نازم بـه چشم یار که تیرِ نگاه را
بیجا هدر نکرد و به قلبم نشانه زد ...!
#مهدی_اخوان_ثالث
https://eitaa.com/joinchat/646840548C8f90df0db0
عشقها میمیرند
رنگها رنگ دگر میگیرند
و فقط خاطرههاست که چه شیرین و چه تلخ
دست ناخورده به جا میمانند
#مهدی_اخوان_ثالث
@golchine_sher
امشب اندوه تو بیش از همه شب شد یارم
وای از این حال پریشان که من امشب دارم ...
#مهدی_اخوان_ثالث
@golchine_sher
تو را با غیر میبینم صدایم در نمی آید
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمی آید...
#مهدی_اخوان_ثالث
@golchine_sher
شرح دلتنگیِ من بی تو فقط یک جمله ست:
"تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم"
#مهدی_اخوان_ثالث
@golchine_sher
زمستان
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم؟
ز چشم دوستان دور یا نزدیک
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپا خورده ی رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ی ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد!
فریبت می دهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندوه، پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است.
#مهدی_اخوان_ثالث
@golchine_sher
نازم بـه چشم یار که تیرِ نگاه را
بیجا هدر نکرد و به قلبم نشانه زد ...!
#مهدی_اخوان_ثالث
@golchine_sher
ناگهان در کوچه ديدم بی وفای خويش را
باز گم کردم ز شادی دست و پای خويش را
با شتاب ابرهای نيمه شب می رفت و بود
پاک چون مه شسته روی دلربای خويش را
چون گلی مهتاب گون در گلبنی از آبنوس
روشنی می داد مشکين جامه های خويش را
گرم صحبت بود با آن خواهر کوچکترش
تا بپوشد خنده های نابجای خويش را
می درخشيد از ميان تيرگی ها گردنش
چون تکان می داد زلف مشک سای خويش را
گفته بودم " بعد ازين بايد فراموشش کنم"
ديدمش وز ياد بردم گفته های خويش را
ديدم و آمد به يادم دردمندی های دل
گرچه غافل بود آن مه مبتلای خويش را
اين چه ذوق و اضطراب است؟ اين چه مشکل حالتی است؟
با زبان شکوه پرسيدم خدای خويش را
تا به من نزديک شد، گفتم "سلام ای آشنا"
گفتم اما هيچ نشنيدم صدای خويش را
کاش بشناسد مرا آن بی وفا دختر "اميد"
آه اگر بيگانه باشد آشنای خويش را
#مهدی_اخوان_ثالث
@golchine_sher
لحظهٔ دیدار نزدیک است
باز من دیوانهام، مستم
باز میلرزد، دلم، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های! نخراشی به غفلت گونهام را، تیغ
های، نپریشی صفای زلفکم را، دست
و آبرویم را نریزی، دل
ای نخورده مست
لحظهٔ دیدار نزدیک است
#مهدی_اخوان_ثالث
@golchine_sher
قاصدک؛ هان چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری، نه ز دیّار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
#مهدی_اخوان_ثالث
@golchine_sher
هرکسی یاری در این کاشانه دارد ، من تو را
یک هـدف از رفتن میخانه دارد ، من تو را
هر که مـستی مـی کند ، یک دلبر نازک ادا
در کنار ساغر و پیمانه دارد ، من تـو را
هرکه را دیدم به فرداهای خود دل داده است
آرزوها در دل دیــوانه دارد ، من تو را
هر که عاشق می شود با جادوی یک دلفریب
در بغل معشوقه ای فتانه دارد ، من تو را
در طواف عـاشقی باید بسوزی دم بـه دم
کعبه ای اینگونه هر پروانه دارد ، من تو را
هرکسی دریک ستاره بخت خود را دیده است
پیش خود یک آسمان افسانه دارد ، من تو را
عاشق شوریده دل ، در دفتر شعرش نوشت
هر کسی یـک دلبر جانانه دارد ، من تو را
#مهدی_اخوان_ثالث
@golchine_sher
تو را با غیر میبینم صدایم در نمی آید
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمی آید...
