Ye Ya Abalfazl Begoo (320).mp3
12.05M
یه یا ابولفضل بگو ابولفضل
یه یا ابولفضل بگو ببین چه ها میکنه♫♪
کار صد دعا میکنه دردها رو دوا میکنه
خاکو هم طلا میکنه♫♪
گره هاتو بده دست ابولفضل گره وا میکنه
تا باشه ابوالفضل آخه کی فکر بلا میکنه♫♪
آدم ها فقط ادم هستند
نه بیشتر نه کمتر !
اگر کمتر از چیزهایی که هستند
نگاهشان کنی انها را شکسته ای
اگر بیشتر از ان حسابشان کنی
انها تو را می شکنند
بین این آدمها فقط باید
عاقلانه زندگی کرد نه عاشقانه !!
تقدیم به خواهر های خوب دنیا
👩❤️👩👩❤️👩👩❤️👩👩❤️👩👩❤️👩👩❤️👩👩❤️👩👩❤️👩👩❤️👩👩❤️👩
ﺧـــــﻮﺍﻫﺮ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﺵ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺸﻪ ﺟﻮﺍﻫﺮ💖💖💖💖💖
پس خواهر یعنی جواهر!
ﺧـــــﻮﺍﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ اگه ﯾﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺷﻤﻨﺖ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺧﻮﺍﻫﺮﺕ ﺭﻓﯿﻘﺘﻪ👭
ﺧـــــﻮﺍﻫﺮ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﯾﮏ ﭘﻨﺎهگاه ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﺩﺍﺭﯼ👭
ﺧـــــﻮﺍﻫﺮ ﮐﻪ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺷﺐ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﮕﯿﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﯼ👭
خواهر ازپنج حرف تشکیل شده که هرکدوم دنیایی از معنا و معرفته
دنیای مهربانی وایستادگیست خواهر معنی عشق وامید وزندگیست👭
خ =یعنی خوبترین تکیه گاه
و= یعنی وفادار
ا= یعنی آرامش دهنده روح وجان
ه= یعنی همدم وهمراه
ر= یعنی رنگ سخاوت ومهربانی
هفته جهانی خواهر برهمه خواهرهای واقعی و مجازى مبارکباد...👏👏👏
در ایران باستان امروز روز عشق به خواهره، هرکی خواهر داره بهش تبریک بگه حتی اگه آبجی خودت نباشه به عنوان آبجی خودت بهش تبریک بگو💕💕💞💓💖💝💞💝💖💗💕💓💝
🥤تابستان ها خاکشیر بخورید
🔸شربت خاکشیر نیز که از اضافه کردن آب و شکر به خاکشیر به دست میآید علاوه بر اینکه خاصیت ضد عطش داشته برای افزایش رطوبت پوست و پیشگیری از خشکی پوست خاصیت ملینی نیز دارد و از یبوست مزاج پیشگیری میکند که در فصل تابستان مصرف آن توصیه میشود
🌿🌿🌿🌿🌿
هر وقت حس کردی برای در یاد ماندن
نیاز به یادآوریِ خودت داری
اجازه بده فراموشت کنن ..!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آغاز دوستداشتن زیباست❤🌾
مداحی آنلاین - به عزادار امام حسین سلام - مرتضی باب.mp3
5.88M
به عزادار امامحسین سلام
به گرفتار امامحسین سلام
🌺🎻 🎻🌺
🍃🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای رفع مصائب امت اسلامی
همه باهم در این ایام این چنین دعا کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همیشه افرادی رو انتخاب کن
که باعث رشدت بشن 😌🌱
📚 داستان پسری به نام شیعه 📚
قسمت ششم
🚥 شب بود .
🚥 در خانه ما زده شد .
🚥 خودم برای باز کردن آن رفتم
🚥 وقتی دستم را به دستگیره در زدم ،
🚥 دستم سوخت
🚥 در باز شد ؛ اما ناگهان از پشت در ،
🚥 شعله های آتش به صورت من اصابت کرد
🚥 صورتم آتش گرفت و روی زمین افتادم
🚥 و از عمق دلم ،
🚥 ناله جانکاه و سوزناکی سر دادم
🚥 آن نامردای بی غیرت ،
🚥 هیزم و چوب ،
🚥 پشت درِ خونه ما جمع کرده بودند
🚥 و آنها را آتش زدند .
🚥 چشمانم گریان بود و دلم ترسان .
🚥 فریاد می زدم و از پدرم کمک می خواستم
🚥 مادرم ، ترسان و لرزان ،
🚥 با حال بد و خرابش ، به طرف من آمد .
🚥 پدرم نیز با کمر شکسته اش ،
🚥 سعی می کرد آتش را خاموش کند .
🚥 به سختی آتش خاموش شد
🚥 و مرا به داخل بردند .
🚥 مادرم با آرد و آب ، برایم پماد درست کرد
🚥 فرداش آب را ، به روی ما بستند
🚥 و ما تا چند روز ،
🚥 از تشنگی به حد هلاکت می رسیدیم .
🚥 گریه های خواهر یک ساله ام ،
🚥 به آسمان می رفت .
🚥 دل ما و فرشته ها را به درد آورد
🚥 و عرش خدا را لرزاند .
🚥 ولی دل سنگی آن حرامزاده ها ،
🚥 ترحم نداشت .
🚥 مادرم به خاطر شدت گرسنگی و تشنگی ،
🚥 شیرش خشک شده بود
🚥 و آبی هم نبود که به خواهرم بدهند .
🚥 به خاطر همین ،
🚥 هر وقت خواهرم بخاطر تشنگی گریه می کرد
🚥 مادرم زبانش را ،
🚥 درون دهان خواهرم می گذاشت
🚥 تا شاید با آب دهان مادرم ،
🚥 کمی تشنگی اش رفع بشود .
