#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
در خانه مانده عطر خوش ربنای تو
امروز زنده ام به هوایِ دعای تو
همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همین دو سه تا بچه های تو
خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه!
فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو
جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم
از بسکه خالی ست در این خانه جای تو
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم باشکوه بگیرم برای تو
از دستِ گریه هایِ تو راحت شد این محل
شِکوه نمی کنند به من از صدای تو
دیگر به تیغ فتنه ی کوفه نیاز نیست
خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو
#وحید_قاسمی
@golchine_sher
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت #زبان_حال_امیرالمومنین_ع
آتشی داغ تو در سینۀ من روشن کرد
باید از شعلۀ آن تا به ابد شیون کرد
قامت صبر مرا داغ تو در کوچه شکست
ماجرای در و دیوار چهها با من کرد
ماندهام بر دل تو میخ در آتش زده است
یا دل سوختهات خون به دل آهن کرد؟
شمع چشمان کبودت ز غمم سوخت چنان
که غریبی مرا بر همه کس روشن کرد
جامۀ رزم به تن داشت علی، پیش از این
بعد تو پیرهن صبر دگر بر تن کرد
#یوسف_رحیمی
@golchine_sher
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم باشکوه بگیرم برای تو
#وحید_قاسمی
@golchine_sher
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
رفته است از آسمان من خورشیدم
پژمرد مقابلم گل امیدم
بر قبر گلاب اشک میپاشیدم
گفتم که فراق را نبینم دیدم
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم
گفتیم برای هم و همتای همیم
گفتیم که موج های دریای همیم
گفتیم شریک درد و غم های همیم
او رفت و شریک درد و غم گردیدم
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم
کوچید از آشیان پرستو شد و رفت
آسوده ز دردهای پهلو شد و رفت
دستان علی دخیل زانو شد و رفت
او رفت و اسیر خانه ی تبعیدم
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم
ای یک تنه لشکرم سپاهم زهرا
نه ساله رفیق نیمه راهم زهرا
شد خانه پس از تو قتلگاهم زهرا
بعد از تو لباس بی کسی پوشیدم
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم
مانده است به خاطر من آن روزی که
آن هیزم سرخ خانمان سوزی که
آن دست سیاه آتش افروزی که
بعد از تو دگر نمی کند تهدیدم
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم
افتاد گل بهار من دست خزان
پشت در باغ رفت از جسم تو جان
شد ساقه ی تو شکسته من هم پس از آن
هر روز ز باغ خانه گل می چیدم
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم
با دیده ی خویش دیدم افروخته بود
خاری که گل مرا به در دوخته بود
رفتی و نگفتی که سرت سوخته بود
افسوس که دیر قصه را فهمیدم
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم
تا دست تو بر پشت یدالله نشست
خوشحال شدم که باز هم زهرا هست
ناگاه قلاف آمد و دست تو شکست
از لرزش دستهای تو لرزیدم
آمد به سرم از آنچه می ترسیدم
#محمدعلی_بیابانی
@golchine_sher
در خانه مانده عطر خوش ربنای تو
امروز زندهام به هوایِ دعای تو
همسایهها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همین دو سه تا بچههای تو
خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه!
فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو
جایِ تمام شهر، خودم گریه میکنم
از بسکه خالی است در این خانه جای تو
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم باشکوه بگیرم برای تو
دیگر به تیغِ فتنهی کوفه نیاز نیست
خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو
#وحید_قاسمی
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
@golchine_sher
بیتو چه کند مولا؟ یا فاطمة الزهرا
افتاده علی از پا، یا فاطمة الزهرا
وقت است که از رحمت، دستی ز علی گیری
افتاده ز پا مولا، یا فاطمة الزهرا
بعد از تو علی، از پای افتاد و به غم خو کرد
با خانهنشینیها، یا فاطمة الزهرا...
چون محرم رازی نیست، با چاه سخن گوید
تنهاست علی، تنها، یا فاطمة الزهرا...
بر خرمن جانِ او، چون شعله شرر میزد
میریخت چو آب اسما، یا فاطمة الزهرا...
هم وصف تو ناممکن، هم قدر تو نامعلوم
هم قبر تو ناپیدا، یا فاطمة الزهرا
#محمدعلی_مجاهدی
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
@golchine_sher