eitaa logo
کانال خبری گلبانگ شمال
437 دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
5.5هزار ویدیو
18 فایل
✅ " تازه ترین خبرها " و آموزه های مذهبی" فرهنگی" اجتماعی ✅ این کانال مستقل میباشد" و به هیچ نهاد یا گروه یا جناح خاصی وابسته نمیباشد 🌐تصاویر و خبرهای خودتان را اینجا بفرستید @majid_fakhar_shomal
مشاهده در ایتا
دانلود
22.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دعای شهادت در 💠روایتی از حال و هوای شهید در مراسم دعای عرفه حرم مطهر رضوی 🎞 برشی از مستند خادم الرضا(ع) ➖➖➖💠➖➖➖ 🇮🇷 کانال خبری رسانه فعال استان مازندران/عضوشوید👇 @GOLBANG_SHOMAL
؛ قیام مردم در تهران 🇮🇷حداقل در ده سال گذشته جز تشییع پیکر ، سابقه نداشته که از مسیر انقلاب تا مسیر آزادی اینگونه لبریز از جمعیت شود. تقریبا تمام مسیر پر از جمعیت است و ابتدا تا انتهای مسیر جای سوزن انداختن نیست.بی‌سابقه ترین قاب تهران! ➖➖➖💠➖➖➖ 🇮🇷 کانال خبری رسانه فعال استان مازندران/عضوشوید👇 @GOLBANG_SHOMAL
8.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥🌹 فیلم ديده‌نشده از وداع با پیکر سردار شهید احمد کاظمی ➖➖➖💠➖➖➖ 🇮🇷 کانال خبری رسانه فعال استان مازندران/عضوشوید👇 @GOLBANG_SHOMAL
🔰 ♨️روایت از شبی که شهرک دقایقی توسط اسرائیل بمباران شد 🔻از اینستاگرام فائضه غفارحدادی، نویسنده 1⃣ همسر نشست روی مبل پذیرایی خانه شان و گفت: «این خانه که این طوری نبود دو هفته است داریم خرده شیشه جارو میکنیم و دوده و خاک پاک میکنیم یک پنجره سالم نمانده بود.» موج انفجاری که خانه و و را با خاک یکسان کرده بود به همه خانه های اطراف هم آسیب زده بود. 2⃣ زینب حاج قاسم گفت: «خانه ما که نزدیکتر بود به جز شیشه‌ها دیوارها هم ترک برداشته و گچشان ریخته.» پرسیدم: «مامان تنها بود؟ نترسید؟ با لبخند و شجاعتی که یحتمل از طریق خون دریافت کرده بود ماجرای آن شب را تعریف کرد. آن شب نبود. من هم رفتم پیش مامان 3⃣ شام خوردیم و قبل از خواب مثل همیشه دوری در اتاق بابا ( ) زدم وسایل بابا را از همان موقع که شهید شده دست نزده بودیم یادگاریهای دیگرش را هم همانجا چیده ایم همیشه رفتن توی اتاق بابا بهم آرامش میداد کمی با بابا حرف زدم و خوابیدیم اذان صبح شد و من سجاده ام را توی پذیرایی باز کردم 4⃣ مامان توی اتاق نماز میخواند. هیچکدام چراغ را روشن نکرده بودیم و نور کمی که همیشه از بیرون میآمد تنها روشنایی خانه بود هنوز سر سجاده بودم که یکهو آمد و حجم پرفشاری از هوا و خرده شیشه به سمتم پرت شد. بلند شدم و دویدم سمت حیاط تاریکی مطلق بود. هوا مزه خاک و گوگرد میداد. 5⃣ چشمهایم به سیاهی که عادت کرد دیدم کف حیاط سنگ و فلز و چیزهای دیگر ریخته کفشهایم را پیدا کردم و دویدم سمت کوچه اولین کسی که دیدم پسر بود سراسیمه گفت: «آقا رشید رو زدن خونه نمونین فرار کنید دستم چسبید روی صورتم یعنی چی رو زده اند؟» 6⃣ چند قدمی رفتم سمت خانه آقا رشید. چیزی جز دود و سیاهی دیده نمیشد. آمد دنبالم مگه نمیگم فرار کنید اینجا خیلی خطرناکه ممکنه دوباره بزنه مامان رو بردار فرار کن.» «وای مامان با عجله دویدم توی خانه با کفش رفتم داخل پذیرایی همیشه تمیز مامان بس که همه جا خرده شیشه بود. 7⃣ مامان با هیبتی که از گچهای دیوار سفید و ترسناک شده بود وسط خانه ایستاده بود دویدم و بغلش کردم الهی قربونت بشم چیزی نشده باید بریم. چادر مشکی هایمان را پیدا کردیم و کیفمان را برداشتیم و از خانه بیرون آمدیم ماشینم را کمی جلوتر نگه داشته بودم شانس آوردم روشن شد و توانستم مامان را برسانم خانه خودمان. 