فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 صحبتهای روشنگرانه دکتر اسمائیلی درباره یکی از ترفندهای دشمن برای به انحراف کشیدن ذهن نسل کودک و جوان ما
⚠️ وقتی بچهها از سایز کمر فلان بازیکن منچستر هم اطلاع دارند، اما درباره مسائل ضروروی زندگی دانایی ندارند
#⃣ #صیانت_از_دانش_آموزان
🔴 شبکه رسانه ای "مقاومت نیوز"
🇮🇶🇵🇸🇱🇧🇸🇾🇮🇷🇾🇪🇦🇫🇵🇰
🔵 اخبار مقاومت جهان اسلام
https://eitaa.com/joinchat/2218066109C2272e7b5f3
هدایت شده از جبهه انقلاب اسلامی در فضای مجازی
⬅️ من دختری شاداب و سرحال و دانشآموزی پر جُنبوجوش و درسخوان بودم؛ کلی آرزوهای بزرگ برای خودم داشتم و برای رسیدن به آرزوهایم خیلی تلاش میکردم.
🔻وقتی کرونا شیوع پیدا کرد مجبور شدیم برای ادامۀ تحصیل به آموزش مجازی روی بیاوریم و من هم مانند دیگر دوستانم برای حضور در کلاسهای مجازی صاحب یک گوشی مدل بالا شدم.
🔻کمکم حضور بیروح در کلاسهای مجازی و ندیدن دوستانم برایم خستهکننده شده بود و ساعات بیکاری خود را با سرگرم شدن در شبکههای اجتماعی و وبگردی میگذراندم.
🔻یک روز به طور اتفاقی در اینستاگرام با پسری به نام سعید آشنا شدم و برای سرگرمی، در واتساپ مشغول چت کردن با او شدم.
🔻سعید تمام تلاش خود را میکرد که با من دوست شود تا اینکه بعد از گذشت حدود یک ماه، من که دختری نوجوان و بیتجربه بودم فریب حرفهای شیرینش را خوردم و یک دل نه صد دل عاشقش شدم، عاشق حرفهایش، چهرۀ جذابش و زندگی لاکچری و با شکوهی که ظاهراً داشت و عکسهایش را برایم میفرستاد.
🔻هر روز با هم چت میکردیم و من با نزدیک شدن به او از خانوادهام و درس و مدرسه دور و دورتر میشدم.
🔻مدتی از دوستی ما در فضای مجازی گذشته بود که سعید به من گفت باید مرا از نزدیک ببیند و من با اشتیاق پیشنهادش را قبول کردم و با هم قرار گذاشتیم.
🔻با کلی هیجان برای دیدن سعید به سر قرار رفتم. کنار دکهای در خیابان به انتظارش ایستاده بودم که ناگهان مردی قوی هیکل با خالکوبیهایی روی دستش به من نزدیک شد. او هیچ شباهتی به عکسهایی که از سعید دیده بودم نداشت.
🔻وقتی تعجب مرا دید خودش را پسرخالۀ سعید معرفی کرد و گفت سعید نتوانست خودش بیاید و مرا فرستاده تا تو را پیش او ببرم! من هم بدون هیچ سؤالی سوار ماشین آن مرد غریبه شدم.
🔻از شهر خارج شدیم و به محلی رسیدیم که شبیه به یک رستوران متروکه بین راهی بود.
🔻با هم داخل رستوران شدیم، امّا ناگهان آن مرد کرکرۀ مغازه را پایین کشید. من که ترسیده بودم پرسیدم پس سعید کجاست؟ چرا مرا به اینجا آوردهای که مرد قوی هیکل خنده شیطانی کرد و گفت: دختر سادهلوح زودباور …
🔻وحشت کرده بودم، میخواستم فریاد بزنم و فرار کنم امّا … … …
📰 روایت روزنامۀ ایران از زندگی تباه شدۀ یک دانشآموزِ قربانی فضای مجازیِ ول
#⃣ #صیانت_از_دانش_آموزان
جبههٔ انقلاباسلامی در فضای مجازی ✊🏻 @jebheh