eitaa logo
گلچین شعر
14.1هزار دنبال‌کننده
773 عکس
268 ویدیو
11 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
به یک پلک تـــو مـی‌بخشم تمـــام روز و شب‌ها را که تسکین می‌دهد چشمت غم جانسوز تب‌ها را بخوان! با لهجه‌ات حسّی عجیب و مشترک دارم فضا را یک‌ نفس پُر کن بـــه هــــم نگذار لب‌ها را به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم! تو واجب را به جا آور رها کن مستحب‌ها را دلیلِ دل‌خوشـــی‌هایم! چه بُغرنج است دنیایم! چرا باید چنین باشد؟... نمی‌فهمم سبب‌ها را بیا این‌بار شعرم را به آداب تو می‌گویم که دارم یاد مــی‌گیرم زبان با ادب‌ها را غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر برای هــر قدم یک دم نگاهــی کن عقب‌ها را @golchine_sher
باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا وقتـــی نگاه من بــه تو افتاد،سرنوشت تصدیق گفته ‌های ” هِگِل ” بود و ما دو تا روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا افتاد روی میز ورق‌ های سرنوشت فنجان و فال و بی‌ بی و دِل بود و ما دو تا کم‌ کم زمانه داشت به هم می ‌رساندمان در کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو تا تا آفتاب زد همه جا تار شد برام دنیا چه ‌قدر سرد و کسل بود و ما دو تا از خواب می‌پریم کـه این ماجرا فقط یک آرزوی مانده به دل بود و ما دو تا @golchine_sher
خورشیدِ پشتِ پنجره ی پلک‌ های من من خسته ام ! طلوع کن امشب برای من می‌ ریزم آن‌چه هست برایم به پای تو حالا بریز هستی خود را به پای من وقتی تو دلخوشی، همه‌ ی شهر دلخوشند خوش باش هم به جای خودت، هم به جای من تو انعکاسِ من شده ای کوه ها هنوز تکرار می کنند تو را در صدای من آهسته‌ تر ! که عشق تو جُرم است، هیچکس در شهر نیست باخبر از ماجرای من شاید که ای غریبه، تو همزاد با منی من... تو... چه قدر مثل تو هستم ! خدای من @golchine_sher
ببین چگونه برایت هنوز دلتنگ است کسی که بعد تو یک ‌لحظه از تو دست نشُست @golchine_sher
من را نگاه كن كه دلم شعله‌ور شود بگذار در من این هیجان بیشتر شود @golchine_sher
شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشم خودت کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد... @golchine_sher
از تو همین که می‌شوم آزرده بیشتر، می‌بینم عشق، دل ز دلم بُرده بیشتر تنها تویی که می‌کشی‌ام سمت زندگی من نیستم بدون تو یک مُرده بیشتر آه از غم، آه! صبر مرا کاشکی خدا می‌کرد در فراق تو یک خرده بیشتر تو آفتاب چشم منی، تا نیامدی من می‌شوم بدون تو پژمرده بیشتر ای تو که هر چه می‌روم، انگار می‌شوی از هرچه بی نهایت نشمرده، بیشتر بیچاره من، که از همه‌ی عاشقان شهر کار دلم همیشه گره خورده، بیشتر … @golchine_sher
