eitaa logo
کانال گلچین تاپ ترینها
2هزار دنبال‌کننده
18.1هزار عکس
28هزار ویدیو
157 فایل
موضوع کانال: انگیزشی/داستان آموزنده/معلومات عمومی/تاریخی/ ایران شناسی/ روانشناسی/شعر/طنز/قوانین حقوقی/موسیقی/آشپزی/ خبرروز ای دی مدیر جهت انتقاد یا پیشنهاد @golchintap1
مشاهده در ایتا
دانلود
مردم اینجا چقدر مهربانند! دیدند کفش ندارم ، برایم پاپوش دوختند دیدند سرما می خورم ، سرم کلاه گذاشتند و چون برایم تنگ بود کلاه گشادتری سرم گذاشتند و دیدند هوا گرم شد، پس کلاهم را برداشتند ! و چون دیدند لباسم کهنه و پاره است به من وصله چسباندند چون از رفتارم فهمیدند که سواد ندارم ، محبت کردند و حسابم را رسیدند خواستم در این مهربانکده خانه بسازم ، نانم را آجر کردند گفتند کلبه بساز روزگار جالبی است مرغمان تخم نمی گذارد ولی هر روز گاومان می زاید...
شاگردان از استادشان پرسیدند: سفسطه چیست؟ استاد کمی فکر کرد و جواب داد: گوش کنید، مثالی می زنم، دو مرد پیش من می آیند. یکی تمیز و دیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند. شما فکر می کنید، کدام یک این کار را انجام دهند؟ هر دو شاگرد یک زبان جواب دادند: خوب مسلما کثیفه! استاد گفت: نه، تمیزه. چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند. پس چه کسی حمام می کند؟ حالا پسرها... می گویند: تمیزه! استاد جواب داد: نه، کثیفه، چون او به حمام احتیاج دارد. و باز پرسید: خوب، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند؟ یک بار دیگر شاگردها گفتند: کثیفه! استاد گفت: اما نه، البته که هر دو! تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد؟ بچه ها با سر درگمی جواب دادند: هر دو! استاد این بار توضیح می دهد: نه، هیچ کدام! چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد! شاگردان با اعتراض گفتند: بله درسته، ولی ما چطور می توانیم تشخیص دهیم؟ هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است. استاد در پاسخ گفت: خوب پس متوجه شدید، این یعنی سفسطه! خاصیت سفسطه بسته به این است که چه چیزی را بخواهی ثابت کنی!
شیرین: ✍🏼 شخصیت کاریزماتیک چیست؟ افرادی كه انرژى مثبت دارند ... اغلب مهربان و با عاطفه هستند ... به زمين و زمان مهربانی مي كنند، غصه دارند اما آن را قصه نمی كنند ، تا خُلق مردم را تنگ نکنند ... اغلب افرادى خوش خُلقند ... دنبال نقاط مثبت هستند ... در برابر نا ملايمات زندگی خم به ابرو نمی آورند ... اين افراد در بلند مدت يك نيرویی بدست می‌آورند كه از همه لحاظ مورد قبول اطرافيان هستند و به قول روانشناسان "شخصیت كاريزماتیک" دارند. کاریزماتیک باشید، پر از ديد مثبت! "عاشق که باشید خودبخود کاریزماتیک میشوید" ✍ قانون زندگی٬ قانون باورهاست ✍ بزرگان زاده نمی‌شوند٬ ساخته می‌شوند
🌹🌹🌹🌹🌹 "غرور " هديه ى شيطان است و "دوست داشتن " هديه ى خداست ؛ جالب اين است: هديه ى شيطان را به رخ هم ميكشيم و هديه ى خداوند را از يكديگر پنهان ميكنيم...
