می خواهم از این آینه ها خانه بسازم
یک خانه برای تو جداگانه بسازم
یک خانه ی صحرایی بی سقف پُر از گُل
با دور نمای پَر پروانه بسازم
من در بزنم، باز کنی، از تو بپرسم
آماده ای از خواب تو افسانه بسازم؟
هر صبح مربای غزل، ظرف عسل، من
با نان تن داغ تو صبحانه بسازم
شاید به سرم زد، سر ظهری، دم عصری
در گوشه ی آن مزرعه میخانه بسازم
وقتی که تو گنجشک منی، من بپرم باز
یک لانه به ابعاد دو دیوانه بسازم
می ترسم از آن روز خرابم کنی و من
از خانه ی آباد تو ویرانه بسازم ...
#حامد_حسین_خانی
@golchine_sher
می خواهم از این آینه ها خانه بسازم
یک خانه برای تو جداگانه بسازم
یک خانه ی صحرایی بی سقف پُر از گُل
با دور نمای پَر پروانه بسازم
من در بزنم ، باز کنی ، از تو بپرسم
آماده ای از خواب تو افسانه بسازم؟
هر صبح مربای غزل ، ظرف عسل ، من
با نان تن داغ تو صبحانه بسازم
شاید به سرم زد ، سر ظهری ، دم عصری
در گوشه آن مزرعه میخانه بسازم
وقتی که تو گنجشک منی ، من بپرم باز
یک لانه به ابعاد دو دیوانه بسازم
می ترسم از آن روز خرابم کنی و من
از خانه آباد تو ویرانه بسازم
#حامد_حسین_خانی
@golchine_sher