سایه ام را بتکانید تکانم ندهید لا اقل کوچه ی بن بست نشانم ندهید مدتی هست به هر بیت خودم می لرزم از گسل های تنم هی هیجانم ندهید... بگذارید دلم یک شبه فرسوده شود مژده ی تلخ ترین فصل خزانم ندهید به خودم زل زده ام مثل کبوتر انگار زاده ی استرسم هی فورانم ندهید بال در من نزند عشق، چه کاری بکند ؟ بهتر آنست که هی نیش به جانم نزنید @golchine_sher
به دست آور دلِ من را چه کارت با دلِ مردم! تو واجب را بجا آور، رها کن مستحب‌ها را @golchine_sher
می رسم، اما سلام انگار یادم می رود شاعری آشفته ام، هنجار یادم می رود با دلم اینگونه عادت کن، بیا، بر دل مگیر بعد از این هر چیز یا هر کار یادم می رود من پُر از دردم، پُر از دردم، پُر از دردم، ولی تا نگاهت می کنم انگار یادم می رود راستی چندی ست می خواهم بگویم بی شمار دوستت دارم ولی هر بار یادم می رود مست و سرشاری ز عطر صبح تا می بینمت وحشت شب های تلخ و تار یادم می رود شب تو را در خواب می بینم همین را یادم است قصه را تا می شوم بیدار یادم می رود من پُر از شور غزل های توام، اما چرا تا به دستم میدهی خودکار یادم می رود؟ @golchine_sher
من نیستم مانند تو، مثل خودم هم نیستم تو زخمی صدها غمی، من زخمی غم نیستم با یادگاری از تبر، از سمت جنگل آمدی گفتم چه آمد بر سرت؟ گفتی که مَحرم نیستم مجذوب پروازم ولی، دستم به جایی بند نیست حالا قضاوت کن خودت، من بی‌گناهم! نیستم با یک تلنگر می‌شود، از هم فروپاشی مرا نگذار سر بر شانه‌ام، آن‌قدر محکم نیستم خواندی غزل‌های مرا، گفتی که خیلی عاشقم اما نمی‌دانم خودم، هم عاشقم هم نیستم @golchine_sher
سایه ام را بتکانید تکانم ندهید لا اقل کوچه ی بن بست نشانم ندهید مدتی هست به هر بیت خودم می لرزم از گسل های تنم هی هیجانم ندهید... بگذارید دلم یک شبه فرسوده شود مژده ی تلخ ترین فصل خزانم ندهید به خودم زل زده ام مثل کبوتر انگار زاده ی استرسم هی فورانم ندهید بال در من نزند عشق، چه کاری بکند ؟ بهتر آنست که هی نیش به جانم نزنید @golchine_sher
به یک پلکِ‌ تو می‌بخشم تمام روز و شب‌ ها را که تسکین‌ می‌دهد چشمت،غمِ‌ جانسوزِ تب‌ها را بخوان با لهجه‌‌ات حسّی‌ عجیب‌ و‌ مشترک دارم فضـا را یک‌ نفس پُر کن به هم نگـذار لب‌ها را  به دست‌آور دلِ من را،چه کارت با دلِ مردم! تو واجب را به جا آور رها کن مستحب‌هـا را  دلیلِ دل‌خوشی‌هایم!چه بُغرنج‌ است دنیایم! چرا باید چـنین باشد...؟نمی‌فهمم سبـب‌‌ها را بیــا ایـن‌بار شعـــرم را به آداب تــو مـی‌گـویم کـه دارم یـاد می‌گیــرم،زبـان با ادب‌‌هــا را....  غروبِ سردِ بعد از تو چه دلگیر است ای عابر برای هر قـــدم یک دم نگاهـی کن عقـب‌‌ها را @golchine_sher
یک درخت پیرم و سهم تبرها می شوم مُرده ام، دارم خوراک جانورها می شوم بی خیال از رنج فریادم تردّد می کنند باعث لبخند تلخ رهگذرها می شوم با زبان لال خود حس میکنم این روزها هم نشین و هم کلام کور و کرها می شوم هیچ کس دیگر کنارم نیست، می ترسم از این این که دارم مثل مفقود الاثرها می شوم عاقبت یک روز با طرز عجیب و تازه ای می کُشم خود را و سر فصل خبرها می شوم! @golchine_sher
