آیا شده از شدت دلتنگی و غصه...
هی بغض کنی،
گریه کنی،
شعر بخوانی؟
#سید_تقی_سیدی
#شعر
هدایت شده از شعرکده عُشاق❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتم که زمانی
بشوم آدم خر پول
پولم به فنا رفت و
خرش قسمت ما شد...
#فرامرز مهمان صفت♡
#شعر طنز🤣
«✓@sherkadehoshag))
#شعر
🌺به جز رحمت پیمبر از دری دیگر نمی آمد
ولو نجرانیان را تا ابد باور نمی آمد
🌺از آن لبخند در لبخند، از آن لطفِ بی پایان
از آن احساس بی اندازه نفرین بر نمی آمد
🌺غرض نفرین نبوده مطمئن باشید ای مردم
برای چند نصرانی که پیغمبر نمی آمد
🌺برای چند نصرانی اگر مقصود نفرین بود
یقینا حجتی بالاتر از قنبر نمی آمد
🌺نبی پیش از خودش از شوق آمد تا بفرماید
بدون مرتضی یک گام این سوتر نمی آمد
🌺نبی پیش ازخودش؟آری، نبی پیش از خودش آمد
پیمبر را نمی دیدند اگر حیدر نمی آمد
🌺مرا دارد شراب مدح حیدر می برد با خود
وگرنه عقل هرگز تا لب ساغر نمی آمد
🌺مگر انگور طبعش می رسید امروز آقا جان
اگر این بچه شاعر تا نجف یک سر نمی آمد
🌺به حاصل خیزی خاک درت تاریخ شک می کرد
اگر دُرّ گران از خاک اینجا در نمی آمد
🌺بدون هیچ حرفی می روم جایی که زهرا جز
به استقبال از تنهایی شوهر نمی آمد
🌺بدون هیچ حرفی می روم پشت همان در که
میان شعله اش جز دود و خاکستر نمی آمد
🌺یقین کردند آن مردم که نفرینی نخواهد بود
و الا غاصبی با شعله پشت در نمی آمد
🌺میان خانه زینب چشم بر در منتظر مانده
ولی از کوچه های بی کسی مادر نمی آمد
🌺بدون هیچ حرفی می روم در بین گودالی
که سویش جز سنان و نیزه و خنجر نمی آمد
🌺همان جایی که می دید از بلندی شمر می آید
ولی افسوس دیگر کاری از خواهر نمی آمد
🌺یقین کردند آن مردم که نفرینی نخواهد بود
والا ساربان دنبال انگشتر نمی آمد
هدایت شده از کشکول
#شعر
🌺🌺🌺🍃🍃🍃
از رنگ بریدیم و ز دیدار گذشتیم
با چشم فروبسته ز گلزار گذشتیم
در باغ جهان پا نگرفتیم چنان سرو
چون سایه سبک از سر دیوار گذشتیم
در راه سبک سیر نه پستی و بلندست
ابریم و از این دامنه هموار گذشتیم
پندار برانگیخته صد نقش فسون رنگ
این پرده دریدیم و ز پندار گذشتیم
دیدیم غباری چو بر آن ابر، جامه فکندیم
از جاده دنیا چه سبکبار گذشتیم
خفتیم و شدیم از گذر خواب خبردار
از رهگذر خواب چه بیدار گذشتیم
از آمدن و رفتن ما کس نشد آگاه
از رهرو این خانه پریوار گذشتیم
🌹سهراب _سپهری
🌐@kashkool_et
هدایت شده از شاعرانه
شب جمعه است هوایت نکنم میمیرم
یادی از صحن و سرایت نکنم میمیرم
ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی
از فراق تو شکایت نکنم میمیرم
سجده بر خاک شما سیرهی هر معصومی است
سجده بر تربت پایت نکنم میمیرم
دوریات درد من و نام تو درمان من است
تا خود صبح صدایت نکنم میمیرم
به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم
هر سحر، شکرِ دعایت نکنم میمیرم
«وضع من را به خدا روضهی تو سامان داد
من اگر گریه برایت نکنم میمیرم»
جان ناقابل من کاش فدای تو شود
اگر این جان به فدایت نکنم... میمیرم!
