eitaa logo
گ‍ ‍ل‍ ‍ب‍ ‍و ل‍ ‍ه‍ ‍ا ی‍ ‍ سڣىڊ 🇵🇸 シ
32 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
420 ویدیو
5 فایل
| بسم اللھ النور | . .^^ `°•‌❤🌿•°` خؤشٲ آڼٵڼ ڭۿ ڄآڹٵڹ مےشڹٳسند طڒېڨ عڜق ٶ ٵيمٳڹ مےڜڼأښند :) شرایط و همسایه ها シ 🌠 @sharayet_golbool #روزانھ‌اگردیدیدفورداشتیم‌گاهی براےڪانالھاےهمسایھ‌هستن :)) 🌸 #معمولابیشترفعالیتها⇦ #شبها
مشاهده در ایتا
دانلود
، از همان نوجوانی دلش با شهدا بود. ایام نوروز که می‌رسید، نمی‌توانست در شهرشان بماند و عازم راهیان نور می‌شد. 🌷 به‌علت علاقه زیاد به شهدا و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، شهید دهقانی با موسسه روایت سیره‌ی شهدا ارتباط مستمر داشتند و به‌عنوان مبلغ فعال روایتگر فعالیت می‌کردند 🌷 به مدت دو سال مسئول دفتر ستاد اعزام راویان روحانی در خرمشهر بودند.. 🌷 از شملچه تربت شهدا را هم برداشته و برای روز مبادا نگه می‌داشت. 🌷🕊بالاخره روز مبادا فرا رسید و این شهید در وصیت‌نامه‌اش نوشت: مقداری از تربت سیدالشهدا (ع) و تربت شهدای شلمچه را در قبرم بگذارید تا شاید مشمول شفاعت آن‌ها بشوم. 😭😭😭 🌷 قبل از آخرین اعزام به او گفتم برای اربعین همه به کربلا می‌روند، تو داری به سوریه می‌روی؟ گفت: حضرت زینب (س) تنهاست؛ می‌روم تا تنها نباشد. به سوریه رفت و شب اربعین حسینی شهید شد یادکنیم ازامام وشهیدان با
18.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 | بیاد استاد شهید 📌به مناسبت پنجمین سالگرد آسمانی شدنش در روز ۸ آبان ۱۳۹۷ 🍃 🔸شهید مدافع حرم محمدحسن دهقانی یادکنیم ازامام وشهیدان با
محمد حسین حدادیانآقا بیا.mp3
زمان: حجم: 2.22M
برای دیدن تو هیچ کاری نکردم امام حاضرم رو من یاری نکردم نامه‌ی اعمالم سیاه‌تر از شب آقا امید من به عباس و حسین و زینب آقا 🎤 #️⃣ #️⃣ صلےاللّٰه‌علیڪ‌یااباعبداللّٰه 💔 🌕یادکنیم ازامام وشهیدان با
1_1040365477.pdf
حجم: 1.8M
🚨📗 فایلpdf ⭕️ عنوان کتاب: شبهات انتخابات 👈چرا رای بدهیم؟با این اوضاع مملکت چرا رای بدهیم؟ 👈چرا رای بدهیم وقتی نظام خودش انتخاب میکند؟ 👈چرا نظام، خود را به رفراندوم نمی‌گذارد؟ 📖پرسش و پاسخ حجت الاسلام راجی در جمع اساتید، دانشجویان، طلاب و نخبگان کشور 🗳 | انتخابات ✏️نویسنده: حجت الاسلام راجی 📄 تعداد صفحات : ۶۸ یادکنیم ازامام وشهیدان با
🔆 ۴ کلید برای پاسخگویی به شبهات 🔑 1⃣ تقوا داشتن تقوا اثرات زیادی داره، از جمله: باعث میشه اشتباهاتمان را بپذیریم و اگر انحرافی در عقیده داشتیم، آن را اصلاح نماییم و یا اینکه اگر پاسخ سؤالی را نمی‌دانستیم، جواب سطحی نمی‌دهیم و می‌گوییم که اطلاعی نداریم! و... 🔑 2⃣ علم و آگاهی از اصلی‌ترین ارکان پاسخ به شبهات، علم داشتن به پاسخ شبهات، بواسطه‌ی مطالعات گسترده، مفید و منظم می‌باشد که طی چندین سال باید آن را کسب کرد. 🔑 3⃣ مهارت داشتن اطلاعات زیاد و مفید، به تنهایی کافی نیست و باید روش‌های پاسخگویی به شبهات رو هم یاد بگیریم. مثلاً اینکه با نوجوان چطوری بحث کنیم؟ یا اینکه بحث رو اول از کجا شروع کنیم تا تأثیر بیشتر داشته باشه؟ و... 🔑 4⃣ تجربه حتماً حتماً لازم هست که بعد از مطالعات و مهارت‌هایی که کسب کردیم، بصورت عملیاتی وارد کار شویم و به شبهات دیگران پاسخ دهیم تا به مرور زمان، در این امر قوی شویم. 📌 بازنشر کلیه مطالب جهت روشنگری عموم مردم ، با ذکر ، بدون ذکر منبع هم مجاز است. 📡 @GhararGahShayeat