وقتی دلم به سمت تو مایل نمی‌شود باید بگویم اسم دلم ، دل نمی‌شود دیوانه‌ام بخوان که به عقلم نیاورند دیوانه‌ی تو است که عاقل نمی‌شود تکلیف پای عابران چیست ؟ آیه‌ای از آسمانِ فاصله نازل نمی‌شود خط می‌زنم غبار هوا را که بنگرم آیا کسی ز پنجره داخل نمی‌شود ؟ می‌خواستم رها شوم از عاشقانه‌ها دیدم که در نگاه تو حاصل نمی‌شود تا نیستی ، تمام غزل‌ها معلّق‌اند این شعر مدتی‌ست که کامل نمی‌شود ... @golchine_sher
وقتی دلم به سمت تو مایل نمی‌شود باید بگویم اسم دلم ، دل نمی‌شود دیوانه‌ام بخوان که به عقلم نیاورند دیوانه‌ی تو است که عاقل نمی‌شود تکلیف پای عابران چیست ؟ آیه‌ای از آسمانِ فاصله نازل نمی‌شود خط می‌زنم غبار هوا را که بنگرم آیا کسی ز پنجره داخل نمی‌شود ؟ می‌خواستم رها شوم از عاشقانه‌ها دیدم که در نگاه تو حاصل نمی‌شود تا نیستی ، تمام غزل‌ها معلّق‌اند این شعر مدتی‌ست که کامل نمی‌شود ... @golchine_sher
تا می‌کشم خطوطِ تو را پاک می‌شوی داری کمی فراتر از ادراک می‌شوی هرلحظه از نگاهِ دلم می‌چکی ولی با دستمالِ کاغذی‌ام پاک می‌شوی این عابران که می‌گذرند از خیال من مشکوک نیستند تو شکاک می‌شوی تو زنده‌ای هنوز برایم گمان نکن در گورِ خاطرات خوشم خاک می‌شوی باید به شهرِ عشق تو با احتیاط رفت وقتی که عاشقی چه خطرناک می‌شوی @golchine_sher
بی‌تو اندیشیده‌ام کمتر به خیلی چیزها می‌شوم بـی‌اعتنا دیگر به خیلی چیزها تا چـه پیش آید برای من! نمی‌دانم هنوز... دوری از تو می‌شود منجر به خیلی چیزها غیرمعمولی‌ست رفتار من و شک کرده است چند روزی می‌شود مادر بــه خیلـی چیزها نامـــه‌هایت، عکس‌هــایت، خاطرات کهنه‌ات می‌زنند این‌جا به روحم ضربه، خیلی چیزها هیچ حرفی نیست، دارم کم‌کم عادت می‌کنم من بـــه این افکار زجرآور... بـــه خیلـی چیزها می‌روم هرچند بعد از تو برایم هیچ‌چیز... بعدِ من اما تـــو راحت‌ تر به خیلی چیزها @golchine_sher
خبر بــه دورترین نقطه ي جهان برسد نخواست او به منِ خسته بی گمان برسد شکنجه بیشتر از این؟که پیش چشمِ خودت کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد چه می کنی؟اگر او را که خواستی یک عمر بـــه راحتی کسی از راه نـاگهان برسد رهـا کنی بــرود از دلت جدا بـاشد به آن که دوست تَرَش داشته به آن برسد رهـا کنی بروند و دو تا پرنده شوند خبر بـه دورترین نقطه ی جهان برسد گلایه اي نکنی بغض خـویش را بخوري که هق! هقِ... تو مبادا به گوششان برسد خدا کند کــه... نه! نفرین نمی کنم... نکند به او کـه عاشق او بوده ام زیان برسد خدا کند فقط این عشق از سرم برود خدا کند که فقط زود آن زمان برسد @golchine_sher
شبیه قطره بارانی که آهن را نمی فهمد دلم فرق رفیق و فرق دشمن را نمی فهمد نگاهی شیشه ای دارم به سنگ مردمک هایت الفبای دلت معنای «نشکن!» را نمی فهمد هزاران بار دیگر هم بگویی: «دوستت دارم» کسی معنای این حرف مبرهن را نمی فهمد من ابراهیم عشقم، مردم اسماعیل دلهاشان محبت مانده شمشیری که گردن را نمی فهمد چراغ چشمهایت را برایم پست کن دیگر نگاهم فرق شب با روز روشن را نمی فهمد دلم خون است تا حدی که وقتی از تو می گویم فقط یک روح سرشارم که این تن را نمی فهمد برای خویش دنیایی شبیه آرزو دارم کسی من را نمی فهمد... کسی من را نمی فهمد @golchine_sher
