هرچند که چشمان تو خورشید حیاتاست
هرچند تماشـــای تو، عیـنالحسناتاست
افســـوس به بالیـــن دلــــــم دیــــر رسیدی
بیمار تو دیــریست اسیـــر سَکَـــرات است
از گردش مــژگان تو فهمیــــدهام ای خوب!
این بارقه، تیــــری به میـــــان ظلمات است
من، تشنـــهی افتـــــاده در آغـــوش بیــابــان
آغــوش تو دریــای نفسبخش فـــرات است
لبخنــــد تو، این ناب تـــرین نغمــــــهی بودن
شیــــرین و شکــــر ریز، شبیه صلوات است
ای مکـــــهی دلتنگـــی من، برکـــــهی چشمت
هـــر روز نــــگاه تو برایــم عــــــرفـــات است
از بس غــــم تو، سنــــگ به بـــال و پــر من زد
هرلحظـهی من، قصـــهی رمی جمــــرات است
تو، بیشتــــر از این همـــه تعـــریــف، بـــزرگی
تاریـــک دلـــم، این گل پاییـــز، نه جات است
دیر آمـــدی و حیف که بیمــار تو چندیست
از چشـــم تو افتاده و درحــــال ممات است
#ذبیح_الله_ذبیحی
@golchine_sher
نه فقط از تو اگر دل بکنم میمیرم
سایهات نیز بیفتد به تنم میمیرم
بین جان من و پیراهن من فرقی نیست
هر یکی را که برایت بکنم میمیرم
برق چشمان تو از دور مرا میگیرد
من اگر دست به زلفت بزنم میمیرم
بازی ماهی و گربه است نظربازی ما
مثل یک تُنگ شبی میشکنم میمیرم
روح برخاسته از من، ته این کوچه بایست
بیش از این دور شوی از بدنم میمیرم
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
هر جا که تویی امن ترین نقطه ی دنیاست
جز خانه ی آغوش تو
دیگر حَرَمی نیست...
#علی_اکبر_فندرسکی
@golchine_sher
"نان ونمک فروشان!"
حاتم شدند اینجا، نان و نمک فروشان
کج می شود ترازو، دست محک فروشان
گفتند بین ویلا، ازچاه و آه مولا
کی داغ لاله دارند، باغ فدک فروشان
لب تشنه ی فراتند، این قاصدان کوفی
ظهر عطش کجایند، آب خنک فروشان
با یک نظر هلاکند، از عشوه ی زلیخا
این شارحان یوسف، این "هیت لک"* فروشان!
ساییده اند کشک این، عین الیقین سرایان
تا تخته است چندی، دکان شک فروشان
بستند چشم ما را، این کودکان دیروز
در چرخشند دائم، چرخ و فلک فروشان
پلکم پریده اما، ازمیهمان خبر نیست
مهمان کُشند هرچند، این قاصدک فروشان
هان نشنوید از نی، یک امشب ای شبانان
وقتی شریک گرگند، این نی لبک فروشان
درسنگ آسیا هم، دزدانه دست بردند
آجرشده ست نان ها، داد از الک فروشان
بیش از همیشه گرم ست، بازار کم فروشی
خون ها به شیشه کردند، این کمترک فروشان!
درکعبه بت تراشند، این مؤمنان کافر
درآسمان خراشند، بال ملک فروشان
بر لعبتان خونریز، پیرایه ها که بستند
یک روز می شود باز، مشت بزک فروشان
تحت حمایت عشق، دور از شیوخ شهریم
بی رنگ شد حنای تحت الحنک فروشان
*"...هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ"
سوره یوسف آیه 23
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#عضوکانال
#بصیرت
@golchine_sher
به رویم باز کن میخانهی چشمی که بستی را
ز رندی مثل من، پنهان نباید کرد مستی را
نمیآید به چشمم هیچکس غیر از تو این یعنی
به لطف عشق تمرین میکنم یکتاپرستی را
شُکوه آبشاران با غرور کوهساران گفت:
فرافتادن "ما" آبرو بخشید پستی را
در این بازار بیرونق، من آن ساعت شدم محتاج
که با "ثروت" عوض کردم غنای "تنگدستی" را
به تن تبعید شد روحِ عدمپیمای من ای عمر!
