#داستان_دودانشجوی_امریکایی
#کتاب_به_سوی_خودسازی
آیت الله مصباح یزدی
📚🌿 شخصی مورد اطمینان برایم نقل کرد که در مشهد و در منزل یکی از دوستان با دو دانشجوی آمریکایی که زن و شوهر بودند ملاقات کردم. برای آن دو، داستان شگفتآوری رخ داده بود که به تقاضای میزبان، آن داستان را برای ما نقل کردند:
1️⃣#احساس_خلأ
جوان آمریکایی گفت: وقتی که ما در یکی از دانشگاههای آمریکا مشغول تحصیل بودم، پیوسته در خود احساس خلأ میکردم. با اشاره به سینهاش گفت: احساس میکردم که اینجا خالی است. سپس خیال کردم که این خلأ و کمبود با ازدواج و انتخاب همسر، پر میگردد. از این رو، هر دو تصمیم گرفتیم که با همدیگر ازدواج کنیم؛ اما پس از ازدواج نیز آن خلأ پر نشد...
از این امر سخت ناراحت گشتم و با این که به همسرم علاقه داشتم، در ظاهر تمایلی به او نشان نمیدادم و گاهی حتّی حوصله صحبت کردن با او را هم نداشتم.
2️⃣ #ارتباط_با_کلیسا
روزی برای عذرخواهی به او گفتم: خیال نکنید که علاقهای به شما ندارم بلکه این افسردگی و احساس خلأ از دوران دانشجویی در من بوده و تاکنون رفع نشده است و هر از چند گاه بدان مبتلا میگردم. همسرم گفت: اتفاقاً من نیز چنین حالتی دارم. پس از آن گفتگو، پی بردم احساس خلأ درونی درک مشترک هر دوی ماست، و در نتیجه تصمیم گرفتیم که برای رفع آن چارهای بیاندیشیم. در آغاز، بنا گذاشتیم که بیشتر به کلیسا رفت و آمد داشته باشیم و به مسائل معنوی بپردازیم، شاید آن خلأ برطرف گردد. ارتباطمان را با کلیسا گسترش دادیم و در آن زمینه، کتابهایی را نیز مطالعه کردیم؛ اما آن خلأ و عطش معنوی رفع نشد.
3️⃣ #عزم_سفر
چون شنیده بودیم که در کشورهای شرقی، به خصوص چین و هندوستان، مذاهبی وجود دارند که مردم را به ریاضت و انجام تمرینهای ویژهای برای رسیدن به حقیقت دعوت میکنند، تصمیم گرفتیم که به آن کشورها سفر کنیم؛ و چون چین، از دیگر کشورهای شرقی به آمریکا نزدیکتر است ابتدا به چین سفر کردیم.
4️⃣ #چین
در چین، از مسوولان سفارت آمریکا درخواست کردیم کسانی را که در آن کشور در زمینه مسائل معنوی و ریاضت کشی سرآمدند به ما معرفی کنند و آنها شخصی را به ما معرفی کردند که گفته میشد رهبر روحانیون مذهبی چین و بزرگترین شخصیت معنوی آن کشور است. با کمک سفارت، موفق شدیم نزد او برویم و با راهنمایی و کمک او مدّتی به ریاضت مشغول شدیم؛ اما کمبود معنوی و خلأ درونی مان برطرف نگردید.
5️⃣ #کوههای_هیمالیا
از چین به تبّت رفتیم و در آنجا و در دامنههای کوه هیمالیا معبدهایی بود که عدهای در آنها به ریاضت میپرداختند. به ما اجازه دادند که به یکی از معبدها راه یابیم و مدّتی را به ریاضت بپردازیم. ریاضتهایی که آنجا متحمل میشدیم بسیار سخت بود. از جمله چهل شب روی تختی که روی آن میخهای تیزی کوبیده بودند، میخوابیدیم. پس از گذراندن مدتی در آنجا و انجام ریاضتها و عبادت، باز احساس کردیم خلأ_درونی ما رفع نگردیده است!
6️⃣#مرتاضانهندی
از آنجا به هندوستان سفر کردیم و با مرتاضان زیادی تماس گرفتیم و مدّتی در آنجا به ریاضت پرداختیم، اما نتیجه نگرفتیم و مأیوس گردیدیم. بالاخره این تصور در ما پدید آمد که اصلاً در عالَم حقیقتی نیست که بتواند خلأ درونی انسان را اشباع کند.
7️⃣#ناامیدی_و_عزم_بازگشت
ناامیدانه تصمیم گرفتیم که از طریق خاورمیانه به اروپا و سپس امریکا رهسپار گردیم. از هندوستان به پاکستان و از طریق افغانستان به ایران آمدیم و ابتدا وارد شهر بزرگ مشهد شدیم و آن را شهر عجیبی یافتیم که نمونه آن را تاکنون مشاهده نکرده بودیم. در وسط شهر، ساختمان جالب و باشکوه با گنبد و گلدستههای طلا که پیوسته انبوهی از مردم به آن رفت و آمد داشتند، ما را به خود جلب کرد.
ادامه داستان👇👇
8️⃣#هم_اینجاست_بهشت!
سوال کردم اینجا چه خبر است و این مردم چه دینی دارند؟ گفتند این مردم مسلمانند و کتاب آنان قرآن است و در این شهر و این ساختمان یکی از رهبران مذهبی آنها که به او امام میگویند دفن شده است.
پرسیدم:امام کیست و چه می کند؟
گفتند:امام انسان کاملی است که به عالیترین مراحل کمال انسانی رسیده است و او با رسیدن به آن مقام، دیگر مرگی ندارد و پس از رخت بر بستن از دنیا نیز زنده است. چون این مسلمانان چنین اعتقادی دارند، به زیارت ایشان میروند و با عرض ادب و احترام حاجت می خواهند و امام، حاجت آنها را برآورده میسازد.
گفتم قسمتهای برجستهای از قرآن را برای ما نقل کنید! به ما گفتند: در یکی از آیات قرآن آمده است که #هر_چیزی_خداوند_را_تسبیح_میگوید!
آن سخنان برای ما معمایی شد که چطور با این که امام آنها مرده است، باز او را زنده میدانند؟ و بهعلاوه، معتقدند که همه چیز، حتّی کوهها و درختان، خدا را تسبیح میگویند؟ باور نکردیم ...
ادامه دارد