شعرهایم همگی درد فراق است... ببخش
صحبت از کرب و بلایت نکنم میمیرم
#محمدجوادشیرازی
#شعر
#امام_حسین
📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از •ᴳʰᵃᵃᵗⁱ ᵖᵃᵃᵗⁱᵃقاطی پاتیا•
اونجا که خاقانی میگه:
خواهی که شود دل تو چون آینه
ده چیز برون کن از میانِ سینه
حرص و دغل و بخل و حرام و غیبت
بغض و حسد و کبر و ریا و کینه...
#شعر
#زیبا
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
•ᴳʰᵃᵃᵗⁱ ᵖᵃᵃᵗⁱᵃقاطی پاتیا•
❤ادمین زینب❤
https://eitaa.com/joinchat/337903718C245a82cef6
#شعر
#تبریک
دو تا شلوار توی خشکشویی
شبی کردند باهم گفت وگویی
یکی از آن دو خیلی شیکتر بود
کمی از آن یکی باریکتر بود
دوتا جیب بزرگ از پشت و رو داشت
همیشه لنگه اش خط اتو داشت
شکیل و خوشگل و ابریشمی بود
از آن اجناس شیک دیلمی بود
خلاصه جنس مرغوبی خفن داشت
کمربندی ز چرم کرگدن داشت
یکی دیگر چروک و ساده تر بود
کمی از آن یکی افتاده تر بود
تمیز و شسته اما بی اتو بود
هم از بالا هم از پایین رفو بود
به قدری کهنه بود و خسته از کار
به زحمت میشد او را گفت شلوار
گذشت روزها بی ارزشش کرد
تلاش و کارو زحمت نخکشش کرد
پس از یک شست وشو با خوب رویی
نشسته گوشه ای از خشکشویی
به سویش آمد آن شلوار زیبا
به عشوه شانه ها را داد بالا
کنار او نشست و با تکبر
به او میگفت از روی تمسخر
که من یک روز در بوتیک بودم
کنار جنسهای شیک بودم
مرا دیدند مردم پشت شیشه
که شلواری گران بودم همیشه
همیشه توی جایی لوکس بودم
کنار جنسهایی لوکس بودم
کنار کفشهای چرم اعلا
و کتهایی به قیمتهای بالا
پس از یک دوره ی چشم انتظاری
رسید از راه مرد پولداری
تراولهایی از جیبش درآورد
مرا فوری خرید و باخودش برد
چه جاهایی که با آن مرد رفتیم
میان مردمی بی درد رفتیم
همیشه روی مخمل می نشستم
درون جمع اول می نشستم
به یک چشمک برایم شد مهیا
گرانقیمت ترین ماشین دنیا
خوراکم بود چک پول و تراول
تراولهای رنگارنگ و خوشگل
درون خانه ده شلوار بودیم
که باهم مدتی همکار بودیم
درون ناز و نعمت خواب بودیم
همه در خدمت ارباب بودیم
تو اما ظاهراً شلوار کاری
که روی زانوانت وصله داری
دل شلوار کهنه سخت آزرد
ولی پیش رقیبش کم نیاورد
به حسرت گفت ای شلوار زیبا
لباس مردهای رده بالا
منم مثل تو شلوارم برادر
ولی من آبرو دارم برادر
مرا یک مرد فرهنگی خریده
شبی از جمعه بازاری خریده
نه در عمرم تراول دیدم هرگز
نه ماشینهای خوشگل دیدم هرگز
نه روی مخمل و اطلس نشستم
نه با جمعیتی ناکس نشستم
نه دستی را به نامردی فشردم
و نه پولی ز حق الناس خوردم
خدارا شکر اربابم شرف داشت
نهادش ریشه در آب و علف داشت
همیشه سر به زیر و مهربان بود
تمام عمر وقف دیگران بود
به خوشرویی رفاقت کرد با من
صبورانه قناعت کرد با من
نه در عمرش گناه ومعصیت کرد
هزاران مرد دانا تربیت کرد
معلم بود و دانشمند و دانا
نژاد پاک انسانهای والا
معلم در صف پیغمبران است
که دریای معلم بیکران است
اگر صد بار جانم را بسوزند
مرا خیاط ها زانو بدوزند
اگر یک عمر تنهایی بپوسم
به جز پای معلم را نبوسم...
