eitaa logo
کانال گلچین مولودی و عروسی مذهبی
9.1هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
123 فایل
بروزترین کانال گلچین مولودی و.....👇 ایتاوتلگرام 🌿🌺🌿 @golchin_mowludi ارتباط با مدیران کانال👈 @msoghandi@y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام 🍃🌴🌷🔸🍃🌴🌷🔸 وقتی پدرت حضرت حیدر شده باشد باید که تو را فاطمه مادر شده باشد جد تو نبی بود نه اینطور بگویم شک نیست که جد تو پیمبر شده باشد جز بر در این خانه ندیدیم امامت تقسیم میان دو برادر شده باشد خورشید سفالی ست که در سیر جمالی از بوسه بر این گونه منور شده باشد بو میکشم ایام تو را- باید از اخلاق یک تکه تاریخ معطر شده باشد  ای حوصله محض چه تشبیه سخیفی ست با حلمت اگرکوه برابر شده باشد  با اینکه قضا دست تو را بست ندیدیم جز آنچه بخواهی تو مقدر شده باشد   از عمر تو یک روز جمل آیه فتح ست با صلح اگر مابقی اش سر شده باشد  فریاد سکوت تو چه آهنگ رسایی ست شاید پس از آن گوش جهان کر شده باشد دق داد محبان تو را گرچه سکوتت غوغای تو روزیست که محشر شده باشد  روزی که به اعجاز تو مبهوت بمانند شک ها همه تبدیل به باور شده باشد  خون جگرت ریخت نه در تشت که در دشت داغ گل سرخیست که پرپر شده باشد در مکتب تو رشد سریع ست عجب نیست فرزند تو هم قامت اکبر شده باشد  آن چشم که گریان نشود روز قیامت چشمیست که از غصه تو تر شده باشد  باور نتوان کرد که خاکیست مزارت جز آنکه ضریح تو کبوتر شده باشد  ای جان علی ریشه غم را بکن از دل هرچند که اندازه خیبر شده باشد جانفدا
علیه السلام 🌷🍁🌸🍃🌷🍁🌸🍃 مادر شده ای اهل جهان مادر دنیا از شوق ببین سبز شده ساغر دنیا این شاه کرم کیست که از عرش گذشت و آمد به زمین تا که شود سرور دنیا گفتند به ماه رمضان ، ماه مبارک بگذاشت قدم تا که حسن بر سر دنیا ای اهل جهان دوره یوسف به سر آمد ماه علی و فاطمه شد دلبر دنیا هم شادتر از شاد شده ، هم متحیر انگار ظهورش نشده باور دنیا تبریک به عشاق که بدجور فرو رفت در لاک حسادت زن فتنه گر دنیا یک بار ِ دگر رفت ز رو دشمن ابتر امشب که خدا داد ولیعهد به حیدر من از کرم حضرت زهرا حسنی ام هر روز کنم شکر خدا را حسنی ام انگار که پاداش حسینی شدن این است مانند علی اکبر و سقا حسنی ام او با کرمش داد به من جان دوباره تا هست نفس مردم دنیا حسنی ام دیدم همه ی ناشدنی ها شدنی شد غم نیست میان دل من تا حسنی ام اصلا به دلم نیست غم و غصه فردا حتما شده خوشبختی ام امضا حسنی ام یک عمر گناهم حسنه گشت همین که گفتم به مناجات : خدایا  حسنی ام ! آقا نبری آبرویم را به قیامت گفتم به همه مردم دنیا حسنی ام یک عمر عطا و کرمت داد نجاتم ای شاه قدم رنجه نما وقت حیاتم از هرچه که آید به خیالم سری آقا از هر چه که آرم به زبان بهتری آقا هر کس به تو دل داد در این دوره زمانه هرگز نشود بسته به رویش دری آقا سادات همه مادری هستند ولیکن اندازه تو نیست کسی مادری آقا بر دوش حسینت بدرخشد عَلَم تو داری چه علمدار و عجب لشکری آقا در پاسخ دشنام فقط لطف نمودی والله ِ که آئینه پیغمبری آقا کوچک