8⃣ خیالم که از مامان راحت شد برگشتم شهرک فکرم مانده بود پیش وسایل بابا آتش نشانی و نیروهای امدادی در همان فاصله رسیده بودند و مشغول ارزیابی بودند محمد کاظمی داشت کمکشان می کرد و جای خانه ها را نشانشان میداد. مثل پدرش شجاع بود. با دیدن من برافروخته شد و داد کشید: «چرا برگشتی؟ اینجا خطرناکه.» 9⃣ کلمه ها توی دهانم جمله نمیشدند: «وسایل بابام.... اتاق بابام...» منتظر نماندم چیزی بگوید و رفتم سمت خانه مان در اتاق بابا را موج انفجار باز کرده بود چراغ گوشی ام را روشن کردم و روی کمد گذاشتم و به سرعت شروع کردم به جمع کردن وسایل و یادگاری هایش دستهایم می لرزیدند ولی نمیدانم با چه نیرویی خرده شیشه ها را کنار میزدم و لباسها و سررسیدهای بابا را میریختم توی نایلون. 🔟 یکهو صدای آمد. محمد کاظمی گفته بود که دوباره بر میگردند. چشمهایم را بستم یک لحظه خوشحال شدم که می روم پیش بابا و دوباره میبینمش اما باز پسر رفیق صمیمی بابا آمد و نگذاشت. آنقدر داد و فریاد کرد که بقیه وسایل را بیخیال شدم و با همان نایلونی که دستم بود آمدم بیرون و از شهرک خارج شدم بعدش فهمیدم که همان جای قبلی را زده و نیروهای امدادی را هم شهید کرده بود.» 1⃣1⃣ ساکت شد نه اشکی روی صورتش بود و نه دست هایش میلرزید. یک داستان تراژدی را تعریف کرده بود و ما هم رویمان نشده بود اشک و ناله بریزیم وسط. ➖➖➖💠➖➖➖ 🇮🇷 کانال خبری رسانه فعال استان مازندران/عضوشوید👇 @GOLBANG_SHOMAL
🚩 برادر بودی با رهبرم قاسم 🚩 امیر سربازای حرم قاسم 🚩 بیا برگرد خیمه ای کس و کارم 🚩 من و تنها نگذار ای علمدارم / 🇮🇷 ➖➖➖💠➖➖➖ 🇮🇷 کانال خبری رسانه فعال استان مازندران/عضوشوید👇 @GOLBANG_SHOMAL
🔺 به‌مناسبت فرارسیدن ماه محرم: 🔹کشوری که در قلب، اسمِ را دارد، فرهنگِ عاشورا را دارد، باید در زیست و فرهنگ الگوی جهان شود. / ➖➖➖💠➖➖➖ 🇮🇷 کانال خبری رسانه فعال استان مازندران/عضوشوید👇 @GOLBANG_SHOMAL
سوریه رو می بینی حاجی‼️ از دریای عمان تا مدیترانه، امنیتش مدیون تو بود. نه فقط ما، که یک خاورمیانه تو رو از دست داد.‼️😔🌹🇮🇷 / ➖➖➖💠➖➖➖ 🇮🇷 کانال خبری رسانه فعال استان مازندران/عضوشوید👇 @GOLBANG_SHOMAL
3.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥❌ (باخنده) : ♦️سلیمانی کجاست؟ قاسم سلیمانی کجاست؟ او پدر بمب‌های کنار جاده‌ای بود ۹۲ درصد از سربازان ما که کشته یا به شدت زخمی شدند در افغانستان، کار سلیمانی بود. او کسی بود که خیلی بیشتر از هر کس دیگری اینکار را می‌کرد ♦️: هی ترامپ قمارباز ، اگه حاج قاسم الان زنده بود میتونستی همینجور مسخره کنی و بخندی؟؟!! / 🇮🇷 ➖➖➖💠➖➖➖ 🇮🇷 کانال خبری رسانه فعال استان مازندران/عضوشوید👇 @GOLBANG_SHOMAL
7.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🇮🇷👆 کلیپی دیدنی از مجموعه قسم‌های سلیمانی در سخنرانی‌هایی که تاکنون منتشر شده است 🌹 ➖➖➖💠➖➖➖ 🇮🇷 کانال خبری رسانه فعال استان مازندران/عضوشوید👇 @GOLBANG_SHOMAL
1.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌شباهت زیاد یک زائر به سلیمانی در پیاده‌روی اربعین ➖➖➖💠➖➖➖ 🇮🇷 کانال خبری رسانه فعال استان مازندران/عضوشوید👇 @GOLBANG_SHOMAL
3.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥🟢 خاطره دختر سردار شهید از شب شهادت و سراسیمه شدن پدر‼️ ➖➖➖💠➖➖➖ 🇮🇷 کانال خبری رسانه فعال استان مازندران/عضوشوید👇 @GOLBANG_SHOMAL
10.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥👌راهکار نسبت به ائمه جماعت برای مقابله با دشمن و حفظ جامعه ... 🔹اگر قصد ما حفظ جامعه است باید ... 📐 با این نگاه، محدوده آن مسجد دیگر ۲۰۰ متر مربع نمی شود، بلکه ۱۰ کیلومتر و چه بسا بیشتر می شود. 🕛 باید مسئولیت خود را یک کار تمام وقت ببیند... ➖➖➖💠➖➖➖ 🇮🇷 کانال خبری رسانه فعال استان مازندران/عضوشوید👇 @GOLBANG_SHOMAL