صحن انقلاب
ابر میخواست زائرت باشد،
آب شد قطره قطره باران شد
نور میخواست خادمت باشد،
چلچراغ میان ایوان شد
زندگی زیر پای زائرها،
آروزی قدیمی کوه است
و چه خوشبخت بود سنگی که،
آمد و مرمر شبستان شد
حرمت جانْ پناه زائرهاست،
شب شعر تمام شاعرهاست
تا به دعبل دو بیت بخشیدی،
شاعران رزقشان فراوان شد
علم، طفلیست پای مکتب تو،
که سخنها شنیده از لب تو
سخنت واژه واژه حرف به حرف،
مکتب درسهای ریّان شد
سر تعظیم را فرود آورد،
مرد مغرور صابئی مذهب
صبح وقتی رسید کافر بود،
عصر با دیدنت مسلمان شد
ماه در دست راه افتادی،
تو به ما راه را نشان دادی
نقشه را غرق نور کردی و بعد،
خاک پای تو نامش ایران شد
کشورم صحن انقلاب شماست
چون اباصلت در رکاب شماست
نقشه لبریز آفتاب شماست
همهی شهرها خراسان شد!
فائزه امجدیان
✍🏻 #فائزه_امجدیان
🏷 #شعر_رضوی
@goharshadqom