#مهدی_اخوان_ثالث
@golchine_sher
عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم
گردی نَسِتُردیم و غباری نفشاندیم
آفاق پر از پیک و پیام است ولی ما
پیکی ندواندیم و پیامی نرساندیم
#مهدی_اخوان_ثالث
@golchine_sher
دیگر برو ای مَه، که من از خواب پریدم
وز بام تو چون پرتو مهتاب پریدم
آن نیستم ای گوهر نایاب، که بیترس
از شوق تو در ورطهی گرداب پریدم
بر بام تو چون طوطیِ پربسته نشستم
وز دام تو چون قُمریِ بیتاب پریدم
یکعمر به سودای تو پروانه شدم من
دور سرت ای غنچهی شاداب، پریدم
یکعمر ستم دیدم و غم خوردم و آخر
مرغی شدم، از لانهی ناباب پریدم
زاین بعد، خیال تو دلم را نفریبد
کز خواب پریدم من و از خواب پریدم...
#مهدی_اخوان_ثالث
@golchine_sher
چمدان بستهام از هرچه منم دل بکنم
پیرو عقل شوم قید دلم را بزنم
چمدان بستهام از "خواستنت" کوچ کنم
تا "نبودت" بروم گور خودم را بکنم
شرح دلتنگی من بی تو فقط یک جملهست
"تا جنون فاصلهای نیست از اینجا که منم"
#مهدی_اخوان_ثالث
@golchine_sher
شرح دلتنگیِ من بی تو فقط یک جمله است
تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم
#مهدی_اخوان_ثالث
@golchine_sher
من که با صاعقهای میشکنم داس چرا؟
بر دل از جور شما این همه آماس چرا؟
خودِ بارانم و تو پاکترم میخواهی!
آب را غسل نده، این همه وسواس چرا؟
خستهام! سنگ نزن، هی نشکن روح مرا
شدهام عاشق یک آینهنشناس چرا؟
گفته بودی که تماشاگر باغ دلمی
لک شده دست تو از شاخهی گیلاس چرا؟
از درختان دلم عشق بچین، نوبری است
فرصتی نیست بیا، کشتن احساس چرا؟
#مهدی_اخوان_ثالث
@golchine_sher
لحظهی دیدار نزدیک است...
باز من دیوانهام، مستم
باز میلرزد دلم، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های! دل!
ای نخورده مست!
لحظهی دیدار نزدیک است...
#مهدی_اخوان_ثالث
@golchine_sher
لحظهی دیدار نزدیک است...
باز من دیوانهام، مستم
باز میلرزد دلم، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم
های! دل!
ای نخورده مست!
لحظهی دیدار نزدیک است...
#مهدی_اخوان_ثالث
@golchine_sher
من با تو نگویم كه تو پروانهی من باش
چون شمع بیا روشنی خانهی من باش
در كلبهی من رونق اگر نیست صفا هست
تو رونق این كلبه و كاشانهی من باش
من یاد تو را سجده كنم ای صنم اكنون
برخیز و بیا ، خود بت بتخانهی من باش
دانی كه شدم خانه خراب تو حبیبا
اكنون دگر آبادی ویرانهی من باش
لطفی كن و در خلوت محزون من ای دوست
آرام و قرار دل دیوانهی من باش
چون باده خورم با كف چو برگ گل خویش
ای غنچه دهان ساغر و پیمانهی من باش
چون مست شوم بلبل من سازهم آهنگ
با زیر و بم ناله مستانهی من باش
من شانه زنم زلف تو را و تو بدان زلف
آرایش آغوش من و شانهی من باش
ای دوست چه خوب است كه روزی تو بگویی
امید بیا با من و پروانهی من باش
#مهدی_اخوان_ثالث
@golchine_sher
اى خوش بحال و روز كسانى كه گاهگاه
دارد به لب تبسمى از لطف، يارشان
من نيستم حسود، ولى رشك ميبرم
بر آن كسان كه يار بود در كنارشان
آنانكه دل به يار ِ سفر كرده مىدهند
آواره مىشوند چو ما از ديارشان
اى باد صبحدم! به عزيزان من بگو
دل گويدم كه كار ندارم به كارشان
سوزد دلم ز دورى و در ديده مىكشم
روزى اگر نسيم بيارد غبارشان
ما داغ هجر ديده و خورديم خون دل
از دست مردمى كه تفو بر تبارشان
عشّاق داغديده نخواهند لوح گور
بعد از وفات لاله دمد بر مزارشان
#مهدی_اخوان_ثالث
@golchine_sher