جز من که نبضِ هر نفسم از برای توست
یک شهر، مبتلای تو و خندههای توست
من آشنای گریه و باران و حسرتم
اما تو ناز کن که خدا آشنای توست
این وجه اشتراک برایم غنیمت است
این وجه مشترک که خدایم خدای توست
"شاید جهان، جهنّمِ دنیای دیگریست"
اما بهشت، قسمتی از شانههای توست
شوقِ وصال و حسرت و بیتابی و فراق
با اختصار، گوشهای از ماجرای توست
با اینکه عشق، اوجِ خودآزاریِ من است
اما دلم خوش است، جنونم به پای توست
آری، تو آفتابی و من برکهای غریب
تبخیر میشوم که وجودم برای توست...
#علی_صفری
@golchine_sher
بگذار یوسف تا ابد در چاه باشد
حتی زلیخا بعد از این خودخواه باشد
مرداب خواهد شد در آخر سرنوشتِ
رودی که در فکرش خیال ماه باشد
قدر سکوت بغض هایش حرف دارد
مردی که بین خنده هایش آه باشد
ای کاش نفرینم کنی آهت بگیرد
بعد از تو باید زندگی کوتاه باشد
پایان راه "هفت شهر عشق" یعنی
زانوی عاشق با سرش همراه باشد
بعد از تو باید آنقدر بی کس بمانم
تنها خدا از درد من آگاه باشد
وقتی زلیخایی نباشد چاره ای نیست
بگذار یوسف تا ابد در چاه باشد
#علی_صفری
@golchine_sher
برای پنجره ی خانه ماه کم دارم
کنار من بنشین، تکیه گاه کم دارم
بخند! یادِ تو را در دلم ذخیره کنم
برای روز مبادا پناه کم دارم
برای دردِ دلم لمس شانه ات کافیست
برای حرف دلم اصطلاح کم دارم
میانِ این همه افسوس آرزو کم نیست
میانِ این همه بن بست، راه کم دارم
تو از وصال و زمانش سوال می پرسی
و در جواب تو صد سینه آه کم دارم
حسابِ اشک من و روزگار جای خودش
برای عدلِ خدا دادگاه کم دارم...
#علی_صفری
@golchine_sher
فکر کن قهوه بنوشی ته فالت باشد
بعد از این دیدنِ او فرض محالت باشد
از خدا ساده بپرسی که تو اصلا هستی !؟
گریه ات باعث تکرار سوالت باشد
چمدان پر بکنی خاطره ها را ببری
عکسهایش همه ی عمر وبالت باشد
روز و شب قصه ببافی که تو را می خواهد
باز پیچیده ترین شکل خیالت باشد
توی تنهایی خود فکر مسکن باشی
قرص اعصاب فقط چاره حالت باشد
"ای که از کوچه معشوقه ما می گذری"
قسمت ما نشد این عشق
حلالت باشد...
#علی_صفری
@golchine_sher
طبق قانون وفاداری به پایت سوختم...
طبق بند آخرش رفتی سراغ دیگری...
#علی_صفری
@golchine_sher
تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد
زندگی درد قشنگیست به جز شب هایش
که بدون تو فقط خواب پریشان دارد
یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند ؟
کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد
خواب بد دیده ام ای کاش خدا خیر کند
خواب دیدم که تو رفتی،بدنم جان دارد !
شیخ و من هر دو طلبکار بهشتیم ، ولی
من به تو ، او به نماز خودش ایمان دارد
اینکه یک روز مهندس برود در پی شعر
سر و سریست که با موی پریشان دارد
" من از آن روز که در بند توام " فهمیدم
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد
#علی_صفری
@golchine_sher
درد یعنی بزنی دست به انکار خودت
عاشقش باشی و افسوس گرفتار خودت
به خدا درد کمی نیست که با پای خودت
بدنت را بکشانی به سر دار خودت
کاروان رد بشود ، قصه به آخر برسد
بشوی گوشه ای از چاه خریدار خودت
درد یعنی لحظاتی به دلت پشت کنی
بشوی شاعر و یک عمر بدهکار خودت
درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد
بگذاری برود ! آه ... به اصرار خودت
بگذاری برود در پی خوشبختی خود
و تو لذت ببری از غم و آزار خودت
درد یعنی بروی ، دردسرش کم بشود
بشوی عابر آواره ی افکار خودت
اینکه سهم تو نشد درد کمی نیست ولی
درد یعنی بزنی دست به انکار خودت
#علی_صفری
@golchine_sher
قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم
از غم انگیزی این عشق شکایت نکنم
من به دنبال تو با عقربهها میچرخم
عشق یعنی گله از حرکت ساعت نکنم
عشق یعنی که تو از آن دگری باشی و من عاشقت باشم و احساس حماقت نکنم !