بگو بر شانه باید بُرد تا کی بار هستی را؟
#فاضل_نظری
@golchine_sher
هرچه داریم ز سودای تو دلبر داریم
حیف باشد که ز سودای تو دل برداریم
#منعم_شیرازی
@golchine_sher
در کافهی غم، بیا برو داری، خب
َدر چشم قشنگت آبجو داری، خب
هر کار دلت خواست که کردی با من
در کشور دل، حق وِتو داری خب
#ملیحه_ولیپور
#عضوکانال
@golchine_sher
حل شد نفست در نفسم حالا من
باید چه بگویمت شما، تو یا من!؟
همسایه ی دیوار به دیوار دلی
یک شهر! ولی فاصله داری تا من
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
@golchine_sher
در آن کرانه که دل با ستاره همزاد است
به من اجازه در اوج پر زدن داده است
در آن کرانه که همواره یک نفر آنجاست
که در پذیرش مهمان همیشه آماده است
در آن کرانه که خورشید پیش یک گنبد
بدون رنگ ز بازار حسن افتاده است
همیشه از تو سرودن چه سخت و شیرین است
شبیه تیشهزدنهای سخت فرهاد است
سؤال میکند از خود هنوز آهویی
که بین دام و نگاهت کدام صیاد است
دلم که دست خودم نیست این دل غمگین
همان دلی است که جامانده در گوهرشاد است
بدون فن غزل بی کنایه میگویم
دلم برای تو تنگ است شعر من ساده است...
#حمیدرضا_برقعی
@golchine_sher
کارِ جنونِ ما به تماشا کشیده است
یعنی تو هم بیا که تماشای ما کنی...
#فروغی_بسطامی
@golchine_sher
دل چو خالی شود ازعشق به دورش انداز
شیشه بی باده چو گردید، شکستن دارد
#غافل_مازندرانی
@golchine_sher
چنان دوستت دارم که کاش
کسی اینگونه مرا دوست میداشت
#محمود_درویش
@golchine_sher
خانه پیرزن ته کوچه
پشت یک تیر برق چوبی بود
پشت فریاد های گل کوچک
واقعا روزهای خوبی بود
پیرزن هر دوشنبه بعد از ظهر
منتظر بود در زدن ها را
دم در می نشست و با لبخند
جفت می کرد آمدن ها را
روضه خوان محله می آمد
میرزا با دوچرخه آهسته
مثل هر هفته باز خیلی دیر
مثل هر هفته سینه اش خسته
"ای شه تشنه لب سلام علیک"
ای شه تشنه لب...چه آوازی
زیر و بم های گوشه ی دشتی
شعرهای وصال شیرازی
می نشستیم گوشه ی مجلس
با همان شور و اشتیاقی که...
چقدر خوب یاد من مانده
در و دیوار آن اتاقی که -
یک طرف جمله ی"خوش آمده اید
به عزای حسین"بر دیوار
آن طرف عکس کعبه می گردد
دور تا دور این اتاق انگار
گوشه گوشه چه محشری برپاست
توی این خانه ی چهل متری
گوش کن! دم گرفته با گریه
به سر و سینه می زند کتری
عطر پر رنگ چایی روضه
زیر و رو کرده خانه ی اورا
چقدر ناگهان هوس کردم
طعم آن چای قند پهلو را
تا که یک روز در حوالی مهر
روی آن برگ های رنگارنگ
با تمام وجود راهی کرد
پسری را که برنگشت از جنگ
هی دوشنبه دوشنبه رد شد و باز
پستچی نامه از عزیز نداشت
کاشکی آن دوشنبه ی آخر
روضه ی میرزا گریز نداشت
پیرزن قطره قطره باران شد
کمی از خاک کربلا در مشت
السلام و علیک گفت و سپس
روضه ی قتلگاه او را کشت
تاهمیشه نمی برم از یاد
روضهء آن سپید گیسو را
سالیانی است آرزو دارم
کربلای نرفته ی او را
#حمیدرضا_برقعی
@golchine_sher
ما که باشیم که زخم تو شود قسمت ما
دیدن تیر به آغوش کمان ما را بس ...
#صائب_تبریزی
@golchine_sher
شعرم در این زمانه اگر نان نمی شود؛
اندیشه ام خوراک شغالان نمی شود.
