eitaa logo
گلچین پیام ها
300 دنبال‌کننده
27.9هزار عکس
26.7هزار ویدیو
244 فایل
مدیر: @Reza_faalian
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بیداری ملت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت استاد عالی از هدایت شهید برونسی توسط حضرت زهرا(س) در حضور امام خامنه‌ای و شهید حاج قاسم سلیمانی ⭕️وقتی حضرت زهرا(س) راه برون رفت از میدان مین و محاصره دشمن را به شهید برونسی نشان می‌دهد... 👈فرماندهان جنگ نظامی در عین تلاش‌های خودشون، نگاهشون به آسمان بود، نه به قدرت‌های پوشالی... ✍شهید برونسی: "خدايا! اگر می‌دانستم با مرگ من يک دختر در دامان حجاب می‌رود، حاضر بودم هزاران بار بميرم تا هزاران دختر دردامان حجاب بروند." 🗓به مناسبت ۲۳ اسفند، سالروز شهادت 🔴به کمپین بپیوندید👇 http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
🔴برای این انقلاب، برونسی‌های اهل مکاشفه جان دادند. این انقلاب و این نظام مقدس 100 درصد حق است 🔹این چه جمله‌ی نادرستی‌ست که برخی می‌گویند اگر این روزها و این گرانی‌ها و اختلاس ها را می‌دیدند، به جنگ نمی‌رفتند و جان خود را تقدیم انقلاب نمی‌کردند؟ 🔹وقتی شما به حقانیت انقلاب پی‌ برده باشی و بدانی دشمنان زیادی [چه داخلی و چه خارجی] در پی سرنگون کردن آن هستند، با دیدن چند اختلاس و دیدن گرانی‌ها پایت نمی‌لغزد و در بزنگاه‌ها پشت انقلاب را خالی نمیکنی! اکثر شهدا هم همین‌گونه بودند و نه از روی ، بلکه از روی بصیرت و بینش عمیق در جبهه‌ها حاضر شدند و از روی آگاهی جان خود را تقدیم نمودند. 🔹برای سر پا ماندن این انقلاب کارگر عارف و اهل مکاشفه‌ای مانند جان داده که در شب عملیات وقتی می‌مانند چه کنند، سر بر خاک می‌گذارد و در عالم مکاشفه و وقتی پرده‌ها از جلوی چشمش کنار می‌رود حضرت زهرا سلام الله علیها را می‌بیند که به او عبدالحسین میفرماید عملیات را چگونه آغاز کنید و چگونه پیش ببرید. 🔹برای این نظام و انقلاب شهید یوسف‌اللهی جان داده که حاج قاسم وصیت میکند کنار او دفن شود؛ و وقتی میخواهند قبر شهید سلیمانی را آماده کنند، به دلیل کم بودن فضا، قسمتی از داخل قبر شهید یوسف‌اللهی ریزش میکند و وقتی دوستان داخل قبر را ملاحظه میکنند، می‌بینند پیکر شهید بعد از 37 سال سالم است. 🔹آیا این‌ها شوخی است؟ کمی فکر کنیم. کمی روی حقانیت این نظام که از شرق تا غرب عالم دشمنش هستند و نمی‌توانند غلطی کنند تامل کنیم. 🔹این نمی‌شود که ما فساد چند مسئول فاسد را بگذاریم به پای انقلابی که برایش 300 هزار شهید در دفاع مقدس، 17هزار شهید ترور توسط جوخه‌های ترور منافقین، هزاران شهید دفاع از حرم و امنیت مرزها و... جان داده‌اند. 🔹به وصایای شهدا نگاه کنید. اگر شهدا به دنیا بازگردند و[خدای نکرده] همین امروز دوباره جنگ بشود، یقینا در حمایت از انقلاب کم نخواهند گذاشت! 🔹شهدا که جای خود دارند، حتی اکثر همین جوان‌هایی که به ظاهر با اسلام و انقلاب بی‌گانه‌اند هم اگر [خدای نکرده] جنگ دیگری بر ما تحمیل گردد، در خط مقدم دفاع از این کشور حضور پیدا خواهند کرد! چرا که گاهی میدان جنگ حکم بزرگترین دانشگاه انسان سازی را پیدا می‌کند و جوانان را با حق و حقیقت آشنا می‌نماید! 🔹اتفاقا اگر امروز شهدا بودند، به جای این حرف‌های ناامید کننده که انقلاب فلان است، علیه جریان فساد افشاگری میکردند. علیه صاحبان زر و زور قیام می‌کردند و پشت رهبرشان بودند و نمیگذاشتند حرف ولی خدا بر روی زمین بماند. ◀️صدای انقلاب را از پایگاه خبری تحلیلی میتوانید بشنوید.
🌷 ۲۳ اسفند سالگرد 🌷شهيد برونسى، سربازیش را باید داخل خانه‌ی جناب سرهنگ می‌گذراند آن هم زمان شاه.  وقتى وارد خانه شد و چشمش به زنِ نیمه عریانِ سرهنگ افتاد بدون معطلی پا به فرار گذاشت و خودش را برای جریمه‌ای كه انتظارش را می‌كشید آماده كرد. 🌷جریمه‌اش تمیز كردن تمام دستشويى هاى پادگان بود، هیجده دستشویى كه در هر نوبت چهار نفر مأمور نظافتشان بودند هفت روز از این جریمه سنگین می گذشت كه سرهنگ برای بازرسى آمد و گفت: بچه دهاتى سر عقل اومدی؟ 🌷عبدالحسین كه نمی خواست دست از اعتقادش بكشد گفت: این هیجده توالت كه سهله، اگه سطل بدی دستم و بگی همه‌ی این كثافت ها رو خالى كن توی بشكه بعد ببر بریز توی بیابون و تا آخر سربازی هم كارت همین باشه با كمال میل قبول میكنم ولى دیگه توی اون خونه پا نمی ذارم. بیست روزی این تنبیه ادامه داشت اما وقتى دیدند حریف اعتقاداتش نمی شوند، كوتاه آمدند و فرستادنش گروهانِ خدمات. 🌟 سهم خانواده من!؟ 📍همسر شهید: يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقت‌ها هنوز كوی طلاب می‌نشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد گرم. فصل تابستان بود و عرق همين‌طور شُرشُر از سرو رويمان می‌ريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی ‌از دوست‌های عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد می‌خواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجب‌تر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچه‌های شما اينجا خيلي بيشتر گرما می‌خورند. ➖ كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما كولر هم تقسيم می‌كند! منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه می‌گويد. خنده‌ای كرد و گفت: اين حرف‌ها چيه شما می‌زنيد؟ رفيقش گفت: جدی می‌گويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زن‌ها! الان خانم ما باورش می‌شود و فكر می‌كند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. می‌دانستم كاری كه نبايد بكند، نمی‌كند. از اتاق آمدم بيرون. 🔻 بعد از شهادتش، همان رفيقش می‌گفت: آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: می‌شود آن خانواده‌ای كه شهيد دادند، آن مادر شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را می‌توانند تحمل كنند. 📚منبع: کتاب خاک‌های نرم کوشک