هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
♥️🍃
[عزیزترینم
شک ندارم خدا تو را
تماماً برای دلِ من آفریده!
وگرنه چه دلیلی داشت؛
انقدر شبیه آرزو های من باشی ؟! ]
4_5967389456112552763.mp3
942K
من در غم تو، تو در هواے دگرے
دلتنگ تو من ،تو دلگشاے دگری
در مذهب عاشقان روا ڪے باشد
من دست تو بوسم و تو پاے دگری
# استاد_معین
موسیقی پایانی امشب
🌹🍃
شیخی به چُرت بود که زنش وارد شد و به تعجیل بگفتا:
شیخا چه نشستهای که آش شله قلمکار دهند اندر هیئت
پس شیخ به عبا شد و با دیگ، سمت دروازه پیش گرفت. چون رسید کوی هیئت را، خیل خلق بدید در آشوب و هیاهو. در اندیشه شد که نوبتش نیاید و شکم در حسرت بماند ره زِ میان صف گشوده، بالای دیگ برسید دیگ آش نیمه یافت
پس آشپز را بگفت: دست نگاهدار که نذری را اشکالی هست شرعی
آشپز بگفت: از چه روی ای شیخ؟
خلق نیز به گوش شدند
شیخ بگفت: قصاب بدیدم به بازار که گوسپندِ تازه ذبح بکرده، سر به کناری نهاده بود. چون زِ سر بگذشتم،
حیوان به ناله و اشک شد که قصاب آب نداده هلاکم نمود...
هم از این روی حرام باشد آن گوشت و این شله!
مردم را ولوله افتاد و آشپز را پرسش که حال که کار زِ کار بگذشته، چه باید کرد شیخا؟
شیخ بخاراند ریش را و بگفتا:
خُمس آش به شیخ دهید حلال شود! پس خلق بگفتند آشپز را،
که خُمس دهی حلال شود،
به زِ آنست که کُلِ آن حرام شود!
پس آشپز دیگ زِ شیخ بستاند و آش اَندر بِکرد!
خلق شادمان شده شیخ را درود گفته صلوات بفرستادند.
خشتمال که حکایت بدید و بشنید،
شیخ را جلو گرفته بگفتا: این چه داستان بود که کردی؟ چه کَس دیده که گوسپندِ سر بریده سخن گوید،
ای فریبکار؟!
شیخ بگفت:
مهم آش است که به این دیگ شد!
اَلباقی نه گناه من است، که خلق را اگر میل به خریت باشد همه کس را حلال باشد به سواری...
278_32105112543892.mp3
2.81M
🎤خواننده: درویش_جاویدان
آهنگ بابا کوهی