چه غمی بیشتر از این که تو جایی باشی
بشود دور و برت باشم و جرات نکنم ...
عشق تو از ته دل عمر مرا نفرین کرد
بیتو یک روز نیامد که دعایت نکنم
بیتو باران بزند خیسترین رهگذرم
تا به صد خاطره با چتر خیانت نکنم !
بیتو با خاطرهات هم سر دعوا دارم؛
قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم ...
#علی_صفری
@golchine_sher
چه کسی خواسته تا کار به اینجا برسد
عشق و دیوانگی ما به مدارا برسد
قسمت دشمن انسان نشود روزی که
"دوستت دارم" معشوق به "اما" برسد
سد بر این رود کشیدند به دریا نرسیم
قزل آلا که نمی خواست به دریا برسد !!
"عشق آتش به همه عالم و آدم زد" و رفت
غم کمین کرد که در روز مبادا برسد
به خدا با زدن حرف دل انصاف نبود
تاج به یوسف و ماتم به زلیخا برسد
بین جمعی که نشستند قضاوت بکنند
کاش می شد که کمی هم به خدا جا برسد
#علی_صفری
@golchine_sher
می نشـــینم خاطراتت را مرتب می کنم
در مرور اولین دیـــدار، ویرانم هنوز
#علی_صفری
@golchine_sher
می خواهمت ، مانند معتاد خماری که...
مانند آزادی بـرای بـی قـراری که...
می خواهمت ، از عشق کاری برنمی آید
مانند چشمی خیس در پشت قطاری که...
می خواهمت ، در خنده های یادت افتادن
می خواهمت ، در گریه بی اختیاری که...
می خواهمت ، در ضربه های سر به دیوارم
در خـوانـدن امّن یجیب انتظاری که...
می خواهمت ، اندازه سی سال تنهایی
سی سال پاییزم به دنبال بهاری که...
من دلخـوش پـایـان هـر پاییز می مانم
روزی ' مرا در جوجه هایش می شماری ' که...
#علی_صفری
@golchine_sher
مثل یک پنجره که زل زده تا ماهش را...
عاشقی قسمت ما کرده فقط آهش را
حسرت دیدنت از دور برایم کافیست
کم نکن از دل من لذت کوتاهش را
من که خوشبختی از این عمر ندیدم، ای کاش
شانه های تو نشانم بدهد راهش را
جرم من باش در این شب که خودش می بخشد
پیش از مدعیان، بنده گمراهش را
مهربان است خدایی که مقدر کرده
عشق کافر بکند مومن درگاهش را
این سکوتی که قسم خورده زمینم بزند
کاش پنهان بکند ناله جانکاهش را
همه گفتند دعا وقت سحر می گیرد
آه از این شب که "ندیدیم سحرگاهش" را
سهمم از دیدن عکس تو فقط حسرت شد
مثل یک پنجره که زل زده تا ماهش را...
#علی_صفری
@golchine_sher
می خواهمت ، مانند معتاد خماری که...
مانند آزادی بـرای بـی قـراری که...
می خواهمت ، از عشق کاری برنمی آید
مانند چشمی خیس در پشت قطاری که...
می خواهمت ، در خنده های یادت افتادن
می خواهمت ، در گریه بی اختیاری که...
می خواهمت ، در ضربه های سر به دیوارم
در خـوانـدن امّن یجیب انتظاری که...
می خواهمت ، اندازه سی سال تنهایی
سی سال پاییزم به دنبال بهاری که...
من دلخـوش پـایـان هـر پاییز می مانم
روزی ' مرا در جوجه هایش می شماری ' که...
#علی_صفری
@golchine_sher
چمدان بستهام خداحافظ
ماندن اینجا بهانه میخواهد
چتر بستن به موقع باران
باورِ عاشقانه میخواهد
زن که باشی چه خوب میفهمی
تکیه دادن به روی بازو را
مرد را هم فقط کمی دریاب
بعضی اوقات شانه میخواهد
مثل گنجشکِ پشتِ پنجرهات
بودنم را به شیشه کوبیدم
مُرد گنجشک توی تنهایی
و ندیدی که دانه میخواهد
زندگی هیچچیز خوبی نیست
استخوانی که در گلوی من است
عاشق سینه چاکِ او باشی
و بفهمی تو را نمیخواهد...
