🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#حکایت_آموزنده 👌
✍ تاجر ثروتمندی با غلام خود
از قونیه به سفر شام رفتند. تا بار بخرند و به شهر خود برگردند.
#مرد_ثروتمند برای غلام خود در راه که به کارونسرایی میرفتند، مبلغ کمی پول میداد تا غذا بخرد و خودش به غذاخوری کارونسرا رفته و بهترین غذاها را سرو میکرد.
#غلام جز نان و ماست و یا پنیر، چیزی نمیتوانست در راه بخرد و بخورد.
چون به شهر شام رسیدند، بار حاضر نبود. پس #تاجر و غلاماش به کارونسرا رفتند تا استراحت کنند.
غلام فرصتی یافت در کارونسرا کارگری کند و ده #سکه_طلا مزد گرفت.
بار تاجر از راه رسید و بار را بستند و به قونیه برگشتند.
در مسیر راه، #راهزنان بار تاجر را به یغما بردند و هر چه در جیب تاجر بود از او گرفتند اما گمان نمیکردند، غلام سکهای داشته باشد، پس او را تفتیش نکردند و سکه دست غلام ماند.
با التماس زیاد، ترحم کرده اسبها را رها کردند تا تاجر و غلام در بیابان از گرسنگی نمیرند.
@GOLBANG_SHOMAL
🔹یکهفته در راه بودند،
تا به #کارونسرا رسیدند غلام برای ارباب خود غذای گرم خرید و خود نان و پنیر خورد.
#تاجر پرسید:
«تو چرا غذای گرم نمیخوری؟»
#غلام گفت:
«من غلام هستم به خوردن تکه نانی با پنیر عادت دارم و شکم من از من میپذیرد اما تو تاجری و عادت نداری، شکم تو نافرمان است و نمیپذیرد.»
#تاجر به یاد بدیهای خود و محبت غلام افتاد و گفت
: «غذای گرم را بردار، به من از "عفو و #معرفت و قناعت و #بخشندگی خودت هدیه کن" که بهترین هدیه تو به من است.»
@GOLBANG_SHOMAL
🔶 من کنون فهمیدم که؛
" #سخاوت به میزان ثروت و پول بستگی ندارد،" مال بزرگ نمیخواهد بلکه #قلب_بزرگ میخواهد.
"آنانکه غنی هستند نمیبخشند آنانکه در خود احساس #غنیبودن میکنند، میبخشند."
"من غنی بودم ولی در خود احساس غنی بودن نمیکردم و تو #فقیری ولی احساس غنی بودن میکنی."‼️
🔰🔰🔰🔰🔰
✅ ارسالی از : آمل
سیدمصطفی عزیزپور نیاکی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
📡گلبانگ شمال
@GOLBANG_SHOMAL