‍ ‍ بیچاره پاییز ...🍁🍂 دستش نمک ندارد! این همه باران به آدم ها می بخشد اما همین آدم ها تهمت ناروای خزان را به او می زنند ... خودمانیم ... تقصیر خودش است؛ بلد نیست مثل «بهار» خودگیر باشد تا شب عیدی زیر لفظی بگیرد و با هزار ناز و کرشمه سال تحویلی را هدیه دهد! سیاست «تابستان» را هم ندارد که در ظاهر با آدم ها گرم و صمیمی باشد ولی از پشت خنجری سوزناک بزند ... بیچاره ... بخت و اقبالِ «زمستان» هم نصیبش نشده که با تمام سردی و بی تفاوتی اش این همه خواهان داشته باشد! او «پاییز» است رو راست و بخشنده! ساده دل فکر می کند اگر تمام داشته هایش را زیر پای آدم ها بریزد، روزی ... جایی ... لحظه ای ... از خوبی هایش یاد می کنند! خبر ندارد آدم ها رو راست بودن و بخشنده بودنش را به پای محبتش نمی گذارند … عادت آدم ها همین است …! یکی به این پاییز بگوید آدم ها یادشان می رود که تو رسم عاشقی را یادشان داده ای! دست در دست معشوقه ای دیگر پا بر روی برگ هایت می گذارند و می گذرند تنها یادگاری که برایت می ماند ... «صدای خش خش برگ های تو بعد از رفتن آنهاست» ...! ناراحت نباش پاییز! این مردم سال هاست به هوای بارانی می گویند … خراب!
داستان زنها واقعا چه چیزی میخواهند ؟ روزی روزگاری پادشاه جوانی به نام آرتور بود که پادشاه سرزمین همسا‌یه اش او را دستگیر و زندانی کرد. پادشاه می توانست آرتور را بکشد اما تحت تاثیر جوانی آرتور و افکار و عقایدش قرار گرفت. از این رو، پادشاه برای آزادی وی شرطی گذاشت که می بایست به سؤال بسیار مشکلی پاسخ دهد. آرتور یک سال زمان داشت تا جواب آن سوال را بیابد، و اگر پس از یکسال موفق به یافتن پاسخ نمی شد، کشته می شد. سؤال این بود: زنان واقعاً چه چیزی میخواهند؟ این سؤالی حتی اکثر مردم اندیشمند و باهوش را نیز سرگشته و حیران می نمود و به نظر می آمد برای آرتور جوان یک پرسش غیرقابل حل باشد. اما از آنجایی که پذیرش این شرط بهتر از مردن بود، وی پیشنهاد پادشاه را برای یافتن جواب سؤال در مدت یک سال پذیرفت. آرتور به سرزمین پادشاهی اش بازگشت و از همه شروع به نظرخواهی کرد: از شاهزاده ها گرفته تا کشیش ها، از مردان خردمند، و حتی از دلقک های دربار… او با همه صحبت کرد، اما هیچ کسی نتوانست پاسخ رضایت بخشی برای این سؤال پیدا کند. بسیاری از مردم از وی خواستند تا با جادوگر پیری که به نظر می آمد تنها کسی باشد که جواب این سؤال را بداند، مشورت کند. البته احتمال می رفت دستمزد وی بسیار بالا باشد چرا که وی به اخذ حق الزحمه های هنگفت در سراسر آن سرزمین معروف بود. وقتی که آخرین روز سال فرا رسید، آرتور فکر کرد که چاره ای به جز مشورت با پیرزن جادوگر ندارد. پیرزن جادوگر موافقت کرد تا جواب سؤال را بدهد، اما قبل از آن از آرتور خواست تا با دستمزدش موافقت کند پیر زن جادوگر می خواست که با لُرد لنسلوت، نزدیکترین دوست آرتور و نجیب زاده ترین دلاور و سلحشور آن سرزمین ازدواج کند! آرتور از شنیدن این درخواست بسیار وحشت زده شد. پیر زن جادوگر ؛ گوژپشت، وحشتناک و زشت بود و فقط یک دندان