد در هوا تن فولاد بالگردی که مرد را می برد مرهم رنج و درد را می برد در اتاقک نشسته ابراهیم خویشتن‌دار و خسته ابراهیم مطمئن بود آخرین لحظه ست یا رضا گفت و چشم ها را بست زندگی روی دور تند افتاد خاطراتش مرور شد در یاد کودکی در محله‌ی نوغان مرگ بابا و گریه‌ای پنهان یادش آمد بساط کردن ها کار در کوچه‌ها تک و تنها دستمزدش که دست مادر داد خانه ای که همیشه بود آباد خاطرات زیارت خورشید معجزاتی که از رضا جان دید حجره اش، درس خارج حوزه گریه هایش از اول روضه یاد تهدید دائم ساواک کاست و نامه های مخفی ساک پخش اعلامیه به هر ترفند اینکه یک جا نمی‌شد اصلا بند لمس نور خلوص در جبهه لطف شمس الشموس در جبهه بحث های قضایی و مالی مجرمان بزرگ جنجالی لذت و درک گفت‌وگوی امام محو سید علی شدن آرام حکم تنفیذ و بوسه ی رهبر خدمت از جان به‌خاطر کشور مرد لبخند زد،نمی ترسید او پشیمان نبود بی تردید عاشقانه گذشت زندگی اش گرچه پایان نداشت خستگی‌اش ذهن او پر شد از زنی محروم کودکی پابرهنه و معصوم شرم آن پیرمرد سمنانی بغض ناجور مرد گرگانی مرد سید دلش شکست انگار گفت با خود که کار دارم کار آتش آمد...اتاق و کابین سوخت بال و پرهای مرغ آمین سوخت ضامن آمد مواظبش باشد مرد سید از افتتاح سد یعنی از سمت آب برمی‌گشت مثل سقای کربلا از دشت خادم آن‌دم به سوی آقا رفت با اشارات دست سقا رفت بر لبش خنده از رضایت بود آخرین خدمتش شهادت بود @goharshadqom
آسمان مثل غم مکدر بود بارش ابرها مکرر بود کوه پر می شد از مهی سنگین دره، خمیازه‌ی عمیق زمین بالگردی به دست باد افتاد پاره شد در هوا تن فولاد بالگردی که مرد را می برد مرهم رنج و درد را می برد در اتاقک نشسته ابراهیم خویشتن‌دار و خسته ابراهیم مطمئن بود آخرین لحظه ست یا رضا گفت و چشم ها را بست زندگی روی دور تند افتاد خاطراتش مرور شد در یاد کودکی در محله‌ی نوغان مرگ بابا و گریه‌ای پنهان یادش آمد بساط کردن ها کار در کوچه‌ها تک و تنها دستمزدش که دست مادر داد خانه ای که همیشه بود آباد خاطرات زیارت خورشید معجزاتی که از رضا جان دید حجره اش، درس خارج حوزه گریه هایش از اول روضه یاد تهدید دائم ساواک کاست و نامه های مخفی ساک پخش اعلامیه به هر ترفند اینکه یک جا نمی‌شد اصلا بند لمس نور خلوص در جبهه لطف شمس الشموس در جبهه بحث های قضایی و مالی مجرمان بزرگ جنجالی لذت و درک گفت‌وگوی امام محو سید علی شدن آرام حکم تنفیذ و بوسه ی رهبر خدمت از جان به‌خاطر کشور مرد لبخند زد،نمی ترسید او پشیمان نبود بی تردید عاشقانه گذشت زندگی اش گرچه پایان نداشت خستگی‌اش ذهن او پر شد از زنی محروم کودکی پابرهنه و معصوم شرم آن پیرمرد سمنانی بغض ناجور مرد گرگانی مرد سید دلش شکست انگار گفت با خود که کار دارم کار آتش آمد...اتاق و کابین سوخت بال و پرهای مرغ آمین سوخت ضامن آمد مواظبش باشد مرد سید از افتتاح سد یعنی از سمت آب برمی‌گشت مثل سقای کربلا از دشت خادم آن‌دم به سوی آقا رفت با اشارات دست سقا رفت بر لبش خنده از رضایت بود آخرین خدمتش شهادت بود فاطمه اسلامی ~محفل شعر بانوان قم🌹گوهرشاد~ @goharshadqom