تا قرن قرن هرچه زمین پیرتر شود،
گرگی برای گله نگهبان نمی شود
وقتی که مزرعه بدهد خرج خانه را،
مشتی حبیب عازم تهران نمی شود
چوپان، دروغ گو شده و هیچ دختری
توی دهات عاشق چوپان نمی شود
ای خوشنویس ها!..نه!..خیابان نویس ها!
دیوار، جلد دوم قرآن نمی شود
از بس بدون غسل، نماز ایستاده ایم؛
با این نمازهاست که باران نمی شود..
دنیا وظیفه ایست که در آن نتیجه نیست
گاهی غزل ادامه ی.....پایان نمی شود!!!!
#میثم_رنجبر
#عضوکانال
@golchine_sher
غمش در نهانخانهی دل نشیند
به نازی که ليلی به محمل نشیند
به دنبال محمل چنان زار گریم
که از گریهام، ناقه در گِل نشیند
خلد گر به پا خاری، آسان برآرم
چه سازم به خاری که در دل نشیند؟
پی ناقهاش رفتم آهسته، ترسم
غباری به دامان محمل نشیند
مرنجان دلم را که اين مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند
عجب نیست خندد اگر گل به سروی
که در اين چمن پای در گِل نشیند
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
طبیب از طلب در دو گیتی میاسا
کسی چون میان دو منزل نشیند؟
#طبیب_اصفهانی
@golchine_sher
چقدر بد شده دنیا چقدر بد شده ایم
به جای گرمی آغوش، دست رد شده ایم
تو از من آن همه دور و من از تو این همه دور
شبیه آن چه که بیگانه می شود شده ایم
میان پیله ی احساسمان تفاهم نیست
که در منیّت خود حبس تا ابد شده ایم
من و تو میوه ی یک شاخه ایم و یک ریشه
جدا جدا شده ایم و سبد سبد شده ا یم
چقدر عیب نما و چقدر عیب شمار
شبیه آینه های تمام قد شده ایم
#محمد_سلمانی
@golchine_sher
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
سیبها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد و غبار
قبلا این صحنه را... نمیدانم
در من انگار میشود تکرار
آه سردی کشید، حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت: آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم...
دست من را بگیر، گریه نکن
مرد گریه نمیکند پسرم
چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بیتفاوت ما
نالههایش فقط تماشا شد
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن! این صدای روضهی کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانهای مشکی است
با خودم فکر میکنم حالا
کوچه ما چقدر تاریک است
گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
راستی! فاطمیه نزدیک است
#حمیدرضا_برقعی
@golchine_sher
امان از دل که مےگوید
بزن بر طبل رسوایی
ولے دیوانگیهاے مرا گردن
نمےگیرد ... !
#محمدحسن_جمشیدی
@golchine_sher
دل را چنان به مهرِ تو بستم
که بعد از این دیگر
هوای دلبرِ دیگر نمیکنم!
#فروغ_فرخزاد
@golchine_sher
ای دل نگفتمت که به چشمش نظر مکن
کز غَم چنان شوی که نبینی بخواب، خواب...
#خواجوی_کرمانی
@golchine_sher
اشکم ولی به پای عزیزان چکیدهام
خارم ولی به سایهٔ گل آرمیدهام
با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق
همچون بنفشه سر به گریبان کشیدهام
چون خاک در هوای تو از پا فتادهام
چون اشک در قفای تو با سر دویدهام
من جلوهٔ شباب ندیدم به عمر خویش
از دیگران حدیث جوانی شنیدهام
از جام عافیت می نابی نخوردهام
وز شاخ آرزو گل عیشی نچیدهام
موی سپید را فلکم رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریدهام
ای سرو پای بسته به آزادگی مناز
آزاده من که از همه عالم بریدهام
گر میگریزم از نظر مردمان رهی
عیبم مکن که آهوی مردمندیدهام
#رهی_معیری
@golchine_sher
به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع، ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس! هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!
#فاضل_نظری
@golchine_sher
گرفتی هر چه را دادی، خیالی نیست اما من
دلی را که سپردم دست تو، دیگر نمی گیرم...
#مرتضی_جهانگیری
@golchine_sher