8.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀#سالگرد_شهادت
باید به این بلوغ برسیم
که نباید دیده شویم
آنکس که باید ببیند، میبیند...
🖤@golabbaton95
#حاج_قاسم #سردار_دلها #سردار_سلیمانی
#یک_و_بیست_دقیقه #علمدار #سیزده_دی
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
🥀| روایت روز اعلام خبر شهادت
مانتوی آبیرنگ جدیدم را پوشیدم. با همان روسری حریر طرحدار که گلهای آبی آسمانیاش، با مانتویم ست میشد. پدرم دیشب گفته بود مسجد محل، فردا بعد از دعای ندبه جشن هم دارد. ولادت حضرت زینب سلامالله بود و مسجدی که نامش مسجد حضرت زینب بود، باید هم این مناسبت را جشن میگرفت.✨️
چادرم را انداختم روی سرم. با اینکه دیشب اتویش زده بودم، برای اطمینان از پدرم پرسیدم: چروک که نیست؟ پدرم همانطور که دست به کنترل، شبکههای تلویزیون را بالا و پایین میکرد، گفت: نه بابا جان، خوبه. بعد دوباره با یک دست کانال تلویزیون و با دست دیگر یقهی کتش را تنظیم کرد. شبکهی خبر، اولین و آخرین انتخاب پدرم بود. بالا و پایین کردن شبکههای دیگر هم، گذراندن آن دو سه دقیقهای بود که تا ساعت شش صبح مانده بود. باید حتما اول وقت از خبرهای مهم و جدید، مطلع میشد.✌🏼😎
ساعت که شش شد، تلویزیون هم از بلاتکلیفی در آمد و روی شبکهی خبر ایستاد. من هم جلوی آینه درحال التماس کردن به روسریام بودم که همینطور خوب و بدون کج و کولهگی بماند. اما او مثل اغلب اوقات لجبازیاش گرفته بود. همانطور که به لبهی روسریام ور میرفتم، پدرم را از داخل آینه نگاه کردم. هر بار که بهجای تکیه زدن، لبهی مبل مینشست و سرش را به تلویزیون نزدیکتر میکرد، یعنی حساسیت خبر آنقدر بالا بود که باید آن را با دقت بیشتری خواند یا شنید.👀👂🏼
ادامه دارد...
1️⃣/2️⃣
🖤@golabbaton95
#حاج_قاسم #سردار_دلها #سردار_سلیمانی
#یک_و_بیست_دقیقه #علمدار #سیزده_دی
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
گُلابَتون
🥀| روایت روز اعلام خبر شهادت مانتوی آبیرنگ جدیدم را پوشیدم. با همان روسری حریر طرحدار که گلهای
ادامه...
شبکهی خبر عادت داشت که اول خبرهای مهم را با رنگ قرمز و عبارت "فوری" زیرنویس کند و بعد آن را از دهان اخبارگوهایش به سمع و نظر بینندگان برساند. پدرم هم مشغول خواندن همان خبرهای مهمِ فوریدارِ قرمز رنگ بود! لبهایش تند تند تکان میخورد اما صدایی بیرون نمیآمد. نگاهی به ساعتم انداختم. عجیب بود! طبق عادت همیشه، تا این لحظه پدرم باید قدری از اخبار را بلند بلند برایمان تکرار میکرد. اما حالا ۵ _ ۶ دقیقهای میگذشت و او همچنان خبرهای زیرنویس را با خودش زمزمه میکرد.🤔⁉️
دست از روسریام برداشتم و پذیرفتم که از روسری حریرِ نرم و نازک نباید انتظار داشته باشم مثل پتو یکجور بماند و تکان نخورد! بگذار دو تا قُب هم برای خودش داشته باشد!😅 ایستادم مقابل تلویزیون به خواندن خبرهای قرمز! هنوز آنچه باید را دریافت نکرده بودم که صفحهی تلویزیون بیمقدمه، ماشینی را نشان داد که در آن تاریکی شب، آتش از سر و رویش زبانه میکشید. پدرم کوبید پشت دستش. محکم و صدادار. با ناراحتی گفت: حاج قاسم رو ترور کردن! و باز کوبید پشت دستش!😰💔
یک لحظه از حالات پدرم، دلم ریخت. با خودم گفتم کدام حاج قاسم؟ راستش نام حاجی را فقط چندباری، آن هم در قضیهی داعش و سوریه شنیده بودم. میدانستم یک سپاهی موی سپید کردهی درجه یک است که قول داده کار داعش را در سه ماه، یکسره کند! چشمهایش را هم یادم مانده که خیلی نافذ بود! این بود تمام دانستهها و اطلاعات من از حاجی! دیگر هیچ تصویر و شناختی نداشتم. شاید برای همین بود که به محض شنیدن خبر شهید کردنش، به مرحلهی پشت دست کوبیدن و لب گزیدن و گُر گرفتن، نرسیدم.😔 فقط جگرم سر سوزنی سوخت و بعد کیف روی دوش انداخته، راهی مسجد و ندبه و جشن ولادت شدم.