🚥 ولی خودم می دیدم که لب مادرم ،
🚥 از تشنگی ترک برداشته بود .
🚥 آب دهانش خشک شده بود .
🚥 از شدت گرسنگی نیز ،
🚥 گوشتی در بدن ما نمانده بود
🚥 و دائما ضعف می کردیم .
🚥 تا اینکه شیعیان ،
🚥 خانه ای در پشت خانه ما ، خریدند .
🚥 و دیوار مشترک ما و آنها را سوراخ کردند
🚥 و از طریق آن سوراخ ،
🚥 به ما آب و غذا می رساندند .
🚥 دشمنی جاسوسان و اهالی شهر ،
🚥 انگار تمام نمی شود .
🚥 گاهی برق ما را خاموش می کردند ،
🚥 و در آن تابستان داغ و سوزان ،
🚥 بدون کولر و پنکه می خوابیدیم .
🚥 آنقدر هوا گرم بود ، که گرمازده می شدیم
🚥 و از حال می رفتیم .
🚥 به خاطر تاریکی ، گرما ،
🚥 و زیاد شدن رطوبت خانه ،
🚥 حشرات خانه ما نیز ، زیادتر شدند .
🚥 پشه ها ، پوست بدن ما را ،
🚥 سرخ و کبود و پر از جوش کرده بودند .
🚥 دوباره شیعیان از طریق دیوار پشتی ما ،
🚥 سوراخ بزرگتری ایجاد کردند
🚥 و برای ما کولر آبی نصب کردند .
🚥 آن زمان فکر می کردم
🚥 اینها بدترین اتفاقات عمرم هستند
🚥 اما با یک اتفاق بدتر دیگر ،
🚥 همه زندگی و آرزوهایم بر باد رفتند .
قسمت هفتم
ماموران ، به خانه ما حمله کردند . و دیوار خانه پشتی را دیدند . کولر را برداشتند ، دیوار را پر کردند . و شیعیانی که به ما کمک کردند را ،دستگیر و مجازات کردند . هر روز و شب ، شاهد گریه های غریبانه مادرم بودم .شاهد اشکهای بی صدای شرمندگی پدر بودم .شاهد التماس های آنها ، به آن بی غیرتان ، برای آب و غذا دادن به من و خواهرم بودم . یک روز مادرم ، مرا صدا کرد ، با آب ذخیره تمیزم کرد . با اینکه درد داشت ولی خیلی با من بازی کرد.در وقت خواب هم ، از من خواست تا کنارش بخوابم . تا حالا پیش مادرم نخوابیده بودم ز او خجالت می کشیدم . ولی از این پیشنهادش خیلی خوشحال شدم به خاطر همین ، فوری قبول کردم . با دستهای سرد و بیجانش ،با موهای من بازی می کرد .مرا نوازش می کرد و می بوسید . و با صدای آرام به من گفت :
🌹 جواد جان ! پسرم !مواظب پدرت باش .
🌹 او خیلی تنها و غریبه ،
🌹 بعد از من ، او دیگر کسی را ندارد ، همه دار و ندارش تویی همه کس و کارش تویی هر چه پدرت می گوید بگو چشم
منم گفتم : چشم
🌹 مادر گفت : جواد جان پسرم !
🌹 خواهرت بچه است ، نیاز به آب و غذا دارد به موقع غذایش را بده و در هر شرایطی ، خواهرت را تنها نگذار! تو مردی ، تو غیرت داری. او هم ناموس توست و ناموس ، برای هر مردی مقدسه
🌹 پس از ناموست مراقبت کن و نسبت به او ، غیرتی باش ...
🚥 مادرم می گفت و می گفت تا خوابم برد
تا اینکه صدای دل نشین اذان صبح ،مثل هر روز ، مرا از خواب ، بیدار کردروی بازوی مادرم خواب بودم پاشدم ومادرم را ،برای نماز صبح صدا زدم اما انگار ، او مثل همیشه نبود .بدنش مثل یخ ، سفت و سرد شده بودهر چه صدایش زدم ، بیدار نشد . می خواستم داد بزنم ، جیغ بکشم اما انگار عقده سنگینی در گلوی من گیر کرده یعنی مادر می دانست که می خواهد برود یعنی همه شب ، کنار جنازه او خواب بودم .نه ... من مادرم را می خواهم مات و مبهوت به جنازه او نگاه می کردم انگار دارم کابوس می بینم آخر کی می شود از این خواب پر از بدبختی بیدار شوم خیره به صورتش نگاه می کردم غم و غصه و مظلومیت را ، از اشکهای خشکیده روی گونه هایش ، حس میکردم . یاد حرف های دیشب مادر افتادم خیلی برای من سخت است که مادرم را ، مرده ببینم .
پرسیدند
انسانیـت چیسـت
عالمے گفت:
تواضع در وقت رفعت،،،
عفو هـنگام قدرت ..
سخاوت
هنگام تنگدستے ..
و بخشـش بدون منت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر انوشه چقدر قشنگ میگه؛
برای رسیدن به آرامش کافیه
به خودت قول بدی:
-قول بده نزاری آدمی که لیاقت نداره
آرامشتو بهم بریزه.
-قول بده اولویت زندگی خودت باشی؛
اول به خودت کمک کنی بعد اگر تونستی
به بقیه کمک کنی.
-قول بده بخاطر احترام به خودت
از همه ی خاطراتی که بهت آسیب زدن بگذری.
-قول بده از این به بعد هرکسی هر چیزی
گفت و هر کاری نتونه روت تاثیر منفی بزاره.
-قول بده از این به بعد بیشتر از توانت
برای کسی تلاش نکنی؛
خوبی زیاد تبدیل به وظیفه میشه