داشت، بوی گنداب میداد، صدایش ترسناک و زشت و خیلی چیزهای وحشتناک و غیرقابل تحمل دیگر در او یافت میشد. آرتورهرگز در سراسر زندگی اش با چنین موجود نفرت انگیزی روبرو نشده بود، از اینرو نپذیرفت تا دوستش را برای ازدواج با پیرزن جادوگر تحت فشار گذاشته و اورا مجبور کند چنین هزینه وحشتناکی را تقبل کند. اما دوستش لنسلوت، از این پیشنهاد باخبر شد و با آرتور صحبت کرد. او گفت که هیچ از خودگذشتگی ای قابل مقایسه با نجات جان آرتور نیست. از این رو مراسم ازدواج آنان اعلان شد و پیرزن جادوگر پاسخ سوال را داد. سؤال آرتور این بود: زنان واقعاً چه چیزی می خواهند؟ پاسخ پیرزن جادوگر این بود: ” آنها می خواهند آنقدر قدرت داشته باشند تا بتوانند آنچه در درون هستند را زندگی کنند. به عبارتی خود مسئول انتخاب نوع زندگی خودشان باشند” همه مردم آن سرزمین فهمیدند که پاسخ پیرزن جادوگر یک حقیقت واقعی را فاش کرده است و جان آرتور به وی بخشیده خواهد شد، و همینطور هم شد. پادشاه همسایه، آزادی آرتور را به وی هدیه کرد و لنسلوت و پیرزن جادوگر یک جشن باشکوه ازدواج را برگزار کردند ماه عسل نزدیک میشد و لنسلوت خودش را برای یک تجربه وحشتناک آماده می کرد، در روز موعود با دلواپسی فراوان پیش پیرزن رفت . اما، چه چهره ای منتظر او بود؟ زیباترین زنی که به عمر خود دیده بود را به جای پیر زن دید ! لنسلوت شگفت زده شد و پرسید چه اتفاقی افتاده است؟ زن زیبا جواب داد: از آنجایی که لرد جوان با وی به عنوان پیرزن جادوگری با مهربانی رفتار کرده بود، از این به بعد نیمی از شبانه روز می تواند خودش را زیبا کند و نیمی دیگر همان زن وحشتناک و علیل باشد. سپس پیرزن جادوگر از وی پرسید: کدامیک را ترجیح می دهد؟ زیبا در طی روز و زشت در طی شب، یا برعکس آن…؟” لنسلوت در مخمصه ای که گیر افتاده بود تعمقی کرد. اگر زیبایی وی را در طی روز خواستار میشد آنوقت می توانست به دوستانش و دیگران، همسر زیبایش را نشان دهد، اما در خلوت شب در قصرش همان جادوگر پیر را داشته باشد! یا آنکه در طی روز این جادوگر مخوف و زشت را تحمل کند ولی در شب، زنی زیبا داشته باشد که شب ها همیشه زندگی خوبی داشته باشند ! اگر شما یک مرد باشید و این مطلب را بخوانید کدامیک را انتخاب می کنید ؟ اگر شما یک زن باشید که این داستان را می خواند، انتظار دارید مرد شما چه انتخابی داشته باشد؟ انتخاب خودتان را قبل از آنکه بقیه داستان را بخوانید بنویسید. آنچه لنسلوت انتخاب کرد این بود: لنسلوت نجیب زاده و شریف، می دانست که جادوگر قبلاً چه پاسخی به سؤال آرتور داده بود؛ از این رو جواب داد که این حق انتخاب را به خود او می دهد تا خودش در این مورد تصمیم بگیرد. با شنیدن این پاسخ، پیرزن جادوگر اعلام کرد که برای همیشه و در همه اوقات زیبا خواهد ماند، چرا که لنسلوت به این مسئله که آن زن بتواند خود مسئول انتخاب نوع زندگی خودش باشد… احترام گذاشته بود. اکنون فکر می کنید که نکته اخلاقی این داستان چه بوده است؟ تا نظر شما چه باشد
تنها گنجی که جستجو کردن آن به زحمتش می‌ارزد، هدف است .