#علی_صفری
@golchine_sher
بدنت بکرترین سوژه نقاشی ها
و لبت منبع الهام غزل پاشی ها
با نگاهت همه زندگی ام بر هم ریخت
عشق شد ساده ترین شکل فروپاشی ها
چشم تو هر طرف افتاد فقط کشته گرفت
مثل چاقو که بیفتد به کف ناشی ها
ماهی قرمزم و دلخوشی ام این شده که
عکس ماه تو بیفتد به تن کاشی ها
بنشین چای بریزم که کمی مست شویم
دلخوشم کرده همین پیش تو عیاشی ها
آرزویم فقط این است بگویم سر صبح
عصر هم منتظر آمدنم باشی ها !
#علی_صفری
@golchine_sher
سیب من! چرخیدی و با اتفاق دیگری
عاقبت افتادی اما توی باغ دیگری
قسمت تو رفتن از باغ است اما سهم من
قصه ای که می رسد دست کلاغ دیگری
بعد تو با هرکسی طرح رفاقت ریختم
تا فراموشم شود با داغ ، داغ دیگری
عشق کورم کرد و بر دستم چراغی هدیه داد
تا بیندازد مرا در باتلاق دیگری
آنچه بعد از رفتن تو سر به زیرم کرده است
مانده ام عشق است یا ترس از فراق دیگری
طبق قانون وفاداری به پایت سوختم
طبق بند آخرش رفتی سراغ دیگری
#علی_صفری
@golchine_sher
همیشه گریههای زیر باران ماجرا دارد
که یک سر در پشیمانی ، سری هم در وفا دارد
میان خاطراتت آنچنان بر سینه میکوبم
که ثابت میکند یک دست هم گاهی صدا دارد
نبودت روزهایم را به قدری بیهویت کرد
که در تقویم من تنها غروب جمعه جا دارد
تصور میکنم عاشق شدن یک درد موروثیست
از آنجا که پدر عمریست در دستش عصا دارد
یقین دارم کسی ظرف دعا را جابهجا کرده
تو را من آرزو کردم کسی دیگر تو را دارد
#علی_صفری
@golchine_sher
می بینی و می فهمی و انگار نه انگار
انگار نه انگار دلی مانده در آوار
لعنت به زمانی که پریشان تو باشم
یک خاطره از تو بشود بر سرم آوار
زیبایی چشمت همه را همدم من کرد
اشک وغزل و پنجره و ساعت و سیگار
از مرحمت عشق همینقدر بگویم
تنهائی و تنهائی و تنهائی بسیار
در حسرت آغوش تو یک عمر نشستم
سهمم شد از این عشق فقط شانه دیوار
با عالم بی عشق کنار آمده بودم
زیبایی ات انکار مرا برد به اقرار
تنهائی و بی تابی و باران و خیالت
دلتنگی پاییز کمی دست نگه دار
#علی_صفری
@golchine_sher
برکه بودم در خیالم شوق ماندن داشتم . .
بر تنم ، تصویر ماهش را نگه میداشتم ؛
رفت و بیاو مرگ هم جویای حال ما نشد !
زندهبودن را چنین مشکل نمیپنداشتم
گفت بعد از من به دنبال کسی دیگر بگرد ،
کاش بعد از رفتن او پای گشتن داشتم
با تمام شهر اگر ناسازگاری کردهام !
جای او را در دلم خالی نگه میداشتم
دوستها را حذف کردم تکتک از تنهاییام ؛
جا برای هیچکس جز یاد او نگذاشتم
وصل او را از خدا میخواستم تا قبل از این!
دیدمش با دیگری دست از دعا برداشتم
#علی_صفری
@golchine_sher
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی
بشنود دوستش از نامزدش دل برده
مثل یک افسر تحقیق شرافتمندی
که به پرونده ی جرم پسرش برخورده
خسته ام مثل پسربچه که در جای شلوغ
بین دعوای پدرمادرِ خود گم شده است
خسته مثل زن راضی شده به مهرِ طلاق
که پر از چشمِ بد و تهمتِ مردم شده است
خسته مثل پدری که پسر معتادش
غرق در درد خماری شده فریاد زده
مثل یک پیرزنی که شده سربار عروس
پسرش ، پیشِ زنش بر سر او داده زده
خسته ام مثل زنی حامله که ماه نهم
دکترش گفته به دردِ سرطان مشکوک است
مثلِ مردی که قسم خورده خیانت نکند
زنش اما به قسم خوردن آن مشکوک است
خسته مثل پدری گوشه ی آسایشگاه
که کسی غیر پرستار سراغش نرود
خسته ام بیشتر از پیرزنی تنها که
عـید باشد نوه اش سمت اتاقش نرود
خسته ام ! کاش کسی حال مرا می فهمید
غیر از این بغض که در راهِ گلو سد شده است
شدم ام مثل مریضی که پس از قطع امید
در پیِ معجزه ای راهی مشهد شده است
#علی_صفری
@golchine_sher
"آمدی جانم به قربانت"همین هم کافی است
اینکه می آیی هر از گاهی به خوابم کافی است
سهمم از تو قطره ای اشک است ای باران ترین!
