تیر و کمان عشق را هَر که ندیده، گو ببین
پشت خمیده مرا، قد کشیدهٔ تو را...
#فروغی
@golchine_sher
با خنده گفتمش به سلامت سفر به خير
وقتى كه رفت از تو چه پنهان، دلم گرفت
#مجيد_ترك_آبادی
@golchine_sher
دشت خشکید و زمین سوخت و باران نگرفت
زندگی بعد تو بر هیچ کس آسان نگرفت
شمم افتاد به چشم تو ولی خیره نماند
شعلهای بود که لرزید ولی جان نگرفت
جز خودم هیچ کسی در غم تنهایی من
مثل فواره سر گریه به دامان نگرفت
دل به هر کس که رسیدیم سپردیم ولی
قصهء عاشقی ما سر و سامان نگرفت
هر چه در تجربهء عشق سرم خورد به سنگ
هیچ کس راه بر این رود خروشان نگرفت
مثل نوری که به سوی ابدیت جاریست
قصه ای با تو شد آغاز که پایان نگرفت
فاضل نظری
@golchine_sher
دوست دارم که کست دوست ندارد جز من
حیف باشد که تو در خاطر اغیار آیی
سعدی
@golchine_sher
نه ایرادی ندارد بچگی کن، قهر کن... اما
قسم بر کودکیهامان که ده تا دوستت دارم
#سمیه_نادرنژاد
@golchine_sher
باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا
جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا
وقتی نگاه من به تو افتاد، سرنوشت
تصدیق گفتههای «هِگِل» بود و ما دو تا
روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای
سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا
افتاد روی میز ورقهای سرنوشت
فنجان و فال و بیبی و دِل بود و ما دو تا
کمکم زمانه داشت به هم میرساندمان
در کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو تا
تا آفتاب زد همه جا تار شد برام
دنیا چهقدر سرد و کسل بود و ما دو تا
از خواب میپریم که این ماجرا فقط
یک آرزوی مانده به دِل بود و ما دو تا
#نجمه_زارع
@golchine_sher
مهمان آسمانها
غروب وقت اذان بود شهر غوغا شد
مسیر رفتنِ تا کربلا مهیا شد..
جماعتی به تمنای کربلا بودند
که درب باغ شهادت به رویشان وا شد
یکی کنار ضریح آمد و زیارت خواند
که دردهای دلش ناگهان مداوا شد
یکی به سجده سرش را گذاشت روی زمین
که دید سرزده مهمان آسمانها شد
میان صحن در آغوش مادرش طفلی
به خون نشست و در آغوش فاطمه پا شد
خوشا به حال کسی که بهشت را دیده
و زائر حرم احمد بن موسی شد
#محدثه_آشتیانی
#شهدای_حرم_شاهچراغ
@golchine_sher
تا آسمانت را کمی در بر بگیرد
یک شهر باید عشق را از سر بگیرد
گنجایشت در سینۀ این خاکها نیست
باید تو را دستان پیغمبر بگیرد
هرکس مزار مادرش را آرزو کرد
باید سراغش را از این دختر بگیرد
بانو، رهایی را نمیخواهم که ننگ است
بیجذبۀ مهرت کبوتر پر بگیرد
قلب مرا از سینهام بردار، نگذار
دار و ندارم را کس دیگر بگیرد
دلواپس، اما دلخوشم، شاید که دستت
دست مرا هم لحظۀ آخر بگیرد
#فاطمه_نوری
@golchine_sher
شک ندارم که به معراج مرا خواهد برد
این نمازی که به لبخند تو باطل شده است
#یاسر_قنبرلو
@golchine_sher
ای که برداشتی از شانه موری باری
بهتر آن بود که دست از سر من برداری
ظاهر آراستهام در هوس وصل، ولی
من پریشانترم از آنم که تو میپنداری
هرچه میخواهمت از یاد برم ممکن نیست
من تو را دوست نمیدارم اگر بگذاری
موجم و جرأت پیش آمدنم نیست، مگر
به دل سنگ تو از من نرسد آزاری
بیسبب نیست که پنهان شدهای پشت غبار
تو هم ای آینه از دیدن من بیزاری؟!
#فاضل_نظری
@golchine_sher
سینهها با سوختن، ارزندهتر خواهند شد
شمعها در عمق شب، تابندهتر خواهند شد
امتیاز ماست مُردن! میکُشند و غافلاند
دم به دم با مرگِ ما بازندهتر خواهند شد
سنگ اگر همصحبت آیینههای ما شود
ما زبانهامان از این بُرّندهتر خواهند شد
چون جواب صخره تکراریست، پرسشهای موج،
بعد از این از صخرهها کوبندهتر خواهند شد
چشمهایی که پیِ میراث ما افتادهاند
منتظر باشند! در آینده، تر خواهند شد!
اهل دنیا را خیال مرگ حتی میکُشد
عاشقان با مرگ اما زندهتر خواهند شد
ای شهادت! دست خونین بر سر و رومان بکش!
تحفهها، تزیین شده، زیبندهتر خواهند شد
رزق اگر باشد شهادت، شام با تهران یکی ست
بیتفاوتها فقط شرمندهتر خواهند شد!
#محمدحسین_ملکیان
@golchine_sher
قصه ی شب های هجران نیست اینجا گفتنی
روز محشر این سر طومار وا خواهیم کرد...
#صائب_تبریزی
@golchine_sher