عاشقی از سرِ اجبار میسّر نشود
عشق آنست که با فاصله کمتر نشود
باید از رود به دریا برسی، می فهمی!
غیر از این راه، لبِ تشنگیَت تر نشود
لعل در زیر زمین حاصل صد سوختن است
سنگ، بی حادثه تبدیل به گوهر نشود
آسمان باش که پروانگیَم می میرد
قفس اندازه ی احساسِ کبوتر نشود
ای که بر برکه ی تاریکیِ من می خندی
آب از صورتِ مهتاب مکدّر نشود
گرچه دیوانگیم را همه مدیون ِتوام
بی جنون روز و شبِ زندگیَم سر نشود
کوه کندم که بدانی تنم از تیشه پر است
تا ابد خستگی از کوهِ تنم در نشود ...
#مریم_شریفی
@golchine_sher