تو نیستی و این در و دیوار هیچ ‌وقت… غیر از تو، من به هیچ ‌کس انگار هیچ ‌وقت… این‌ جا دلم برای تو هِی شور می‌زند از خود مواظبت کن و نگذار هیچ‌ وقت… اخبار گفت شهر شما امن و راحت است من باورم نمی‌شود،اخبار هیچ ‌وقت… حیفند روزهای جوانی،نمی‌شوند این روزها دو مرتبه تکرار هیچ ‌وقت من نیستم بیا و فراموش کن مرا کی بوده‌ام برات سزاوار؟… هیچ ‌وقت! بگذار من شکسته شوم،تو صبور باش جوری بمان همیشه که انگار هیچ ‌ وقت @golchine_sher
باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا روز قرار اول و میز و سکوت و چای سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا افتاد روی میز ورق های سرنوشت فنجان و فال و بی بی و دل بود و ما دو تا کم کم زمانه داشت به هم می رساندمان در کوچه ساز و تنبک و کِل بود و ما دو تا تا آفتاب زد همه جا تار شد برام دنیا چقدر سرد و کسل بود و ما دو تا... از خواب می پریم که این ماجرا فقط یک آرزوی مانده به دل بود و ما دو تا @golchine_sher
خورشیدِ پشتِ پنجرهٔ پلک‌های من من خسته‌ام! طلوع کن امشب برای من می‌ریزم آن‌چه هست برایم به پای تو حالا بریز هستی خود را به پای من وقتی تو دل‌خوشی، همهٔ شهر دل‌خوشند خوش باش هم به جای خودت هم به جای من تو انعکاسِ من شده‌ای... کوه‌ها هنوز تکرار می‌کنند تو را در صدای من آهسته‌تر! که عشق تو جُرم است، هیچ‌کس در شهر نیست باخبر از ماجرای من شاید که ای غریبه تو همزاد با منی من... تو... چه‌قدر مثل تو هستم! خدای من!! @golchine_sher
آقا گمانم من شما را دوست ... حسی غریب و آشنا را دوست ... نه ! نه !چه میگویم فقط این که آیا شما یک لحظه ما را دوست ... منظور من این که شما با من من با شما این قصه ها را دوست ... ای وای ! حرفم این نبود اما سردم شده آب و هوا را دوست ... حس عجیب پیشتان بودن نه ! فکر بد نه ! من خدا را دوست ... از دور می آید صدای پا حتی همین پا و صدا را دوست... این بار دیگر حرف خواهم زد آقا گمانم من شما را دوست ... @golchine_sher
نروید آی ! به چشمان شما محتاجم تک و تنها نگذارید مرا محتاجم اگر از چشم شما دور شوم می‌میرم مثل هر آدم خاکی، به هوا محتاجم دل به دریا نزنید این همه، یادم بدهید به فراگیری قانونِ شنا محتاجم عابرانی که گذشتید ز غم! مرحمتی به منِ عاجز مسکین که به پا محتاجم دل حیران من... انبوه خدایان زمین چند روزی است به یک قبله‌نما محتاجم قصه‌ها یک‌سره تکراری و مانند هم‌اند من به لالایی زیبایِ شما محتاجم گفته بودید دعاتان کنم ای مردم شهر آه! شرمنده که من ـخودـ به دعا محتاجم باز هم آخر هفته است دلِ شاعر من یک غزل گفت ولی من به سه تا محتاجم   @golchine_sher