شبیه عشق دو تا جوجه یاکریم به هم
شبیه عشق دو تا مُرده از قدیم به هم
شبیه ربط دو گنجشک روی سیم ، به برق
شبیه ربط دو گنجشک ِروی سیم به هم
شبیه حس دو تا کِرم ناامید به بال
شبیه حس دو پروانه ی یتیم به هم
نشسته ایم و فقط فکر می کنیم به مرگ
نشسته ایم و فقط فکر می کنیم به هم
میان تُنگ ، از این بیشتر نخواهد شد
امیدهای دوتا ماهی ِ عقیم به هم
من و تو دود شدیم و به آسمان رفتیم
شبیه آتش شلیک مستقیم به هم
من و تو چاه شدیم و نمی رسیم به آب
من و تو کوه شدیم و نمی رسیم به هم ...
#حامد_ابراهیم_پور
@golchine_sher
دعا کردیم و هرشب ترس هامان بیشتر می شد
دعا کردیم و گوش آسمان هر بار کر می شد
من و تو در دهان زندگی، پا بسته جا ماندیم
دعا خواندیم و هر بار این جهنم داغ تر می شد
من و تو هر کجای این زمینِ بسته می رفتیم
گذشته باز مثل سایه با ما همسفر می شد
من و تو چون عروسک های خیس پنبه ای بودیم
که هرشب سقفمان ازترس آتش شعله ور می شد
من و تو با دو قاشق چاله می کندیم درسلول
دو قاشق مانده تا پرواز ، زندانبان خبر می شد
من و تو حاصل رگبارهایی مقطعی بودیم
دوام تشنگی در ریشه هامان مستمر می شد
همیشه ربط استدلال هامان با رفاقت ها
دلیل خنده ی چاقوی تیزی در کمر می شد
میان چشممان تنها دو فنجان آب باقی بود
که آن هم پشت سر، صرف وداعی مختصر می شد
نصیب ما تمام زندگی از بودن مادر
صدای خنده ی آرام گرگی پشت در می شد
#حامد_ابراهیم_پور
@golchine_sher
تو می توانی شوق سفر نداشته باشی
دوباره حوصله ی دردسر نداشته باشی
تو می توانی میل سفر اگر که بیاید
به آسمان بزنی، همسفر نداشته باشی
و یا عجیب تر از این، تو می توانی حتی
به آسمان بپری، بال و پر نداشته باشی
تو می توانی یک کوچه ی غریب بمانی
که در تمامی شب رهگذر نداشته باشی
تو می توانی هرسو که خواستی بگریزی
و یک قدم طرف خانه بر نداشته باشی
نمی توانی هرجا که خواستی بگریزی
دعای خیر مرا پشت سر نداشته باشی
نمی توانی اما به خود دروغ بگویی
نمی توانی از من خبر نداشته باشی
#حامد_ابراهیم_پور
@golchine_sher
و ما آنگاه روی دوشِ هم آرام خوابیدیم
و ما آرام مثل برههایی رام خوابیدیم
برای «عین» و «شین» و «قاف» الفبا را تکان دادیم
بدون اعتنا به «عین» و «قاف» و «لام» خوابیدیم
شبیه بادبادکهای تنها از نخ افتادیم
شبیه کفترانی مرده روی بام خوابیدیم
دو تا ماهی شدیم و تورهامان را به سر کردیم
دو تا ماهی که بر قلابِ ناآرام خوابیدیم
دو تا کودک شدیم و روزِ بیبازی کتک خوردیم
بدون کشف جادوی شباهنگام خوابیدیم
دو تا شاعر شدیم و زندگی بیآرزومان کرد
دو تا شاعر که در این شعرِ نافرجام خوابیدیم
دو تا پیچک شدیم و چوبههای خونیِ هم را
بغل کردیم و پیش از لحظهٔ اعدام خوابیدیم
شهیدانی شدیم و ناممان از کوچهها خط خورد
شهیدانی که در این قطعهٔ گمنام خوابیدیم
#حامد_ابراهیم_پور
@golchine_sher
و ما آنگاه روی دوشِ هم آرام خوابیدیم
و ما آرام مثل برههایی رام خوابیدیم
برای «عین» و «شین» و «قاف» الفبا را تکان دادیم
بدون اعتنا به «عین» و «قاف» و «لام» خوابیدیم
شبیه بادبادکهای تنها از نخ افتادیم
شبیه کفترانی مرده روی بام خوابیدیم
دو تا ماهی شدیم و تورهامان را به سر کردیم
دو تا ماهی که بر قلابِ ناآرام خوابیدیم
دو تا کودک شدیم و روزِ بیبازی کتک خوردیم
بدون کشف جادوی شباهنگام خوابیدیم
دو تا شاعر شدیم و زندگی بیآرزومان کرد
دو تا شاعر که در این شعرِ نافرجام خوابیدیم
دو تا پیچک شدیم و چوبههای خونیِ هم را
بغل کردیم و پیش از لحظهٔ اعدام خوابیدیم
شهیدانی شدیم و ناممان از کوچهها خط خورد
شهیدانی که در این قطعهٔ گمنام خوابیدیم
#حامد_ابراهیم_پور
@golchine_sher