من با توأم ولی تو حواست به دیگری ست
نفرین به رسم تو اگر این شیوه دلبری ست
"قربان آنکسی که زبان و دلش یکی ست "
آیینه بودن است که رسم ِپیمبری ست
چشم و چراغ ِ روشن این دوره گرد را
خاموش کردنش به نگاهی ، ستمگری ست
لشکر نکش به سینه ی تنگ غریبه ها
این شهر در محاصره ی ساده باوری ست
نفرین به جنگهای صلیبی که همچنان
مثل ِجنون عشق من و تو سراسری ست
.
با من غریبگی نکن ای ماهتاب من
معجون چشم های تو افیون ِ کافری ست
"تا خاک را به یک نظرت کیمیا کند "
چشم تری که در صدد دادگستری ست
.
چون قهوه های ترک قجر بغض می کنی
گرچه زبان مادری ِ هردومان ، دری ست
#سید_مهدی_نژاد_هاشمی
@golchine_sher
با خود چه میکنی تو و بامن چه میکنی
این روزهای سخت، دقیقاً چه میکنی
تحریم میکنی که نبینم تو را، قبول
اما بگو که در صف دشمن چه میکنی
اخمت شبیه تیغ برنده است تیغتر
لغزیده روی این رگ گردن چه میکنی
پیراهنی که عطر تو را داشت باد برد
با آنچه نیست جز تو در این تن چه میکنی
مثل شکنجهای که بدون خلاصی است
با مرگ دم به دم وَ نمردن چه میکنی
شک میان ماندن و رفتن جهنمی ست
با دل بریدن و نبریدن چه میکنی
#سید_مهدی_نژاد_هاشمی
@golchine_sher