تر از آنم که تو را مدح نمایم تو معجزه ای ، بی بدلی ، محشری آقا باید که تو را مدح کند حضرت حیدر خوب است دهد قیمت زر را خود زرگر لرزید ز پا تا به سر ِ لشکر کفار هر وقت بنا شد که بگردی تو علمدار در جنگ جمل بود که ماندند خلایق هستی تو حسن یا که علی حیدر کرار همراه ابالفضل و حسینت که بیایی کار سپه کفر شود زار تر از زار از بی کسیت غم نخور ای مرد حماسه کس نیست حریف تو چه بی یار ، چه با یار عالم به علی نازد و مولا با ابالفضل چون یاد گرفته ز حسن شیوه پیکار افسوس که گفتیم کم از قدرت بازوت از ما بگذر جان حسین ، حضرت سردار وقتی چنین گشته پر آوازه سکوتت دیگر چه کند خشم و جلال و جبروتت قربان تو و قصه جانسوز غم تو حتی به غم و غصه رسیده کرم تو حالا که دل سنگ شده آب ز داغت من آمده ام تا که شوم محتشم تو ای حیدر بی چاه ، چه آمد به سرت که گشته است چهل سال سکوت هم و غم تو مربوط به آن نعره سیلی است به کوچه این آه ، به لب داشتن ِ دم به دم تو گردد ز همه سینه زنان پیر تر از چه هر کس که شود سینه زن پا علم تو ما سوختگانیم مُردّد که بمیریم از غصه بی یاری تو یا حرم تو هر چند شدی کشته تو در خانه ات آقا لبریز به کوچه شده پیمانه ات آقا حسین رحیمیان
علیه السلام 🍂🌹🍀🌼🍂🌹🍀🌼 انگار بنا نیست گرفتار نباشیم باشیم ولی اینهمه بیمار نباشیم آنقدر خدا داد به ما از درِ این بیت تا جز به همین خانه بدهکار نباشیم آنکه دلِ شب شمع برافروخت در این بزم پروانه‌ی‌مان کرد که سربار نباشیم ما پشتِ درِ خانه‌ی یک مردِ کریمیم ای شُکر گدائیم که بیکار نباشیم بی ما به غذا لب نزند آب ننوشد وقتی سرِ آن سفره‌ی افطار نباشیم او آمده تا سر بکشم جامِ علی را او آمده تا نعره کشم نامِ علی را حیرت زده‌ام از دمِ دیوانه‌ی حیدر هِی در زده‌ام بر درِ میخانه‌ی حیدر در بحث  مقاماتِ مقامش چه رفیع است خاکستر جامانده‌ی پروانه‌ی حیدر تقصیرِ شرابی است که خوردیم از اول روزی که خدا ریخت  به پیمانه‌ی حیدر انگار خدا آمده در خانه‌ی زهرا یعنی که علی آمده در خانه‌ی حیدر زهرا به دلِ کعبه نرفت اینکه  بدانند هرگز نرسد کعبه به کاشانه‌ی حیدر سوگند به زهرا پسرصف شکن اوست از تیغ دودم  تیغه‌ی اول حسن اوست برخیز که مهتاب هم از خواب پریده است برخیر که خورشید در این خانه دمیده است یکبار نبی گفت و دگر بار علی گفت یک صبح اذان از دو موذن که شنیده است کعبه به دلش ماند چه میشد که دوباره می‌دید که در پایِ حسن سینه دریده است تو آمده‌ای تا که ببینیم پس از این هر کوچه‌ی این شهر به بن بست رسیده است "مارا چه تماشاست که خورشیدِ جهانتاب گردن به تماشای تو هر صبح کشیده است" ما از تو نوشتیم بخوانند علی کیست تو آمده‌ای تا که بدانند علی کیست بگذار که دلها پِیِ اهوالِ تو اُفتند بگذار که سرها همه پامال تو اُفتند بردار نقاب از رُخَت ای سبز قبایم تا کعبه پرستان همه دنبالِ تو اُفتند هربار که در زلفِ تو پیچید نسیمی یک شهر به دنبال پرِ شالِ تو اُفتند حق میدهی ای عینِ علی اینهمه موسی از جذبه‌ی یک جلوه‌ی تمثال تو اُفتند جبریل کجا جمع رسولان همه جمع