🌹🍃یک دسته گل برای شما🕊هـمراهـان گل🌹🍃🕊برای شما که عین گـــلید🌹🍃🕊گلـــ🌹🍃🕊 🌹🍃باشید ولی عمــرتون مثل گل نبـاشه🌹🍃🕊این گلها تقدیم به شما عزیزان
.
8.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دریافت انرژی مثبت+ 🥰
🖍 با خودت تکرار کن
به لطف خدا تمام مسیرهای زندگی من سبز و روح بخش است، من امروز منتظر عالیترین اتفاقها هستم.
"خدایا سپاسگزارم"🌱🙏🙏
عرشیانفر
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#داستانقیصرروم و #عبداللّهبنحذافه
✍در جنگی که میان لشکر اسلام و روم صورت گرفت عبداللّه بن حذافه که از یاران و فرماندهان دلاور پیامبر(ص)
بود به همراه گروهی دیگر اسیر شدند و آنها را به نزد قیصر روم بردند.
قیصر روم به او گفت :
آئین مسیحیت را بپذیر وگرنه تو را در دیگ جوشان میاندازم.
🔹عبداللَّه گفت : مسیحی نمیشوم.
قیصر دستور داد دیگی آوردند و بر آتش گذاردند و در آن روغن زیتون ریختند تا به جوش آمد آنگاه به یکی از مسلمانان اسیر گفت :
مسیحیت را بپذیر! او که از پیشنهاد قیصر سرباز زد دستور داد وی را در آن دیگ انداختند و گوشت از استخوانهای او جدا شد.
🔸آنگاه به عبداللَّه گفت : مسیحی شو وگرنه تو را هم در دیگ خواهم انداخت.
او هم پیشنهاد قیصر را نپذیرفت و دستور داد وی را در دیگ اندازند. عبداللَّه در این هنگام گریه کرد.
گفتند : او گریه و بیتابی میکند.
قیصر گفت: او را برگردانید.
وقتی او را برگرداندند گفت :
🔹من از اینکه در دیگ میافتم گریه نمیکنم بلکه بهخاطر این میگریم که چرا به اندازه موهای بدنم جان ندارم که در راه خدا فدا کنم!
قیصر از این سخن در شگفتی فرو رفت و علاقمند شد او را آزاد کند.
سپس به عبداللَّه فرمانده رزمندگان گفت:
سر مرا ببوس تا تو را آزاد کنم.
عبداللَّه گفت: نمیبوسم.
🔸قیصر گفت : مسیحی شو تا دخترم را به عقد تو در آورم و حکومتم را با تو تقسیم نمایم.
عبداللَّه نپذیرفت.
قیصر گفت : سر مرا ببوس تا تو و هشتاد نفر از مسلمانان اسیر را آزاد کنم.
عبداللَّه که دید آزادی مسلمانان در کار است پیشنهاد سلطان را پذیرفت و با هشتاد نفر از مسلمانان آزاد شد.
🔹امیرالمؤمنینعلیه السلام فرمود:
مَنْ سَلا عَنْ مَواهِبِ الدُّنیا عَزَّ.
کسی که از بخششهای دنیا بگذرد عزیز میشود.
📜اسدالغابه، ج 3 ، ص 143. غررالحکم.
امروز تصميم گرفتم ازخونه كه اومدم بيرون به همه لبخند بزنم و اين هم نتايجش :
به يك دختر خانم لبخند زدم گفت : مرتيكه از سنت خجالت نمی كشى ؟!!
😕
به يك آقا پسر جوان لبخند زدم گفت : پدرجان من اينكاره نيستم !
😕
به يك پيرزن لبخند زدم گفت : مگه خودت مادر ندارى ؟!!
😕
به يك پيرمرد لبخند زدم گفت : رو آب بخندى ، منو مسخره می كنى ؟!!
😕
به يه خانم ميانسال لبخند زدم با كيفش زد تو سرم !
😕
به يه آخوندى لبخند زدم گفت : استغفر الله !
😕
به يه آقاى محترم لبخند زدم گفت : برو به قبر بابات بخند !
😕
به بابام لبخند زدم میگه : کره خر پول کم آوردی یا زن میخوای ؟!!
به مامانم لبخند میزنم میگه : پدر سوخته با دوست دخترت قرار داری ؟
حالا بازهم بگين لبخند بزن !!
امروز میخوام فقط فحش بدم !!!
نتیجه اش رو هم فردا اعلام می کنم ! 🙈😂😂
یه روزی همهی زخمهای زندگی
خوب میشه...
اما بعضی حرفا هیچوقت
فراموش نمیشه...
نه که چون حرفه تلخه، نه ؛
چون کسی بهت میگه که
انتظارشو نداشتی...
رفتار بعضی از آدما هیچوقت
از ذهنت پاک نمیشه
شاید اون رفتار از نظر خیلیا،
بد نباشه اما فقط خود تویی که
میفهمی چقدر به خاطر رفتارش داغون شدی...
بعضی وقتا باید سکوت کنی و
فقط به خاطر خودت پیگیر چیزی نشی
اما هیچوقتم یادت نمیره که
چی بهت گذشت تا گذشت...
هوای زبون خودمون و
دل دیگری رو داشته باشیم...