هدایت شده از پنجِ پنج
📚#داستانک
شال سبز بر گردنت آویخته بودی و ظرف شکلات را میان مهمانان میچرخاندی. به آشپزخانه برگشتی تا سینی چای را ببری. گفتم:
-عیدی ما یادت نره آقا سید!
چقدر به اینکه تو را اینطور صدا میکردم، میبالیدم. لبخند لبهایت بیشتر به سمت گونهها کشیده شد:
-ای دل غافل! دیدی عیدی خانوم خونه یادمون رفت؟! بدجوری بدهکارتون شدیم. ایشالا سال بعد حسابی جبران کنیم.
بمبها که روی سقف کارخانه آوار شد، هر سال عید اینجا به جای تو میزبانی میکنم. آفتاب روی پیشنویس اسمت میتابد و هنوز برایم دلبری میکند. زیر لب میگویم:
-طلبم یادت نره آقا سید!
✍️مولود توکلی
تقدیم به شهدای سادات بمباران کارخانههای اراک در ۱۳۶۵/۵/۵
#شهدایسادات💚
🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷
۲۰ روز مانده تا....
روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱
پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵
پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷
روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـےها
https://eitaa.com/panj_panj