خدایا امشب⭐️
آرامشی ازجنس
فرشته هایت نصیب⭐️
همه دلها⭐️
وشبی بی دغدغه
آرام وبی نظیر⭐️
قسمت عزیزانم بگردان ⭐️
شبتون بخیر⭐️
آرامش شب نصیبتان و ⭐️
فردا تون عالی
#شبتون_بخیر✨
🍃◍⃟💗🍃
■□■□■□■□■□■
█████████▉▊▋
حواست باشــــه
وقتی از کسی
خستــــه میشی،،،،
بهش زخــم نزنی!!
چون اگه..
قلبش زخمی شه،،
براے همیشه یه
زخم کهنه باقی میمونه،؛؛؛
و باهیچ مرهمی
خوب نمیشه،،،،
مواظب حرفامون باشیم
.
اونایی ک منو میشناسن هیچوقت به من شک نمیکنن و اونایی ام ک به من شک میکنن هیچوقت منو نمیشناسن!
ظاهرن دنیا به دو دسته آدمای خوب و بد
تقسیم میشه.
خوبها شبا رو راحت تر میخوابن.
بدها، روزاشون رو جالبتر میگذرونن!
sticker_mazhabi(59).mp3
3.75M
🎧 نواهـــنگ زیبای به رنگ یاس
🖤 دل من این باورشه...
باید بگم غریب تر از امام حــسن،
مادرشــــه 😭
🎙با نــــوای: حاج رضاهلالی
🎙 حاج حسین سیب سرخی
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#فاطمیه #نواهنگ
🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃
🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂
🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼
🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃
🌼🍃🍂🌼🍃🍂
🍂🌼🍃🍂🌼
🍃🍂🌼🍃
🌼🍃🍂
🍃🌼
🍂رسول خداصلي الله علیه وآله فرمودند🍂
🍃🌼 شش توصیه را از من قبول
🌼🍃 کنید تا من هم بهشت را
🍃🌼 برای شما ضمانت کنم:
🍃🍂🌼1️⃣ هرگاه سخن گفتید
🍂🌼🍃 دروغ نگویید
🍃🍂🌼2️⃣ اگر وعدهای دادید
🍂🌼🍃 برخلاف آن عمل نکنید
🍃🍂🌼3️⃣ اگرامانتی بشماسپرده شد
🍂🌼🍃 خیانت نکنید
🍃🍂🌼4️⃣ چشمان خودرا [از حرام]
🍂🌼🍃 فرو بندید
🍃🍂🌼5️⃣ پاکدامن باشید
🍃🍂🌼6️⃣ دست و زبان خود را
🍂🌼🍃 [از حرام] نگه دارید.
📚خصال شیخ صدوق، ج۱،ص۳۲۱
🍃🌼التماس دعای خیر شما🌼🍃
🍃🌼
🌼🍃🍂
🍃🍂🌼🍃
🍂🌼🍃🍂🌼
🌼🍃🍂🌼🍃🍂
🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃
🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼
🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂
🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃🍂🌼🍃
📚داستان کوتاه
روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر میکرد.
شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود، او را دید و بسرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند.
عارف به حضور شاه شرفیاب شد.
شاه ضمن تشکر از او خواست که نکته ای آموزنده به شاهزاده جوان بیاموزد مگر در آینده او تاثیر گذار شود.
استاد دستش را به داخل کیسه فرو برد و سه عروسک از آن بیرون آورد و به شاهزاده عرضه نمود و گفت: "بیا اینان دوستان تو هستند، اوقاتت را با آنها سپری کن."
شاهزاده با تمسخر گفت: " من که دختر نیستم با عروسک بازی کنم! "
عارف اولین عروسک را برداشته و تکه نخی را از یکی از گوشهای آن عبور داد که بلافاصله از گوش دیگر خارج شد.
سپس دومین عروسک را برداشته و اینبار تکه نخ از گوش عروسک داخل و از دهانش خارج شد.
او سومین عروسک را امتحان نمود.
تکه نخ در حالی که در گوش عروسک پیش میرفت، از هیچیک از دو عضو یادشده خارج نشد.
