از همان روزی که در باران سوارم کرده ای
با نگاهت هیچ میدانی چکارم کرده ای؟
با تو تنها یک خیابان همسفر بودم ولی
با همان یک لحظه عمری بی قرارم کرده ای
تازه فهمیدم که حافظ در چه دامی شد اسیر
با نگاهت،خنده ات،مویت،شکارم کرده ای
در خیابان اولین عابر منم هر صبحِ زود
در همان جایی که روزی غصه دارم کرده ای
رأس ساعت میرسی،میبینمت رد می شوی
کم محلی می کنی،بی اعتبارم کرده ای
من مهندس بوده ام دلدادگی شأنم نبود
تازگی ها گل فروشی تازه کارم کرده ای
در نگاه دیگران پیش از تو عاقل بوده ام
خوب کردی آمدی،مجنون تبارم کرده ای
در ولاالضالین حمدم خدشه ای وارد نبود
وای من،محتاج یک رکعت شمارم کرده ای...
#مهدی_ذوالقدر
@golchine_sher
ما گشته ایم، نیست، تو هم جستجو مکن
آن روزها گذشت، دگر آرزو مکن
دیگر سراغ خاطره های مرا مگیر
خاکستر گداخته را زیر و رو مکن
در چشم دیگران منشین در کنار من
ما را در این مقایسه بی آبرو مکن
راز من است غنچه ی لب های سرخ تو
راز مرا برای کسی بازگو مکن
دیدار ما تصور یک بی نهایت است
با یکدگر دو آینه را روبه رو مکن
#فاضل_نظری
@golchine_sher
وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی
چشمِ بد دور! غزلخوان شده باشی جایی
بله! یک روز تو هم حال مرا میفهمی
چونکه در آینه حیران شده باشی جایی
بیگناهیست که تهمت زده باشند به او
باد، وقتیکه پریشان شده باشی جایی
ماهِ من! طایفهی روزهبگیران چهکنند؟
شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی
صورت پنجره در پرده نباشد از شرم
کاش! وقتیکه تو عریان شده باشی جایی
من نشستم بروی مِی بخری برگردی
ترسم این است مسلمان شده باشی جایی!
#مهدی_فرجی
@golchine_sher
زمین خلاصه ای از چشم آسمانی توست
غزل برآمده از بازی زبانی توست
نه اندونزی و ژاپن، نه بم، نه هائیتی
تکان دهنده ترین صحنه، شعرخوانی توست
کمی نخند، کمی دور شو، کمی بد باش
که هرچه می کشم از دست مهربانی توست
هرآنچه را بفروشم نمی رسد وسعم
به خنده ی تو که سوغات دامغانی توست
بلوغ زود رسم علت کهولت نیست
اگر که پیر شدم مشکل از جوانیِ توست
دو سال می گذرد من هنوز سربازم
وظیفه ی شب و روزم ندیده بانی توست
#یاسر_قنبرلو
@golchine_sher
گریه هم بر غم این فاصله مرهم نشود
مثل یک قهوه که از تلخی آن کم نشود
روز و شب پیش همه روی لبم لبخند است
تا حواس احدی جمع به بغضم نشود
آرزو میکنم ای کاش دلش چون مویش
پیش چشم کسی آشفته و درهم نشود
من که بیچاره شدم کاش ولی هیچ دلی
گیر لحن بم مردانه ی محکم نشود
شده حتی به دعا دست برآرم که :"خدا!
برود مشهد و برگردد و آدم نشود"
خون دل خوردم و حرفی نزدم تا شاید
مهربان تر بشود، تازه اگر هم نشود
با من ساده همین بس که مدارا بکند
عاشقم هم که نشد، خب به جهنم (!) نشود...
#نفیسه_سادات_موسوی
@golchine_sher
از هر چه دارم چشم می پوشم،
اگر دنیا
یک شب مرا زانو به زانوی تو بنشاند...
#پانته_آ_صفایی
@golchine_sher
همیشه یک نفر
پشتِ شلوغی هایِ خیالت هست
که مدام دوستت دارد
که مدام دلتنگ توست
و تو مدام بی خبری...
#لیلا_مقربی
@golchine_sher
رویدادی بزرگ می خواهم
اتفاقی که بی خبر باشد
کاش وقتی به خانه برگشتم
کفش های تو پشتِ در باشد...
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
دیـــوانگی ها گــرچه دائم دردسـر دارند
دیــوانه ها از حال هم اما ... خبــر دارند
آئیــنه بانو ! تجــربه این را نشان داده :
وقتی دعاها واقعـــی باشند اثــر دارند
تنها تو که باشی کنار من دلم قرص است
اصلا تمام قرص ها جز تو ضــرر دارند
آرامش آغــوش تو از چشم من انداخت
امنیتی که بیمـــه های معتبــر دارند
"مردی" به اینکه،عشق ده زن بوده باشی،نیست
مردان ِ قدرتمند تنهـــا " یک نفر " دارند
بهـــتر ... فرشته نیستم ؛ انسان ِ بی بالم
چــون ساده ترکت مــی کنند آنان که پـَـر دارند
می خواهمت دیوانه جان ! می خواهمت ... ای کاش
نادوستــانم از ســر ِ تو دست بــر دارند...
#امید_صباغ_نو
@golchine_sher
نامه ای دیگر نوشتم کاش آن را خوانده باشد
کاش او هم مثل من پابند عشقش مانده باشد
نامه ای دیگر نوشتم حرف هایی تازه گفتم
ترس دارم نامه را سربسته برگردانده باشد
یا نه شاید قلب او را - گرچه از سنگ است قلبش-
واژه ای از واژه های نامه ام لرزانده باشد
شاید او هم مثل من عاشق شود اما بترسد
نامه ام را دور از چشم پدر سوزانده باشد
یا نه! شاید شعری از من را به آوازی بخواند
لاله های دامنش را شعر من رقصانده باشد
یا نه شاید چون عروسک دست های مهربانش
نامه ام را در کنار بالشش خوابانده باشد
شاید این ها جز خیالات من تنها نباشد
نامه من روی میز پستچی جا مانده باشد
#محمد_حسین_نعمتی
@golchine_sher
هر سربازی در جیب هایش
در موهایش،
و لای دکمه های یونیفورمش
زنی را به میدان جنگ می برد!
آمار کشته های جنگ همیشه غلط بوده است
هر گلوله دو نفر را از پا در می آورد
سرباز و دختری که در سینه اش می تپد...
#مریم_نظریان
@golchine_sher
مهر در چهره ی مثل پری اش بسیار است
ماه منظومه ی من مشتری اش بسیار است
گل مریم که به هر شهر قدم بگذارد
صحبت از عطر خوش روسری اش بسیار است
گاه گاهی که دل ماه شبم میگیرد
اشک در دامن نیلوفری اش بسیار است
می کشد سرمه به چشمان سیاهش از غم
چشم آغشته به غم دلبری اش بسیار است
بی جهت نیست که سِحر از لب او می ریزد
شعر می داند و افسونگری اش بسیار است
#سیده_تکتم_حسینی
@golchine_sher