نظرت چیست کمی پنجره را باز کنیم
تا هوا تازه شود یک غزل آغاز کنیم
بنویسیم دو تا بیت که آرام شویم
با دو تا مصرعِ همقافیه پرواز کنیم
حرفِ دل را به همان حال که باشد، بزنیم
حسِّ خود نیز دقیقاً به هم ابراز کنیم
نظرت چیست کمی خنده تعارف بکنیم
سردیِ عاطفه را گرمیِ اهواز کنیم
بنشینیم کنارِ هم و با حرف زدن
گرهِ کورِ جدا بودنِ خود باز کنیم
هر چه در زندگی از سوءِ تفاهم باشد
همه را با زدنِ حرف به هم ساز کنیم
غصّهٔ کوچکِ خود را بسپاریم به مِهر
مگسِ غمزده را طعمهٔ شهباز کنیم
در صفِ عشق به هر سرعتِ ممکن بدویم
پرچمِ خاطره را از همه ممتاز کنیم
از سکوتی که به پا شد، نفسِ شعر گرفت
نظرت چیست کمی پنجره را باز کنیم.
#حسینعلی_زارعی
@golchine_sher
مدّتی هست که احوالِ پریشان دارم
مثلِ طوفان زدهها حالتِ بحران دارم
بیحواسی همهٔ حافظه را ریخت به هم
منِ تنها سرِ یک میز، دو لیوان دارم!
بس که در خاطرهام در همه جا همراهی
جسمِ زیبایِ تو را نیز نمایان دارم
دمِ صبحی، وسطِ خواب تو را بوییدم
اینک انگار در این قلب گلستان دارم
دائماً فکرِ تو در ذهن و خیالم جاریاست
من به عاشق شدنِ خویشتن اذعان دارم
از الفبایِ محبّت به دلم یاد بده
در صفِ عاشقیات حالِ دبستان دارم
چون که هر رهگذری محرمِ اسرار نشد
در دلم چند غزل را به گروگان دارم
حاضری تا که دوتایی به زیارت برویم؟
چند وقتیاست که من قصدِ خراسان دارم
با من ای ابرِ غزلریزِ جوان حرف بزن
تشنهام، مثلِ کویرم، غمِ باران دارم
کافرِ قلبِ مرا با سخنی مؤمن کن
من به اعجازِ سخنهای تو ایمان دارم.
#حسینعلی_زارعی
@golchine_sher
صبح است کمی چای و عسل میچسبد
لبخندِ گُلَت بغل بغل میچسبد
لبخند بزن که شعرمان دَم بکشد
همراهِ غذایمان، غزل میچسبد.
#حسینعلی_زارعی
@golchine_sher
صبح است بیا که غصّهها را ببُریم
عمری است فقط گذشته را میشمریم
یک لقمه امید و جرعهای عشق بنوش
وقتی که خدا هست، چرا غم بخوریم؟!
#حسینعلی_زارعی
@golchine_sher
صبح است و هوس کرده دلم شعر بنوشم
با غلغلِ کتریِ غزل تند بجوشم
تا سردیِ تنهاییِ دنیا برود زود
باید نفسِ گرمِ تو را سفت بپوشم
#حسینعلی_زارعی
@golchine_sher