است تا اینکه فقط زیرِ پر و بالِ تو اُفتند سوگند که با خود حَسنینی و حسینی تو قبله‌ی بین‌الحرمینی و حسینی گفتم که بخوانیم احدایثِ شما هست این بند نوشتم سخنت پیشه‌ی ما هست گفتید که دروازه‌ی ایمان پدرِ توست یعنی که علی هست اگر قبله‌نما هست* گفتید که جهل است نداری و فقیری گفتید که با عقل ادب هست غنا هست** اخلاق خوشَت گفت که بهتر زِ همین خُلق عِیشی نبود خُلق تو از خُلق خدا هست** از کِبر و حَسد حرص و ولع نهی نمودی گفتی که هلاک است اگر این سه خطا هست*** روح‌القدس امشب به لبم قالَ حسن گفت از صبرِ حسن صلح حسن حال حسن گفت سوگند محال است که غم داشته باشی تا سر به درِ اهل کَرم داشته باشی از حسرتِ ما بود که گفتیم یکی نه باید که شما چند حرم داشته باشی در کشورم اولادِ شما غرقِ ضریحند باید که به گِردِ خود عجم داشته باشی خط می‌خورد امشب همه‌ی بارِ گناهم وقتی که به دستت تو قلم داشته باشی من از دل خود نامِ تو گفتم جگرم سوخت باید که حرم در جگرم داشته باشی از غربتِ تو پُر شده‌ام تا بگذاریم چون چار امامید چهل گوشه بسازیم من که بلدم کارگری می‌کنم آقا تا صحن شما باربری می‌کنم آقا وقتی که حرم ساخته شد کار زیاد است با پلکِ خودم رفتگری می‌کنم آقا خادم شوم و با پَرِ جبریل به دستم زوارِ تو از غصه بَری می‌کنم آقا پایینِ ضریحت بنشینیم و بسوزیم یاد از پدرِ بی پسری می‌کنم آقا در کربلا نَه شبِ جمعه به کنارت با یادِ علی نوحه گری می‌کنم آقا باید که جگر جمع کنم یا پسرم را باید که پسر جمع کنم یا جگرم را حسن لطفی "صائب این بند مربوط به احادیث زیر است قال ابامحمد حسن ابن علی علیه السلام: *إِنَّ عَلِیا بابٌ مَنْ دَخَلَهُ كانَ مُؤْمِنًا وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ كانَ كافِرًا.» على(علیه السلام) دروازه ایمان است، هر كه داخل آن شد مؤمن و هر كه خارج از آن شد كافر است. ریاص الابرار ج ۱ص۱۱۵ لا غِنى أَكْبَرُ مِنَ الْعَقْلِ وَ لا فَقْرَ مِثْلُ الْجَهْلِ وَ لا وَحْشَةَ أَشَدُّ مِنَ الْعُجْبِ، وَ لا عَیشَ أَلَذُّ مِنْ حُسْنِ الْخُلْقِ.» هیچ بى نیازى اى بزرگتر از عقل و هیچ فقرى مانند جهل و هیچ وحشتى سخت تر از خودپسندى و هیچ عیشى لذّت بخشتر از خوش اخلاقى نیست. بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 111 ، لا أَدَبَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ، وَ لا مُرُوَّةَ لِمَنْ لاهِمَّةَ لَهُ، وَ لا حَیاءَ لِمَنْ لا دینَ لَهُ.» كسى كه عقل ندارد، ادب ندارد و كسى كه همّت ندارد، جوانمردى ندارد و كسى كه دین ندارد، حیا ندارد. بحار الانوار(ط-بیروت) ج 75 ، ص 111 ، هَلاكُ النّاسِ فى ثَلاث: أَلْكِبْرُ، أَلْحِرْصُ، أَلْحَسَدُ.  فَالْكِبْرُ هَلَاكُ الدِّينِ وَ بِهِ لُعِنَ إِبْلِيسُ  وَ الْحِرْصُ عَدُوُّ النَّفْسِ وَ بِهِ أُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ وَ الْحَسَدُ رَائِدُ السُّوءِ وَ مِنْهُ قَتَلَ قَابِيلُ هَابِيلَ. هلاكت و نابودى مردم در سه چیز است:كبر، حرص، حسد. تكبّر كه به سبب آن دین از بین مى رود.
