من سرم را شیره می مالم که یادت نیستم...
پشت حجم بی خیالی،دوستت دارم هنوز
#علیرضا_نورعلیپور
@golchine_sher
۲۹ آبان ۱۴۰۱
مرا شبیه به موهای خود پریشان کرد
مراشبیه به موهاش پشت گوش انداخت
#علیرضا_نورعلیپور
@golchine_sher
۹ آذر ۱۴۰۱
مرا شبیه به موهای خود پریشان کرد
مراشبیه به موهاش پشت گوش انداخت
#علیرضا_نورعلیپور
@golchine_sher
۶ فروردین ۱۴۰۲
مرا شبیه به موهای خود پریشان کرد
مراشبیه به موهاش پشت گوش انداخت...
#علیرضا_نورعلیپور
@golchine_sher
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
مادربزرگ، عطر برنج شمال بود
کم بود نان سفرهاش اما حلال بود
در دستهای «ظرفِ گلسرخیاش» مدام
یک قاچ سیب و چند پر پرتقال بود
یادش بخیر آمدن از خانهی عزیز_
بی پاکت نخودچی و کشمش، محال بود
با او همیشه قصه و سوغاتی و غزل...
با او -به قول ما نوهها- عشق و حال بود
شبها به میهمانی او هرکه میرسید
قسط و حقوق و دغدغه را بیخیال بود
غیر از علی نبُرد به لب نام دیگری
پیشش پدربزرگ، تمام و کمال بود
مادربزرگ سوی خدای بزرگ رفت
او مُرد؟ این همیشه برایم سوال بود
«هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق»
او هست خواجه! شعر تو شاهد مثال بود
#علیرضا_نورعلیپور
@golchine_sher
۲۵ خرداد ۱۴۰۲
یادش بخیر گشت و گذاری که داشتیم
با چشمهای هم سر و کاری که داشتیم
حالا رهاتریم اگر چند دورمان
جز دستمان نبود حصاری که داشتیم
سرد آنقدر شدیم که در گوشهی حیاط
پژمرده شد همیشه بهاری که داشتیم
شبها به شوق دیدن هم بسته میشدند
آن چشمهای روزشماری که داشتیم
دیشب بگو چه شد که به خوابم نیامدی؟
یادت نرفته است قراری که داشتیم؟
#علیرضا_نورعلیپور
@golchine_sher
۹ خرداد ۱۴۰۳
سلام سینه زنِ بزم با صفای حسین!
چه فتنه است که افتاده در عزای حسین!؟
مباد آن که ببینیم از جهالت خویش
نشاندهایم فلان شیخ را به جای حسین!
مباد صوت کسان آنچنان بلند شود
که بین عربده ها گم شود صدای حسین!
غرض هوای خوش هیئت فلان جا نیست!
هدف نفس زدن ماست در هوای حسین
نه آن که غرق غرور است سر به راهِ ولیست!
که خاک پای حسین است پابهپای حسین
چه عارفان که در این روزگار شهره پرست
غریب مردم شهرند و آشنای حسین
چه ذاکران که نبستند دل به بهبه خلق
که دلخوشاند همانا به مرحبای حسین
چه شاعران که ندادند تن به سکهی شاه
که دستشان صله میگیرد از گدای حسین
چه بیدلان که در این ره پی رضای خدا
دویدهاند به سر در پی رضای حسین
نه آن که رفته به صد پله روی منبر اگر،
برای رفعت خود رفته تا برای حسین
نه آن که دم زده از قتلگاه و در چشمش
فزون ز پاکت خود نیست خونبهای حسین!
نه آن که شعری اگر گفته میتوانی دید
ثنای خویش سرودهست تا رثای حسین!
به خانهماندن ما بِه! که از سر اخلاص
به یک سلام شود خانه کربلای حسین
نه پرسشیست که من دارم! این غم مهدیست!
چه فتنه است که افتاده در عزای حسین؟؟
#علیرضا_نورعلیپور
@golchine_sher
۱۱ دی ۱۴۰۳
تویی که دائم از نگاه من فرار میکنی
مرا به حال خود همیشه واگذار میکنی
تویی که با نبودنت دقیقه های عمر را
به کام آنکه عاشق است زهرمار میکنی
تویی که باز با وجود اینکه دلبر منی
به اینکه دل شکستی از من افتخار میکنی
چگونهای در آن زمان که بار غصهی مرا
به لطف مرگ روی دوش خود سوار میکنی؟
فقط بگو در آن زمان که نیستم در این جهان
دلت برای من که تنگ شد چکار میکنی؟
#علیرضا_نورعلیپور
@golchine_sher
۱۶ دی
سرای امید
آسمانت گرفته رنگ خدا
از زمینت دمیده بوی شهید
گرچه زیباست صورتت چون ماه
بر دلت داغهاست چون خورشید
مردمت عاشقاند! عاشق تو
عاشقان سهند و الوندت
خون به پا میکنند روزی اگر
کم شود سنگی از دماوندت
پای عشقت همیشه سرداران
جان خود کردهاند ارزانی
آرش و اردشیر و رستم و سام
همت و صوفی و سلیمانی
سردی روزگار مانا نیست
آنچه گرم است تا ابد دم توست
بادها میروند و میآیند
آنچه پاینده است پرچم توست
آسمانت گرفته رنگ خدا
از زمینت دمیده بوی شهید
آه! ای مرز پر گهر! ایران!
آه! ایران من! سرای امید!
#علیرضا_نورعلیپور
#ایران_اسلامی
#شعر_پایداری
@golchine_sher
۲۱ دی