تقدیم به تمامی معلمین، اساتید و فرهنگیان عزیز
@golchintap
هدایت شده از انجمن علمی حقوق بینالملل دانشگاه قم
دیوان #شعر هر یک از شاعران را با کلیک بر روی لینک مقابل آن باز کنید:
حافظ: ganjoor.net/hafez
خیام: ganjoor.net/khayyam
سعدی: ganjoor.net/saadi
فردوسی: ganjoor.net/ferdousi
مولوی: ganjoor.net/moulavi
نظامی: ganjoor.net/nezami
پروین اعتصامی: ganjoor.net/parvin
عطار: ganjoor.net/attar
سنایی: ganjoor.net/sanaee
وحشی: ganjoor.net/vahshi
رودکی: ganjoor.net/roodaki
ناصرخسرو: ganjoor.net/naserkhosro
امیرخسرو دهلوی: ganjoor.net/khosro
شهریار: ganjoor.net/shahriar
فرخی: ganjoor.net/farrokhi
خاقانی: ganjoor.net/khaghani
اوحدی: ganjoor.net/ouhadi
خواجوی کرمانی: ganjoor.net/khajoo
صائب تبریزی: ganjoor.net/saeb
جامی: ganjoor.net/jami
هاتف اصفهانی: ganjoor.net/hatef
ابوسعید ابوالخیر: ganjoor.net/abusaeed
ملک الشعراء بهار: ganjoor.net/bahar
باباطاهر: ganjoor.net/babataher
محتشم: ganjoor.net/mohtasham
شیخ بهایی: ganjoor.net/bahaee
فیض کاشانی: ganjoor.net/feyz
مسعود سعد: ganjoor.net/masood
منوچهری: ganjoor.net/manoochehri
انوری: ganjoor.net/anvari
عراقی: ganjoor.net/eraghi
شبستری: ganjoor.net/shabestari
سیف فرغانی: ganjoor.net/seyf
فروغی: ganjoor.net/forooghi
عبید زاکانی: ganjoor.net/obeyd
جبلی: ganjoor.net/jabali
اسعد گرگانی: ganjoor.net/asad
سلمان: ganjoor.net/salman
رهی: ganjoor.net/rahi
اقبال: ganjoor.net/iqbal
بیدل: ganjoor.net/bidel
قاآنی: ganjoor.net/ghaani
کسایی: ganjoor.net/kesayee
عرفی: ganjoor.net/orfi
@qom_ila
هدایت شده از کانال گلچین تاپ ترینها
#شعر
#تبریک
دو تا شلوار توی خشکشویی
شبی کردند باهم گفت وگویی
یکی از آن دو خیلی شیکتر بود
کمی از آن یکی باریکتر بود
دوتا جیب بزرگ از پشت و رو داشت
همیشه لنگه اش خط اتو داشت
شکیل و خوشگل و ابریشمی بود
از آن اجناس شیک دیلمی بود
خلاصه جنس مرغوبی خفن داشت
کمربندی ز چرم کرگدن داشت
یکی دیگر چروک و ساده تر بود
کمی از آن یکی افتاده تر بود
تمیز و شسته اما بی اتو بود
هم از بالا هم از پایین رفو بود
به قدری کهنه بود و خسته از کار
به زحمت میشد او را گفت شلوار
گذشت روزها بی ارزشش کرد
تلاش و کارو زحمت نخکشش کرد
پس از یک شست وشو با خوب رویی
نشسته گوشه ای از خشکشویی
به سویش آمد آن شلوار زیبا