علیه السلام 🌱💐🍀✨🌱💐🍀✨ دلم درگیر ذکری شد سرورآور شراب‌بی‌غش‌شیرین‌شورآور همان‌خورشید‌ظلمت‌سوز نورآور گل‌دشت‌و‌دمن‌عشق‌است کریم‌ذوالمنن‌عشق‌است علی‌و‌فاطمه شادند مولانا‌حسن‌عشق‌است عسل‌تر از عسل ذکر حسن‌جان است قبولی‌عمل ذکر حسن‌جان است دَم جنگ جمل ذکر حسن‌جان است حسن هوهوی مستانه حسن ساقی میخانه حسن شمع‌و‌پیمبرها به دورش همچو پروانه علی خورشید‌حق‌است‌و‌قمرپرور صدف‌زهرا، علی دُر‌و‌گهرپرور امیر بی‌نظیر شیر‌نرپرور حسن‌حیدر، حسن‌زهرا حسن‌پیغمبر طاها همه از خاک پایین‌تر حسن‌بالا، حسن والا شجاعت با حسن اینبار معنا داشت حسن؛ بازوی مرحب‌کش چو‌مولا داشت فقط او از خدای خویش پروا داشت حسن‌مکنت، حسن دولت حسن‌عزت، حسن‌شوکت حسن در فتنه‌ها بوده علی‌هیبت، قَدَر‌قدرت حسن حق کریمی را ادا کرده‌ست ای‌مردم برای دشمنش هم سفره وا کرده‌ست ای‌مردم سه دفعه، نصف‌مالش را عطا کرده‌ست ای‌مردم بهشت‌است‌او، نعیم‌است‌او عطوف‌است‌و‌رحیم است‌او امام سفره‌دار حق کریم‌است‌او، کریم‌است‌او حسن سجاده‌اش عرش خدا باشد ز هرچه جز خداوندش جدا باشد برای شیعه صبرش مقتدا باشد حسن‌روح‌است‌و‌پرواز‌است حسن‌مفتاح‌هر راز‌است حسن‌صلحش به واللهِ امام کربلاساز است چه شد در وعده‌ی زر معرفت گم شد حسادت با خیانت در تفاهم شد حسن درگیر بدعهدی مردم شد نه‌یار‌و‌یاوری‌مانده نه یک‌غمپروری مانده نه در خانه برای او وفای همسری مانده که می‌داند چه اندازه حسن خون‌جگر خورده دلش را ضربه‌ی دستی درون‌کوچه‌ آزرده همان دستی که هوش از مادر مظلومه‌اش برده خودم دیدم‌که در لرزید لگد خورد و پدر لرزید صدا زد فضه را مادر دل‌من بیشتر لرزید عظیمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علیه السلام 🌾🌷🌼🍀🌾🌷🌼🍀 باید که غزل هم ثمری داشته باشد بر حال خرابم اثری داشته باشد با شعر فقط عرض ادب می کند این دل بد نیست گدا هم هنری داشته باشد ای کاش که آقای کریمان دو عالم بر نوکر خود هم نظری داشته باشد هرآنکه مشرف به بقیعش شود امشب از غربت او چشم تری داشته باشد حتی نگذارند که بر قبر غریبش صحن و حرم مختصری داشته باشد!! # محسن زعفرانیه
علیه السلام 🍀✨💐🌱🌾🍀✨💐🌱🌾 می شَوَم دلتنگ، مانندِ هَوای کوچه ها هر زمان یادی کُنم از ماجَرای کوچه ها کودکی بودم که با غُربت دلم پیوند خورد تا شُدم با مادرِ خود آشِنای کوچه ها سال ها هم بُگذَرَد، در گوشِ من پیچیده است نعره های زشتِ مَردِ بی حَیای کوچه ها بیشتر از سیلیِ او بر دلم آتش زَنَد بی تفاوت بودنِ همسایه های کوچه ها قَدِّ من کوتاه بود و دیدم آنجا شُد بلند دستِ ثانی، آهِ مادر، وای وایِ کوچه ها مادرم می گفت: جانِ مُجتبی چیزی مَگو با علیِ غیرتی، از ناسِزایِ کوچه ها آسمان را مِه گرفت و می کِشیدم در غُروب مادرم را سوی خانه، پا به پای کوچه ها رسول زاده
علیه السلام 🌾🌸🍁💐🌾🌸🍁💐 آئینه جمال و جلال خدا، حسن مبهوت ذات اقدس حق ز ابتدا، حسن سرتا به پا تجلی نور هُدا، حسن پا تا به سر حقیقت در حق فنا، حسن یک دم خدا «ألَسْتُم» و یک دم «بلیٰ» حسن افتاده دل به دام سیه زلف در شکن کز عِطر او رسیده نصیبی به هر خُتن ما را چه جای صحبت از آن شاه پر مِحَن کو بر دلش نشسته دوصد داغ در وطن ورد لب غریب به هر کوی یا حسن! مهرش کنار چشمه چشمش روان شده کوه کرم اَریکه آتش فشان شده «حُکمش مدار دایرۀ کُنْ، فَکان» شده خجلت زده سپهر، کران تا کران شده بر سفره اش نشسته امیر و گدا، حسن او را جمال طلعت شمسش زبانزد است مه رو، کشیده ابرو و گیسو مُجعّد است در بُهت رفته عالم و آدم مردّد است کاحمد حسن وَ یا حسن آیا محمّد است؟ یا مجتبی محمّد و یا مصطفی حسن! خاک درش به فرق شهان تاج افتخار گوید تبارک اللَه از این خلق، کردگار چون روی او بدیدم و آن زلف تابدار «آمنتُ بالّذی خَلَق اللّیلَ و النّهار» سیّد، زکّی، تقیّ، امین، مجتبی، حسن ** مست شراب جام ازل، شاه لم یزَل نامش هزار مرتبه احلیٰ مِن العسل شمشیر شیر معرکۀ شیر با جمل خیزد دوباره بانگ فَفِرّوا إلی الجبل تا میرسد مخاتمه اشقیا، حسن حسین کمال زارع
علیه السلام 💫🍃🔸🌸💫🍃🌸🔸 هر نفس آه دل خسته ی ما یا حسن است در نجف زمزمه ی اهل ولا یا حسن است نقش سربند علمدار وفا یا حسن است رجز سینه زن کرببلا یا حسن است با حسن در تب و در شور و نواییم همه با حسن سینه زن کرببلاییم همه مستی اهل ولا از لب جام حسن است عزت دین نبی عزت نام حسن است باغ فردوس گلی از سر بام حسن است کربلا جلوه ی منشور قیام حسن است یا حسن ذکر حسین است به پنهان و عیان نام او عزت دین است نه نام دگران حُسن او حُسن خداوند ز پا تا به سر است بر در شهر علی اوست که مفتاح در است مونس روز و شبش آه دل و چشم تر است او جگر پاره زهراست اگر خون جگر است کرمش شهره شد و بر همه ی دهر رسید از سر سفره ای او نان به همه شهر رسید او کریم است ولی غربت او بیشتر است با غم از کودکیش الفت او بیشتر است داغ مادر به دل خلوت او بیشتر است در دل خانه غم و محنت او بیشتر است عوض اینکه غم از سینه ی او بردارد همسرش غصه و غم بر دل او بگذارد عاقبت زهر نشست و دل مولا خون شد خون چهل ساله ز کنج لب او بیرون شد تشت از خون دل حضرت او هامون شد چه بگویم که ز داغش دل زینب چون شد گر چه زهر آمد و شد کشته امام دو سرا کشته شد روز دوشنبه پسر شیر خدا خون دل بود که گردید روان از دهنش  ‌رفت با اشک ابوالفضل به تابوت تنش بر دلش بود شود کرببلایی بدنش تیرباران شد و شد دوخته جسم‌ و کفنش روضه می خواند که لایوم ز روز تو حسین کنج گودال می آید چه به روز تو حسین شهریاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علیه السلام ✨🌸🍁💐✨🌸🍁💐 فرو می ریزد امشب از نگاهت بغضِ سنگینم چنان محصور در اشکم که جایی را نمی بینم دلم خون است از صحن و سرای بی نشانِ تو تو می بینی که می سوزم تو می دانی که غمگینم رواقت را تصوّر می کنم در خاطرم گاهی دلم می خواهد آنجا رو به روی روضه بنشینم پُرم از گریه آری مقتلِ تاریخِ اندوهم که من مجموعه ای از دردهای تلخِ دیرینم در آغوش دعا می گیرم امشب آن ضریحت را به گردش در طوافم تا سحر فریادِ آمینم دلم می خواهد اینجا معتکف باشم کنارِ تو که بی شک می رسد از سمتِ چشمانِ تو تسکینم جهانم از تو آباد است دنیای منی بی شک تویی آرامشِ جانم تویی آن دین و آیینم چنان دلگرمِ آن لطفِ فراوانم که می گویم همین یک شعر در وصفِ تو خواهد کرد تضمینم اگر بیتی نباشد حاوی مدحِ تو ننویسم اگر جایی نباشد محفلِ ذکرِ تو ننشینم! محرابی
علیه السلام 🍃🔸🌷🍃🔸🌷🍃🔸🌷 ای شاه کریمی که کرم در به در توست حاتم به گدایی همه جا پشت سرتوست ما شیعه چشمان تو با گوشه نگاهیم اینها همه از لطف و عطای پدر توست من ایل و تبارم زقدیم خادمتان بود این دولت شاهی زقضا و قدر توست تو سید و سالار جوانان بهشتی پس سید اشباب جهان گل پسر توست یک کودک ده ساله شده زینت گودال این یاور جانباز حسینی ثمر توست با صلح شما روزی ما کرب و بلا شد هرجا که حسینیه بپاست بانظر توست سرفصل گداییِ همه ماه حسین است پایان عزا و صله اش با صفر توست آقای اباالفضل تو بخوان ذکر فرج را چشمم به ره حجت ثانی عشر توست سلگی