هزار نامهی غمگین به خانهی تو رساندند
و دست آخر عاشق شدند نامهرسانها...
#حامد_ابراهیمپور
@golchine_sher
برابر همه ی لهجه ها، تمام بیان ها
به گفته ی همه ی شعرها، تمام رُمان ها
میانِ تور و خزه یک پریِ یخ زده بودی
تو را از آب گرفتند نیمه شب ملوان ها
تمام ساحل، کِل می کشید تا که رسیدی
به افتخارِ تو ساز و دهُل زدند جوان ها
کنار دریا پنهان شدند و آه کشیدند
به انتظارِ شنا کردنِ تو چشم چران ها!
بلند تر بپر از دشت ها کبوترِ وحشی
در اشتیاقِ شکارِ تواَند تیروکمان ها....
هزار نامه ی غمگین به خانه ی تو رساندند
و دستِ آخر عاشق شدند نامه رسان ها
تو ماندگار شدی، هیچ کس درست نفهمید
که واقعیتِ تلخی ست پشتِ این جَرَیان ها
برای داشتنت روی هم تفنگ کشیدند
میان خون و لجن دفن شد جنازه ی آنها
تو را پَریچه صدا می زدند مردمِ ساحل
اگرچه نام تو عشق است در تمامِ زبان ها...
#حامد_ابراهیمپور
@golchine_sher
و ما آنگاه روی دوش هم آرام خوابیدیم
و ما آرام مثل برّههایی رام خوابیدیم
برای "عین" و "شین"و "قاف" الفبا را تکان دادیم
بدون اعتنا به "عین" و "قاف" و "لام" خوابیدیم
شبیه بادباکهای تنها از نخ افتادیم
شبیه کفترانی مرده روی بام خوابیدیم
دوتا ماهی شدیم و تورهامان را به سر کردیم
دو تا ماهی که برقلّابِ ناآرام خوابیدیم
دو تا کودک شدیم و روزِ بیبازی کتک خوردیم
بدون کشف جادوی شباهنگام خوابیدیم
دوتا شاعر شدیم و زندگی بیآرزومان کرد
دوتا شاعر که در این شعرِ بیفرجام خوابیدیم
دو تا پیچک شدیم و چوبههای خونیِ هم را
بغل کردیم و پیش از لحظهی اعدام خوابیدیم
شهیدانی شدیم و نامِمان ازکوچهها خط خورد
شهیدانی که دراین قطعهی گمنام خوابیدیم
#حامد_ابراهیمپور
@golchine_sher
روا نبود که آنگونه ناگوار بمیرد
پرندهای که نمیخواست در بهار بمیرد
دلش نخواست که مانند بچه آهُوی ترسو
نصیب گرگ شود، موقع فرار بمیرد
اسیرعشق شود، مثل پیرمردِ زمستان
برای آمدن خانم بهار بمیرد ...
اگر بنا به سقوط است، با شکوه بیفتد
اگر قرار به مرگ است، باوقار بمیرد
عقاب باشد و از شانه های کوه بیفتد
پلنگ باشد و در موقع شکار بمیرد
خبر نداشت به دستور روزگار قرار است
به دست حادثهای دور از انتظار بمیرد
چه قدر رستم در چاه نارفیق بیفتد
چه قدر قیصر در واگن قطار بمیرد ....
#حامد_ابراهیمپور
@golchine_sher