قسمتم باران نشد، یک قطره شبنم کافی است
اخرین تصویر تو با اشک هایم تار شد
وقت دلتنگی همین تصویر مبهم کافی است
دست خالی آمدیم و دست خالی می رویم
اینکه یک لحظه تو را دیدم در عالم کافی است
با دو فنجان چای سرد و خاطراتت دلخوشم
تا خیالت در کنارم هست همدم کافی است
ای تویی که یادت از تنهایی ام سر می رود
من همین قدری که در یادت بمانم کافی است
#علی_صفری
@golchine_sher
تهران شده بازیچه موهای بلندت
یک شهر نشستند تماشا بکنندت
مجموعه شعری که خدا شاعر آن است
تضمین شده در باغچه ها بند به بندت
با طعم لبت صنف شکر خانه خراب است
این مرتبه هم قند فریمان گله مندت
بازار گل شهر محلات به هم ریخت
وقتی گذر قافیه افتاد به خندهت
دین و دل من، چشم و لبت، موی تو...تسلیم!
کافر شدهام در جدل چشم به چندت
با درد دیابت که کنار آمدهام، کاش
یک شب برسد جان بدهم با لب قندت
چندیست مهندس شده این شاعر بی چیز
شاید بپسندد پدر سخت پسندت...
#علی_صفری
@golchine_sher
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی
بشنود دوستش از نامزدش دل بُرده
مثل یک افسر تحقیق شرافتمندی
که به پرونده ی جرم پسرش برخورده
خسته ام مثل پسربچه که در جای شلوغ
بین دعوای پدرمادرِ خود گم شده است
خسته مثل زن راضی شده به مهرِ طلاق
که پر از چشمِ بد و تهمتِ مردم شده است
خسته مثل پدری که پسر معتادش
غرق در درد خماری شده فریاد زده
مثل یک پیرزنی که شده سربار عروس
پسرش ، پیشِ زنش بر سر او داده زده
خسته ام مثل زنی حامله که ماه نهم
دکترش گفته به دردِ سرطان مشکوک است
مثلِ مردی که قسم خورده خیانت نکند
زنش اما به قسم خوردن آن مشکوک است
خسته مثل پدری گوشه ی آسایشگاه
که کسی غیر پرستار سراغش نرود
خسته ام بیشتر از پیرزنی تنها که
عـید باشد نوه اش سمت اتاقش نرود
خسته ام ! کاش کسی حال مرا می فهمید
غیر از این بغض که در راهِ گلو سد شده است
شدم ام مثل مریضی که پس از قطع امید
در پِیِ معجزه ای راهی مشهد شده است
#علی_صفری
@golchine_sher
عمرش به ابد نیست پریشانیِ ما هم
آرام بگیرد دل بارانیِ ما هم
یک لحظه اگر درد، نگیرد خبر از ما
شاید برسد عشق به ویرانیِ ما هم
باران بزند رقصکنان راه بیفتیم
بر پا بشود جشنِ خیابانیِ ما هم
بر صورت دلسوختههایش اثرش هست
خط میکشد این عشق به پیشانیِ ما هم
ما را نشنید عشق و از این عشق شنیدیم
یک آه فقط بود سخنرانیِ ما هم
ای عمر به جز حسرت و اندوه چه داری
شاید برسد وقت پشیمانی ما هم
یک روز میآید که به تقدیر بخندیم
عمرش به ابد نیست پریشانیِ ما هم
#علی_صفری
@golchine_sher
دل که بعد از دیدنت دیگر به جایش بند نیست
عقل هم با دیدن چشم تو قدرتمند نیست
ساده مثل عامل تاراج "بانک صادرات"
قلب من را برده ای ، دستم به جایی بند نیست
می شود پایان تلخ عاشقی را حدس زد
پاسخ عاشق ولی چیزی بجز لبخند نیست
اسم خود را حذف کردم از صف اهدای عضو
قلب عاشق ها که دیگر قابل پیوند نیست
من فقط با وصف زیبایی تو شاعر شدم
پیش چشمت اسم شاعر لایقم هرچند نیست
#علی_صفری
@golchine_sher