eitaa logo
کانال گلچین تاپ ترینها
2.2هزار دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
35هزار ویدیو
185 فایل
موضوع کانال: انگیزشی/داستان آموزنده/معلومات عمومی/تاریخی/ ایران شناسی/ روانشناسی/شعر/طنز/قوانین حقوقی/موسیقی/آشپزی/ دارو گیاهی/پزشکی/خبرروز ای دی مدیر کانال @golchintap1 کانال دوم ،کانال زاپاس @golchinbehtarin
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 هر چی سن بالاتر میره بیشتر می‌فهمی که زندگی ساده‌تر از اونی بود که فکر می‌کردی. بی‌خودی سخت می‌گرفتی و عمر نازنین را پای چیزهای الکی قربانی می‌کردی. ⭕️ پنج حسرت زندگی، نام کتابی از یک پرستار استرالیایی در یکی از بیمارستاهای استرالیاست که در بخش ویژه نگهداری از بیماران در شرف مرگ مشغول به کار بوده است، و بر اساس گفته‌های بیماران در آخرین لحظات عمرشان، عمده‌ترین موارد پشیمانی و حسرت آنان را جمع‌آوری و دسته‌بندی کرده است. نام این پرستار برونی ویر است و آخرین گفته‌ها و آرزوهای بر بادرفته و حسرت‌های این افراد را از ابتدا در وبلاگ خود منتشر کرد. این مطالب در وبلاگ وی چنان مورد توجه قرار گرفت که وی بر اساس آنها این کتاب را به رشته تحریر درآورد. ⭕️ او این حسرت‌ها را در پنج دسته خلاصه کرد: ۱. ای کاش شهامت آن را داشتم که زندگی خود را به شکلی سپری می‌کردم که حقیقتاً تمایل من بود؛ و نه به شیوهایی که دیگران از من انتظار داشتند. ۲. ای کاش اینقدر سخت و طولانی کار نکرده بودم (معمولاً بیماران مرد از این نکته شکایت داشتند. نمی‌دانم آیا این در مورد ما ایرانی‌ها هم صادق است؟!). ۳. ای کاش شهامت بیان احساسات خود را داشتم. ۴. ای کاش رابطه با دوستان را حفظ کرده بودم. ۵. ای کاش به خودم اجازه می‌دادم که شادتر باشم. ⭕️ به گمانم حتماً نباید در بخش ویژه نگهداری از بیماران در شرف مرگ بستری باشیم که مجبور شویم نگاهی از بالا به خودِ زندگی بیندازیم و فارغ از جزئیات تکراری‌اش، کُلیت آن را ورانداز کنیم و احتمالاً دستی به سر و وضع زندگی خود بکشیم. گاهی، شاید اصلاً سالی، یا حتی هر دهه‌ای یکبار گوشه‌ای بنشینیم و ببینیم که آیا درست آمده‌ایم، یا راهی که می‌رویم به ترکستان است. مگر نه این است که ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است؟ حتی اگر یک روز از عمر را آن‌طور که باید و شاید زندگی کنیم، بازهم می‌ارزد. ⭕️ روان‌شناس معروف، مارتین سلیگمن و همکارش کریستوفر پیترسن، کتابی دارند به نام «توانمندی‌های منش، و فضیلت‌های انسانی»، که نقطه مقابل کتاب انجمن روان‌پزشکی امریکاست که بیماری‌های روانی را بررسی می‌کند (منفی‌های زندگی انسان). این دی‌اس‌امِ برعکس، توانمندی‌ها و فضیلت‌های اصلی زندگی انسان را بر اساس کاوش در سنت‌های فلسفی و علمی جهان نشان می‌دهد (مثبت‌های زندگی انسان). یعنی چیزهایی را بررسی می‌کنند که به زندگی ارزش و معنا می‌بخشند. چیزهایی که اگر الان خبر دهند که سه ماه دیگر بیشتر نیستی؛ بگویی، «گرچه غم‌انگیز است؛ اما خیالی نیست. من زندگی‌ام را کرده‌ام. طلبی از عالم ندارم». ابتدای کتاب آزمونی دارد به اسم آزمون بستر مرگ، که تأمل‌برانگیز است: «سنت ديرپايي در فلسفه وجود دارد که از معناي رضايت‌خاطر و شادکامي بحث مي‌کند. برخلاف لذت‌گرايان و اپيکوري‌ها، بيشتر فلاسفه‌ی ديگر موافقند که ‌اگر شادي صرفاً وجود عاطفه‌ی مثبت و نبود عاطفة منفي بدانيم، رضايت‌خاطر و شادکامي را نبايد با اين لذت‌ آني يا شاديِ صِرف اشتباه گرفت. برعکس، آنچه که رضايت‌خاطر و شادکامي تلقي مي‌شود چيزي‌ست که از آزمون بسترِ مرگ سربلند بيرون مي‌آيد. آزمون بستر مرگ يعني اينکه اگر برفرض افراد به هنگام مواجهه با مرگ توان تمرکز فکري داشتند چگونه اين جمله را تکميل مي‌کردند: «اي کاش وقت بيشتري را براي ....... صرف کرده بودم». بعيد است کسي بگويد: «ديدن پارک تفريحيِ ديزني‌لند»، يا «خوردنِ بستني گردويي کره‌اي». اين فعاليت‌ها گرچه لذت و خوشيِ آني مي‌آورند؛ اما رضايت‌خاطر و شادکامي نمي‌آورند. دست‌کم در جامعه‌ی ما آزمونِ بسترِ مرگ بيشتر شامل فعاليت‌هايي مي‌شود که با کار و عشق (در معنايي گسترده‌شان) مرتبط باشد؛ براي نمونه: «اي کاش زمان بيشتري را گذاشته بودم تا اثري از خود در جهان به يادگار مي‌گذاشتم» و «اي کاش زمان بيشتري را براي شناخت بچه‌ام و مهرباني با دوستانم گذاشته بودم». در يک جامعه‌ی ديني‌تر، چه‌بسا مردمان آرزو کنند که اي کاش زمان بيشتري را براي عبادت و اطاعت الاهي و شکرگذاري نعمت‌هايش گذاشته بودند. به‌نظر مي‌رسد که رضايت‌خاطر و شادکامي بايد بازتاب‌دهنده‌ی تلاش و کوشش باشد؛ يعني انتخاب ارادي و پيگيريِ فعاليت‌هاي ارزشمند اخلاقي در طول زمان. هيچ راه ميان‌بري براي رضايت‌خاطر و شادکامي وجود ندارد». ⭕️ راستی! شما چه؟ اگر بفهمید سه ماه بیشتر زنده نیستید، چگونه زندگی خواهید کرد؟ اصلاً اگر از اول چگونه زندگی کنیم، آن آخرش حسرت و پشیمانیِ کمتری خواهیم داشت و به گلچینِ روزگار که بی‌رحمانه با تیشه بالای سرمان ایستاده خواهیم گفت: «خیالی نیست. من زندگی‌ام را کرده‌ام. طلبی از عالم ندارم». عمر برَف است و آفتاب تموز. زندگی، تکه یخی در آفتاب تابستان است که هر روز یک تکه‌اش دارَد آب می‌شود. غنیمت شِمُریدش صحبت. 👤 محسن زندی