کسی را می شناسی چهره ی شاداب بفروشد؟
به یک بیمار افسرده کمی اعصاب بفروشد؟
گلویَم سخت خشکیده، خریدار دوخط شعرم
کسی را می شناسی شعر جایِ آب بفروشد؟
در این تاریکیِ مطلق که خورشیدی نمی تابد
یکی پیدا نشد تا اندکی مهتاب بفروشد
به عکس مبهم اسطوره های شهر می خندم
کسی را می شناسی قصه هایِ ناب بفروشد؟
که از تکرار این افسانه هایِ پوچ بیزارم
دکانی می شناسی رستم و سهراب بفروشد؟
دهان باغ را بسته غم گُل هایِ خشکیده
یکی باید به ما نیلوفرِ مرداب بفروشد
من از بیداریِ کابوس وارم سخت می ترسم
کسیرا می شناسی این حوالی خواب بفروشد؟
#امیر_اخوان
@golchine_sher
من از ترس زمستان
سمت آغوش تو می آیم
که باتو گُل کند ،
مفصل به مفصل استخوان هایم ...
#فرشته_خدابنده
@golchine_sher
ای قهوه ی شیرین شده باقاشق رویا
تلخ است تو را از دهن افتاده ببینم
من بغض فرومی خورم وجای تو خالیست
هر جاکه دو تا صندلی ساده ببینم
#احسان_افشارى
@golchine_sher
#حضرت_زهرا_ولادت
عالم صدف وجود تو مانند گوهر است
شان تو از تمام خلایق فراتر است
بابا اگر علی بشود پس تو مادری
از این جهت ولادت تو روز مادر است
سوگند میخورم که تو همتا نداشتی
غیر از علی که هست که با تو برابر است؟!
وقتی خدا به عرش خوش مدح خوان توست
وقتی که دست بوس تو شخص پیمبر است
دیگر چگونه از تو بگویم که وصف تو
با این زبان الکن من نامیسر است...
دنیا که جز عذاب برایت نداشته
اوج ظهور شان تو فردای محشر است
مانند یک پرنده که دنبال دانه است
چشم تو مادرانه بدنبال نوکر است
قرآن تمام وصف مقامات فاطمه است
یک گوشه از تجلی آن قدر و کوثر است
این گوشه ای ز شان و مقام کنیز اوست
با یک نگاه فضه ی او خاک ها زر است
پس کیمیا خاک کف پای فضه است
پس توتیا غبار قدم های قنبر است
هرکس گدای فاطمه شد بی نیاز شد
عالم گدای سفره ی زهرای اطهر است
حافظ که خوب گفته ولی فکر می کنم
این گونه ما اگر که بگوییم بهتر است
"ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم"
وقتی بدست فاطمه روزی مقدر است
#محمد_صادق_ابراهیمی
@golchine_sher
برای من حسابت باید از مردم جدا باشد
که خوشبختی کنارت قصه ای بی انتها باشد
خیالت هم نشین هر شبم هست و نمی خواهم
که شمعی اشک ریزان شاهدِ این ماجرا باشد
سکوتت حرفهای دلنشینی در خودش دارد
نباید دل اسیر جمله هایی نخ نما باشد
پناه آوردم از دنیا به شهر امنِ تنهایی
جنون خسته ام تصمیم دارد بی صدا باشد
تو در رویا نمی گنجی و با دنیا نمی خوانی
کنارت آزمون عشق ، باید در خفا باشد
مرا پرواز دادی، آسمان را با تو حس کردم
چه خوبست آدمیزاد از تعلق ها رها باشد
#صنم_نافع
@golchine_sher
اسرار غمش گفتم در سینه نهان دارم
رسوای جهانم کرد این رنگ پریدنها
#یغمای_جندقی
@golchine_sher
گل اگر خار نداشت
دل اگر بی غم بود
اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود،
زندگی،
عشق،
اسارت،
قهر و آشتی،
همه بی معنا بود
#فریدون_مشیری
@golchine_sher
چیزی نمانده خاطرم از نان مادرم
چیزی بهغیر تاول دستان مادرم
تنها اتاق خلوت رؤیای کودکی…
شاهانه بود چادر ارزان مادرم
قایم که میشدیم کسی کارمان نداشت
در چادر گرفته بهدندان مادرم
وقتی که از زمین و زمان خسته میشدیم
سر میگذاشتیم به دامان مادرم
اقساط ماهیانه بابای کارگر
کم بود در مقابل ایمان مادرم
غیر از دعا به حال من و خواهران من
چیزی نبود در تب و هذیان مادرم
یادش بهخیر… شانه به موهام میکشید
قربان گیسوان پریشان مادرم
یک سفره پر از برکت پهن کردهام
با پول تانخورده قرآن مادرم
هرگز قسم به جان عزیزش نخوردهام
دلتنگ مادرم شدهام… جان مادرم
کو شانهای که سر بگذارم بهروی آن
حالا که آمدهست سر شانه مادرم
از روزگار درس فراوان گرفتهام
اما هنوز طفل دبستان مادرم
وقتی که از زمین و زمان خسته میشدیم
سر میگذاشتیم به دامان مادرم
#محمدحسین_ملکیان
@golchine_sher
کاش یک نانوا بودم،
یک خیاط،
دست فروش دوره گرد،
پزشک، وزیر،
یک واکسیِ کنار خیابان!
کاش کسی بودم که تو را نمیشناخت، کاش دلم از سنگ بود،
کاش اصلا دل نداشتم ...
کاش یکی از آجرهای خانهات بودم،
یا یک مُشت خاک باغچهات، کاش دستگیرهی اتاقت بودم تا روزی هزاربار مرا لمس کنی ...
کاش من تو بودم،
کاش تو من بودی،
کاش ما یکی بودیم،
یک نفرِ دوتایی ...!
#مصطفی_مستور
@golchine_shear
قصدِ رفتن مکن ای دوست
که با رفتن تو
دل ز ما می رود و،
نیمهی جان میماند!
#راحم_تبریزی
@golchine_sher
جهان بیتو مرا ذره ذره خواهد کشت
کـفـاف زندگیام را نمیدهـد یـادت...!
#سجاد_صفری_اعظم
@golchine_sher
امشب دلم دوباره تو را خواست از خدا
آه ای دعای هر شب من!
مستجاب شو...
#فاطمه_داوری
@golchine_sher