به عشوه شانه ها را داد بالا
کنار او نشست و با تکبر
به او میگفت از روی تمسخر
که من یک روز در بوتیک بودم
کنار جنسهای شیک بودم
مرا دیدند مردم پشت شیشه
که شلواری گران بودم همیشه
همیشه توی جایی لوکس بودم
کنار جنسهایی لوکس بودم
کنار کفشهای چرم اعلا
و کتهایی به قیمتهای بالا
پس از یک دوره ی چشم انتظاری
رسید از راه مرد پولداری
تراولهایی از جیبش درآورد
مرا فوری خرید و باخودش برد
چه جاهایی که با آن مرد رفتیم
میان مردمی بی درد رفتیم
همیشه روی مخمل می نشستم
درون جمع اول می نشستم
به یک چشمک برایم شد مهیا
گرانقیمت ترین ماشین دنیا
خوراکم بود چک پول و تراول
تراولهای رنگارنگ و خوشگل
درون خانه ده شلوار بودیم
که باهم مدتی همکار بودیم
درون ناز و نعمت خواب بودیم
همه در خدمت ارباب بودیم
تو اما ظاهراً شلوار کاری
که روی زانوانت وصله داری
دل شلوار کهنه سخت آزرد
ولی پیش رقیبش کم نیاورد
به حسرت گفت ای شلوار زیبا
لباس مردهای رده بالا
منم مثل تو شلوارم برادر
ولی من آبرو دارم برادر
مرا یک مرد فرهنگی خریده
شبی از جمعه بازاری خریده
نه در عمرم تراول دیدم هرگز
نه ماشینهای خوشگل دیدم هرگز
نه روی مخمل و اطلس نشستم
نه با جمعیتی ناکس نشستم
نه دستی را به نامردی فشردم
و نه پولی ز حق الناس خوردم
خدارا شکر اربابم شرف داشت
نهادش ریشه در آب و علف داشت
همیشه سر به زیر و مهربان بود
تمام عمر وقف دیگران بود
به خوشرویی رفاقت کرد با من
صبورانه قناعت کرد با من
نه در عمرش گناه ومعصیت کرد
هزاران مرد دانا تربیت کرد
معلم بود و دانشمند و دانا
نژاد پاک انسانهای والا
معلم در صف پیغمبران است
که دریای معلم بیکران است
اگر صد بار جانم را بسوزند
مرا خیاط ها زانو بدوزند
اگر یک عمر تنهایی بپوسم
به جز پای معلم را نبوسم...
تقدیم به تمامی معلمین، اساتید و فرهنگیان عزیز
@golchintap
عصر تاسوعاست ای نقّاش فردا را نکش
صبح دریا را کشیدی ظهر صحرا را نکش
خسته با زین و یراقی واژگون آشفته یال
بیسوار و غرق خون آن اسب زیبا را نکش
یا تمام صفحه را با خیمهها همرنگ کن
یا به غیر از ما رأیت الا جمیلا را نکش
آن به دریا رفته دیگر بر نمیگردد به دشت
خشکی لبهای فرزندان زهرا را نکش
او که مجنون بود، مجنون ماند، مجنون شد شهید
مادرش لیلاست واویلای لیلا را نکش...
ما که جا ماندیم در ما رنگ عاشورا نبود
آبروداری کن و رسوایی ما را نکش
عاقبت آن مرد مردستان میآید بعد از آن
کس نگوید آن قد و بالای رعنا را نکش
#مهدی_جهاندار #شعر #تاسوعا #محرم