هدایت شده از هر روز با شهدا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت ششم : پهلوان ( ۱ ) ✔️ راوی : حسین الله کرم 🔸سيد حسين طحامي کشت يگير جهان به زورخانه ما آمده بود و با بچه ها ميکرد.هر چند مدتي بود که سيد به مسابقات قهرماني نميرفت، اما هنوز بدني بسيار ورزيده و قوي داشت. بعد از پايان رو کرد به حاج حسن و گفت: حاجي، کسي هست با من کشتي بگيره؟ حاج حسن نگاهي به بچه ها کرد و گفت: ، بعد هم اشاره کرد؛ برو وسط گود. معمولاً در کشتي پهلواني، حريفي که زمين بخورد، يا خاک شود ميبازد. 🔸کشتي شروع شد. همه ما تماشا ميکرديم. مدتي طولاني دو کشتيگير درگير بودند. اما هيچکدام زمين نخوردند.فشار زيادي به هر دو نفرشان آمد، اما هيچکدام نتوانست حريفش را مغلوب كند، اين کشتي پيروز نداشت. 🔸بعد از کشتي سيد حسين بلندبلند ميگفت: بارک الله، بارک الله، چه شجاعي، ماشاءالله پهلوون! ٭٭٭ 🔸ورزش تمام شده بود. حاج حسن خيره خيره به صورت نگاه ميکرد. آمد جلو و باتعجب گفت: چيزي شده حاجي!؟ حاج حسن هم بعد از چند لحظه سکوت گفت: تو قديمهاي اين تهرون، دو تا بودند به نامهاي حاج سيد حسن رزاّز و حاج صادق بلور فروش، اونها خيلي با هم دوست و رفيق بودند. 🔸توي کشتي هم هيچکس حريفشان نبود. اما مهمتر از همه اين بود که بنده هاي خالصي براي خدا بودند. هميشه قبل از شروع کارشان رو با چند آيه قرآن و يه روضه مختصر و با چشمان اشک آلود براي آقا اباعبدالله شروع ميکردند. نَفَس گرم حاج محمد صادق و حاج سيد حسن، مريض شفا ميداد. 🔸بعد ادامه داد: ، من تو رو يه پهلوون ميدونم مثل اونها! هم لبخندي زد و گفت: نه حاجي، ما کجا و اونها کجا.بعضي از بچه ها از اينکه حاج حسن اينطور از ابراهيم تعريف ميکرد،ناراحت شدند. 🔸فرداي آن روز پنج از يکي از زورخانه هاي تهران به آنجا آمدند. قرار شد بعد از با بچه هاي ما کشتي بگيرند. همه قبول کردند که حاج حسن داور شود. بعداز کشتيها شروع شد. 🔸چهار مسابقه برگزار شد، دو کشتي را بچهدهاي ما بردند، دو تا هم آنها. اما در کشتي آخركمي شلوغ کاري شد! آنها سرحاج حسن داد ميزدند. حاج حسن هم خيلي ناراحت شده بود.من دقت کردم و ديدم کشتي بعدي بين ابراهيم و يکي از بچه هاي مهمان است. آنها هم که ابراهيم را خوب ميشناختند مطمئن بودند که ميبازند.براي همين شلوغ کاري کردند که اگر باختند تقصير را بيندازند گردن داور! 🔸همه عصباني بودند. چند لحظه اي نگذشت که داخل گود آمد. با لبخندي که بر لب داشت با همه بچه هاي مهمان دست داد. آرامش به جمع ما برگشت. بعد هم گفت: من کشتي نميگيرم! همه با تعجب پرسيديم: چرا !؟ 🔸كمي مكث كرد و به آرامي گفت: دوستي و رفاقت ما خيلي بيشتر از اين حرفها وكارها ارزش داره! بعد هم دست حاج حسن را بوسيد و با يك پايان کشتيها را اعلام کرد. شايد در آن روز برنده و بازنده نداشتيم. اما برنده واقعي فقط ابراهيم بود. وقتي هم ميخواستيم لباس بپوشيم و برويم. حاج حسن همه ما را صدا کرد و گفت: فهميديد چرا گفتم ابراهيم پهلوانه!؟ 🔸ما همه ساکت بوديم، حاج حسن ادامه داد: ببينيد بچه ها، پهلواني يعني همين کاري که امروز ديديد. امروز با نَفس خودش کشتي گرفت و شد. ابراهيم به خاطر خدا با اونها کشتي نگرفت و با اين کار جلوي کينه و دعوا را گرفت. بچه ها پهلواني يعني همين کاري که امروز ديديد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید 🌷@shahedan_aref