تمامِ شب تو را دیدم
که همچون ماه میتابی
من از فکرِ تو بیدارم!
تو با فکرِ که میخوابی؟
#مرتضی_شاکری
@golchine_sher
ماندهام در حسرت دیدار، امّا بگذریم
بار دیگر میکنم تکرار امّا بگذریم
این مسافر را گمانم بردهای دیگر ز یاد
گرچه دارم میشوم انکار امّا بگذریم
دیگر از دوریِ تو کمکم،کم آوردم عزیز
گرچه دارم میکنم اقرار امّا بگذریم
بین ما جز عشق هرگز صحبتی دیگر نبود
گشتهای همصحبت اغیار امّا بگذریم
گفته بودم دوستت دارم ولی این جمله هم
عاقبت شد بر گلویم دار امّا بگذریم
رفتهای امّا برایت بیقراری میکنم
گفتهای دست از سرم بردار امّا بگذریم
این غزل را از سر دلتنگیِ خود گفتهام
گرچه گویی میکنم اصرار امّا بگذریم
ختم قرآن کردهام شاید که برگردی، ولی
عشقت آخر شد عذابالنّار امّا بگذریم
کار من پیش ستمهایت سکوت و گریه بود
میکنی با عاشقت پیکار امّا بگذریم
اخمهایت هم به جانم مینشیند بیوفا
گرچه دائم میدهیم آزار امّا بگذریم
با صدایت میشدم در خواب، لیکن بعدِ تو
میشوم با گریهام بیدار اما بگذریم
گفته بودی مؤمنی بر عشق من اما دریغ
کردهی از عشقم استغفار اما بگذریم
این جفا هرگز روا با چون منی شیدا نبود
دود گشتم چون نخی سیگار اما بگذریم
#مرتضی_شاکری
@golchine_sher
چه خوش است با خیالت، صنما دمی صفایی
به کجا گریزی از من، که اسیر وهم مایی
دل من خوش است روزی، به وصالِ تو در آید
من از این بهانه مست و تو عجب گریز پایی
نه شراب میپسندی، نه شباب میشناسی
به کدام قبله هستی، همه چونی و چرایی
به زبان شاعرانه، به علوم ماورایی
به چه منطقی بگویم که برای من خدایی
چو شمیم عشقت آمد، غزل از قلم رها شد
دل کوچه شد اسیر تب و تاب رد پایی
نه ملالی از جفایت، نه امید بر وفایت
به جفای تو خوشم من، چه کنم که بی وفایی
به خدا که این غزل را به اطاعتت سرودم
تو امیرِ ارتشِ دل، شهِ ملکِ واژههایی
#مرتضی_شاکری
@golchine_sher
ماندهام در حسرت دیدار، امّا بگذریم
بار دیگر میکنم تکرار امّا بگذریم
این مسافر را گمانم بردهای دیگر ز یاد
گرچه دارم میشوم انکار امّا بگذریم
دیگر از دوریِ تو کمکم،کم آوردم عزیز
گرچه دارم میکنم اقرار امّا بگذریم
بین ما جز عشق هرگز صحبتی دیگر نبود
گشتهای همصحبت اغیار امّا بگذریم
گفته بودم دوستت دارم ولی این جمله هم
عاقبت شد بر گلویم دار امّا بگذریم
رفتهای امّا برایت بیقراری میکنم
گفتهای دست از سرم بردار امّا بگذریم
این غزل را از سر دلتنگیِ خود گفتهام
گرچه گویی میکنم اصرار امّا بگذریم
ختم قرآن کردهام شاید که برگردی، ولی
عشقت آخر شد عذابالنّار امّا بگذریم
کار من پیش ستمهایت سکوت و گریه بود
میکنی با عاشقت پیکار امّا بگذریم
اخمهایت هم به جانم مینشیند بیوفا
گرچه دائم میدهیم آزار امّا بگذریم
با صدایت میشدم در خواب، لیکن بعدِ تو
میشوم با گریهام بیدار اما بگذریم
گفته بودی مؤمنی بر عشق من اما دریغ
کردهی از عشقم استغفار اما بگذریم
این جفا هرگز روا با چون منی شیدا نبود
دود گشتم چون نخی سیگار اما بگذریم
#مرتضی_شاکری
@golchine_sher
قدری برای زندگی کردن کنارم باش
شاید مدارم نیستی امّا قرارم باش
فرزند پاییزم ، ندیدم مهری از آبان
این چند روزِ آخر عمرم ، بهارم باش
تا سینه ام ، از تیر مژگانِ تو راهی نیست
با ناوکی، اشراقِ شام انتظارم باش
من بی فروغِ چشم هایت منزوی گشتم
ای شاعر من ، شاه بیتِ شعرِ زارم باش
شب های من یلدا و یلداهای من بن بست
در من طلوعی کن ، پگاهِ شام تارم باش
در سینه ، آهی می کشد از دردهایم تیر
خود التیام زخم های روزگارم باش
یا با وصالت بار دیگر زنده ام کن یا
چون شاخه ای گل بر دل سنگ مزارم باش
دیوانه گشته یوسفت در قهقراء دهر
همچون زلیخا عاشق دیوانه وارم باش
#مرتضی_شاکری
@golchine_sher
بی تو بیتابترین پنجرهی این شهرم
بی تو ای کاشترین حسرتِ یک دیدارم
بی تو بیشانهترین گریهی یک مَردَم که
دلخوش از شانهی بی منّت یک دیوارم
سرد و مایوسترین آه، که غمباد شدم
بی تو مغمومترین حالت گندمزارم
با خودت بردهای از من، منِ بیحاصل را
سالیانیست به خود عزم رسیدن دارم
در فراقت غزلم حال وخیمی دارد
آفت افتاده از این قائله بر افکارم
درد جانکاه مرا هیچ نفهمید کسی
مرحبا باز به عِرق و شَرَفِ سیگارم
آنچنان از ستم خاطرهها پیر شدم
که خودم را به خدا زنده نمیپندارم
عاقبت درد غزلهای مرا میفهمی
وقتی از من اثری نیست به جز آثارم
#مرتضی_شاکری
@golchine_sher