اما حالا ۵ سال است که میگذرد و من هنوز از بیخیالیِ ناخواستهی آن روزم، شرم دارم.😔💔
حاج قاسم عزیز؛ سردار همهی همهی دلها، حتی دلهای بیمعرفت و ناآگاهی مثل دل من! ببخش که جسم تو و همراهانت، به اندازهی خیمهای از خیمههای اباعبدالله، آتش گرفت و به آسمان رفت، اما دل من به اندازهی سوختن چوب کبریتی، گرم هم نشد.😭 حاجی جان! بعد از رفتن و سوختنت، تمام آنچه در این مدت از تمامی ما پنهان کردی، رو شد! چرا نگذاشتی قبل از شهادتت، از تو بیشتر بدانیم؟ حالا که نیستی و مثل یک راز، برملا شدی، بیشتر گُر میگیرم. بیشتر پشت دست میکوبم. بیشتر لب میگزم و اشک میریزم. بیانصافی نیست که تمام خوبیهایت پیش چشمانم باشد اما خودت نباشی؟🥀
حاجی؛ دعایمان کن. این روزها بیش از هر وقت دیگری لازم است که عامل به وصیتنامهات باشیم! دعایمان کن پشتِ تنها شخصیتِ سفارششدهی وصیتنامهات را خالی نکنیم. دعا کن قسمهایت را جدی بگیرم و تنها شئون عاقبت بهخیری را رعایت کنیم. دعا کن خامنهای عزیز را، عزیزِ جان خود بدانیم.❤️
پایان.
2️⃣/2️⃣
🖤@golabbaton95
#حاج_قاسم #سردار_دلها #سردار_سلیمانی
#یک_و_بیست_دقیقه #علمدار #سیزده_دی
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
گُلابَتون
🎙 پادکست #دختران_حاج_قاسم✌️ 📼 روایت جذاب و شنیدنی حاج حسین یکتا در همعهدی پرشور دختران حاج قاسم که
#دختران_حاج_قاسم
#پادکست
#شنیدنی
به تاریخ ضبط و آمادهسازی این پادکست دقت کردید؟؟ بله، بهمن ۱۳۹۸! یعنی حدوداً یک ماه یا حتی کمتر از یک ماه از شهادت حاج قاسم سلیمانی.💔😭
این پادکست، تلاش بچّههای حسینیه انقلاب، در روزها و شبهای شهادت حاجی بود! نتیجهی بدو بدوها و تلاشها و حال و هوای عجیب و دلتنگیهای اون روزها، شد این پادکست که الان اینجاست.✨️
#پیشنهاد_ویژه اینکه حتماً گوشش بدید.💖 حتی شده برای دومینبار، یا سومینبار. اعضای جدید کانال هم که احتمالا این پادکست از چشم و گوششون دور مونده، فرصت گوش دادنش رو اصلاً از دست ندن.✨️
تقدیم به تمامی دختران حاج قاسم.❤️🌹
🖤@golabbaton95
#حاج_قاسم #سردار_دلها #سردار_سلیمانی
#یک_و_بیست_دقیقه #علمدار #سیزده_دی
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
20.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شب_زیارتی💔
#در_هوای_تو✨️
#ببینید؛
از سفرهی حسین بلندم نکن که من،
محتاج آب و دانهی شبهای جمعهام...
✍️🏼محمد بیابانی
➖️به حسین علیهالسلام، عجل فرجه..🤲🏼💚
🌹@golabbaton95
#کربلا #بین_الحرمین #علمدار
#یا_ابا_عبدالله_الحسین_علیهالسلام
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
#بخوانید؛
#ولادتانه✨️
مادرم میگوید صدای گریههای من توی حسینیه میپیچیده و نمیگذاشتم که مادر تا ته روضه اشک بریزد و به خودم مشغولش میکردم.🤭 چند سال بعد استکانها را دانهدانه جمع میکردم. دستان کوچکم گنجایش بیشتر از یک استکان را نداشته است!🤭 بعدترها، پای قلقل سماور مینشینم و سینی گرد و قدیمی حسینیه میشده ابزار کار من و گوشهگوشهی مراسم در رفت و آمد بودهام...🌹
خوب به خاطرههای مادر از شیطنتهایم در حسینیه و منممنمکردنهای نوجوانیم در هیأت گوش میکنم که چگونه همه چیز را یک شب قبل از مراسم تغییر میدادم و عالم و آدم از دستم شکار بودند. از ته دل میخندم. ولی یک سوال گوشهی ذهنم مینشیند که چگونه حسین من را از کودکی عاشق خودش کرده است؟ 🥰🥲
آقای اباعبدالله، میوه دل زهرا (س)، نور چشمان حیدر (ع)، گل باغ پیغمبر (ص)
و
آقای اباالفضل، علمدارِ حسین(ع)، برادرِ زینب (س)، عمویِ رقیه(س) تولدتون مبارک.🤩🥰🌹
🌸@golabbaton95
#ولادت_امام_حسین_علیه_السلام
#ولادت_حضرت_عباس_علیه_السلام
#روز_پاسدار #روز_جانباز
#عید #اباعبدالله #علمدار
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم