eitaa logo
کانال گلچین مولودی و عروسی مذهبی
10.1هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
157 فایل
بروزترین کانال گلچین مولودی و.....👇 ایتاوتلگرام 🌿🌺🌿 @golchin_mowludi ارتباط با مدیریت کانال👈 @msoghandi
مشاهده در ایتا
دانلود
. هجدهم ذی الحجه شد شیعه روز عید است از سوی خدای قدیر بر همه نوید است آیه ای نازل شده دین حق کامل شده لطف خداوندگار. بر همه شامل شده علی علی حیدر مدد(۴) باشد این سخن از رسول گفته ذات یزدان بر جانشینی علی حق بداده فرمان به دست حی قدیر روز سعید غدیر گردیده بعد از نبی بر همه عالم امیر علی علی حیدر مدد(۴) آورده پیغام پیک وحی از خدای یکتا گردد وصی تو علی در تمام دنیا سرور و آقا علی نور دل طاها علی امید عالم تویی همسر زهرا علی علی علی حیدر مدد(۴) ‌اکملت لکم دینکم با ولای مولاست با نور ولایش علی روح جسم وجانهاست بهار دلها علی روح روان ها علی به اذن حق گشته او بر همه مولا علی علی علی حیدر مدد(۴) دین همه کامل شود با ولایت او هر دل رود سوی خدا با هدایت او ای حاصل ما علی نور دل ما علی لطف تو با اذن حق شد شامل ما علی علی علی حیدر مدد(۴) تو اولین نور مبین بعد مصطفایی وصی و جانشین او از سوی خدایی تو گل پیغمبری تو ساقی کوثری ذکرم بود تا ابد حیدری ام حیدری علی علی حیدر مدد(۴) در همه طول زندگی افتخارم اینه حب ومهر و ولایت تو تمام دینه هر چه که هستم علی دل به تو بستم علی با یک نگاه شما خدا پرستم علی علی علی حیدر مدد(۴) مولای مظلومان علی محرمی به رازم بین تمام خاکیان من به تو مینازم سوز و گدازم تویی روح نمازم تویی خدا میدونه علی قبله ی رازم تویی علی علی حیدر مدد(۴) تو مقتدایی یا علی خیل انبیا را در نمازت انگشتری می‌دهی گدا را مظهر ذات خدا منشاء جود و سخا از تو بود بر همه همیشه لطف و عطا علی علی حیدر مدد(۴) نانِ خشکِ جو با نمک یا علی غذایت اما بر همه از کرم کرده ای عنایت بهشت ما کوی تو دست همه سوی تو بود چومعبود تو خلق تو وخوی تو علی علی حیدر مدد(۴) بیا در وقت احتضار دیدنم علی جان نگات کنم اون لحظه ی مردنم علیجان لحظه ی آخر بیا به دیدنم مرتضی زمن شفاعت نما بگذرد از من خدا علی علی حیدر مدد(۴) امشب تبریک و تهنیت بر تو یابن زهرا بر منتظران کن نگه ای امید زهرا طبیب جان ها بیا حبیب دلها بیا دل خستگان را نگر غریب زهرا بیا یوسف زهرا مدد
غزل مثنوی غدیر قصه را زودتر ای کاش بیان می‌کردم قصه زیباتر از آن شد که گمان می‌کردم برکه‌ای رود شد و موج شد و دریا شد با جهاز شتران کوه اُحُد برپا شد و از آن آینه با آینه بالا می‌رفت دست در دست خودش یک‌تنه بالا می‌رفت تا که بعثت به تکامل برسد آهسته پیش چشم همه از دامنه بالا می‌رفت تا شهادت بدهد عشق ولی الله است پله در پله از آن مأذنه بالا می‌رفت پیش چشم همه دست پسر بنت اسد بین دست پسر آمنه بالا می‌رفت گفت: این‌بار به پایان سفر می‌گویم بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم راز خلقت همه پنهان شده در عین علی‌ست کهکشان‌ها نخی از وصلۀ نعلین علی‌ست گفت ساقیِ من این مرد و سبویم دستش بگذارید که یک شمه بگویم؛ دستش هر چه در عالم بالاست تصرف کرده شب معراج به من سیب تعارف کرده گفتنی‌ها همگی گفته شد آنجا اما واژه در واژه شنیدند صدا را اما سوخت در آتش و بر آتش خود دامن زد آنکه فهمید و خودش را به نفهمیدن زد می‌رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام شاعر: سید حمید رضا برقعی