استاد بلافاصله گفت : " جناب شاهزاده، اینان همگی دوستانت هستند، اولی که اصلا به حرفهایت توجهی نداشته، دومی هرسخنی را که از تو شنیده، همه جا بازگو خواهد کرد و سومی دوستی است که همواره بر آنچه شنیده لب فرو بسته "
شاهزاده فریاد شادی سر داده و گفت: " پس بهترین دوستم همین نوع سومی است و منهم او را مشاور امورات کشورداری خواهم نمود. "
عارف پاسخ داد : " نه "
و بلافاصله عروسک چهارم را از کیسه خارج نمود و آنرا به شاهزاده داد و گفت: " این دوستی است که باید بدنبالش بگردی "
شاهزاده تکه نخ را بر گرفت و امتحان نمود.
با تعجب دید که نخ همانند عروسک اول از گوش دیگر این عروسک نیز خارج شد، گفت : " استاد اینکه نشد ! "
عارف پیر پاسخ داد: " حال مجددا امتحان کن "
برای بار دوم تکه نخ از دهان عروسک خارج شد.
شاهزاده برای بار سوم نیز امتحان کرد و تکه نخ در داخل عروسک باقیماند
استاد رو به شاهزاده کرد و گفت: " شخصی شایسته دوستی و مشورت توست که بداند کی حرف بزند، چه موقع به حرفهایت توجهی نکند و کی ساکت بماند ".
🔴حکایت خربزه شیرین خوردن لقمان از روی قدردانی
لقمان، غلامی دانا و درستکار بود و شب و روز در کار برای ارباب خود تلاش میکرد. ارباب او هم وقتی درستکاری و زیرکی لقمان را می دید، او را عزیز میداشت و به او ارزش زیادی میداد. تا جایی که در مهمانی ها هر گاه غذا می آوردند، ارباب از لقمان میخواست با آنها غذا بخورد و تا لقمان غذا نمی خورد، ارباب هم دست به غذا نمی زد.
روزی برای آنها خربزه ای آوردند. ارباب در حضور میهمانان دستور داد تا لقمان را پیش او بیاورند. سپس از روی علاقه تکه ای از خربزه را برید و به لقمان داد. لقمان قاچ خربزه را از دست ارباب گرفت و با علاقه آن را خورد.
وقتی ارباب شور و علاقهی لقمان را در خوردن خربزه دید، تکه های دیگری برید و به او داد تا به هفده تکه رسید. لقمان همچنان تشکر میکرد و با اشتیاق میخورد. عاقبت یک تکه از خربزه باقی ماند و ارباب با خودش گفت: این یک تکه را خودم می خورم تا ببینم چقدر شیرین است که لقمان اینطور با لذت میخورد.
ارباب تکه آخر خربزه را در دهانش گذاشت تا بخورد اما دید آن چنان تلخ است که گلو را میسوزاند.
ارباب از لقمان پرسید: چطور توانستی این زهر و تلخی هربزه را تحمل کنی و آن را با این اشتیاق و شادی خوردی و اصلا چرا به روی خودت نیاوردی که تلخ است؟
لقمان گفت: من از دست تو آنقدر میوه های شیرین و غذاهای لذیذ خورده ام که حالا خجالت کشیدم به خاطر خربزه تلخی که یک بار از تو به من رسید، شکایت کنم.
ارباب لبخند پر مهری از روی رضایت بر لبش نقش بست. حاضرین نیز همه لبخند زدند و قدردانی و سپاسگزار بودن لقمان را تحسین کردند
بعضیها مثل قهوه هستن،
تلخ ولی گیرا و پر انرژی
بعضیها مثل چایی هستن،
گرم و پر از آرامش
بعضیها مثل عرق نعنا هستن،
وقتی دلت پره حالت رو خوب میکنن
بعضیها به شیرینی شربت آلبالو هستن،
تو یه ظهر داغ تابستون
ولی بعضیها مثل آب هستن،
مایه حیاتن ؛ به همین سادگی
.♥️𝒋𝒐𝒊𝒏☟︎︎︎✍
•┈┈┈𝐣𝐨𝐢𝐧┈┈┈•
🖤↳
خوشبختی یعنی
واقف بودن به اینکه هر چه داریم
از رحمت خداست
و هر چه نداریم از حکمت خدا
احساس خوشبختی یعنی همین
خوشبختی رسیدن به خواستهها نیست
بلکه لذت بردن از داشتههاست👌
.♥️𝒋𝒐𝒊𝒏☟︎︎︎✍
•┈┈┈𝐣𝐨𝐢𝐧┈┈┈•
🖤↳
هیچکس قفل
بدون کلید نمیسازد
اگر قفلی
در زندگیت می بینی،،،،
شک نکن اون قفل
کلیدی هم داره...
کلید خیلی از
قفلهای زندگی!!!
سه چیز است
صـبر،
آرامـش،
وتـوکل....