حرفهاى ديگران هيچ معنايى ندارن ، تا وقتيكه خودت بهشون معنا بدى.
بعـــﻀﯽ ﻭﻗﺘــــــﺎ ﺩَﺭﺩﺕ ﺍﻭﻧﻘـــــﺪﺭ ﺷﺨﺼـــﯽ ﻣﯿﺸﻪ . ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧــــﻮﺩﺗﻢ ﺣَﺮﻓــــــــــــــ ﻧــــﻤﯽ ﺯﻧﯽ
هیچ وقت با یک احمق بحث نکن اون تو رو تا جایگاه خودش پایین می کشه...
زنه گریه میکرد. شوهرش اومد گفت چته؟ چرا گریه و زاری میکنی ؟ مادرش گفت:چه انتظار داری از زنی که طلاقش دادی؟! شوهره گفت : کی طلاقش دادم ؟ مادرش گفت : پیام براش فرستادی که تو را طلاق دادم ! شوهره گفت : من از صبح گوشیمو گم کردم، شاید همونی که گوشیمو پیدا کرده پیام فرستاده ، گوشیتو بده بش زنگ بزنم . زنگ زد به گوشیش بش گفت تو پیام فرستادی که زنم رو طلاق دادی ؟! دزد گفت : بله از صبح تا حالا مخمو خورده ، پیام داده گوجه بخر، خیار بخر ، سبزی بخر، اونو بخر ، اینو بخر ، خواهرت اینجوریه ، مادرت اینجوری گفت ، بابات اونجوری گفت و ... من هم بجات طلاقش دادم و راحتت کردم صاحب گوشی به دزد گفت : گوشیم حلالت😐🙄😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌😂😂😂😂😂😂
قانون مکث 3 ثانیه: کسی از شما سؤالی ميپرسد، سريعا جواب ندهيد، سه ثانيه مكث کرده، سپس جواب دهيد. يا در ماشين نشسته ايد و خیلی هم عجله داريد، قبل از روشن كردن ماشين، بر روی صندلی ماشین به آرامی، سه ثانيه مكث كنيد بعد ماشينتان را روشن كنيد.         اين مكث های سه ثانيه باعث افزایش قدرت وصبر شما شده و در نتیجه باعث ماندگاری و افزون شدن انرژی مثبت شما ميشود. در اين كار ممارست بخرج دهيد تا اينكه ملكه ذهن شما شده و درحافظه تان ثبت گردد. مهم ترين فايده مكث سه ثانيه جلوگیری از بروز خشم و عصبانيت می‌باشد و به شما ترمزی ميدهد كه خودتان را كنترل كنيد.
ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ: ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺍﺯ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻌﯿﺪ ﻧﯿﺴﺖ؛ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ: ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ بُت ﻧﺴﺎﺯﻡ؛ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ: ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺣﺴﺎﺩﺕ میكنند، ﺣﺘﻤﺎً ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺗﺮﻡ؛ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ: ﺗﻼﻓﯽ ﮐﺮﺩﻥ، ﺍﺯ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺧﻮﺩﻡ میکاهد؛ آموختم: تا با کفش کسی راه نرفتم، راه رفتنش را قضاوت نکنم؛ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ: ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻥ، ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﺴﺖ؛ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ: ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺘﻬﺎ ﻫﯿﭻ ﻭﺍﮊﻩ ﺍﯼ ﺁﺭﺍﻣﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ؛ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ: ﺑﻪ ﺑﻮﺩﻧﻬﺎ ﺩﯾﺮ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻧﺒﻮﺩﻧﻬﺎ ﺯﻭﺩ؛ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﻠﺪﻧﺪ؛ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ: ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺯﯾﺎﺩ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪﻥ، ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ میشوی؛ آموختم: ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺤﻮ ﺷد..✌️❤️ ‌ ‎ ‌ ‌
مثنوی معنوی کشتی رانی مگس مگسی بر پرِکاهی نشست که آن پرکاه بر ادرار خری روان بود. مگس مغرورانه بر ادرار خر کشتی می راند و می گفت: من علم دریانوردی و کشتی رانی خوانده ام. در این کار بسیار تفکر کرده ام. ببینید این دریا و این کشتی را و مرا که چگونه کشتی می رانم. او در ذهن کوچک خود بر سر دریا کشتی می راند آن ادرار، دریای بی ساحل به نظرش می آمد و آن برگ کاه کشتی بزرگ, زیرا آگاهی و بینش او اندک بود. جهان هر کس به اندازة ذهن و بینش اوست. آدمِ مغرور و کج اندیش مانند این مگس است. و ذهنش به اندازه درک ادرار الاغ و برگ کاه. مولوی » مثنوی معنوی » دفتر اول کشتیرانی مگس آن مگس بر برگ کاه و بول خر همچو کشتیبان همی افراشت سر گفت من دریا و کشتی خوانده‌ام مدتی در فکر آن می‌مانده‌ام اینک این دریا و این کشتی و من مرد کشتیبان و اهل و رای‌زن بر سر دریا همی راند او عمد می‌نمودش آن قدر بیرون ز حد بود بی‌حد آن چمین نسبت بدو آن نظر که بیند آن را راست کو عالمش چندان بود کش بینشست چشم چندین بحر همچندینشست صاحب تاویل باطل چون مگس وهم او بول خر و تصویر خس گر مگس تاویل بگذارد برای آن مگس را بخت گرداند همای آن مگس نبود کش این عبرت بود روح او نه در خور صورت بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز مدرسش دیر شد...🏃☺️🏃 خیلی‌ها امروز خواب موندن و به صبحگاه مدرسه نرسیدند یاد ایام بخیر چه زودگذشت
خبر بــه دورترین نقطه ي جهان برسد نخواست او به منِ خسته بی گمان برسد شکنجه بیشتر از این؟که پیش چشمِ خودت کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد چه می کنی؟اگر او را که خواستی یک عمر بـــه راحتی کسی از راه نـاگهان برسد رهـا کنی بــرود از دلت جدا بـاشد به آن که دوست تَرَش داشته به آن برسد رهـا کنی بروند و دو تا پرنده شوند خبر بـه دورترین نقطه ی جهان برسد گلایه اي نکنی بغض خـویش را بخوري که هق! هقِ... تو مبادا به گوششان برسد خدا کند کــه... نه! نفرین نمی کنم... نکند به او کـه عاشق او بوده ام زیان برسد خدا کند فقط این عشق از سرم برود خدا کند که فقط زود آن زمان برسد
کانالی که دیگر عضو جدید نمی پذیرد!! هفته دفاع مقدس گرامی باد. شادی روح شهدا @gahe_ashegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ 🍁🌺🍁 پـاییـــــز زیبـاتر میشـــــود 🍁 به شـــــرطی ڪه به اندازه ی🍂 تمـــــام بـــــرگ های پـاییـــــــــزی🍁 برای یڪدیگر آرزوی🍂             خـــــوب داشته باشیم🍁 پاییز تون زیبا 🍁🌺🍁 بهترینها را در فصل پاییز🍁 براتون آرزومندم🍂🙏🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیچگاه خودت و زندگیت را با کسی مقایسه نکن! "مـقایسه فـلاکت مـی‌آورد" ثـروتمند واقعی کسی هست که بدون مـقایسه زندگی می‌کند و از آنچه هست و آنچه دارد خـشنود است....  
یه دعای قشنگی توی سوره اسرا هست که میگه: «رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا» یعنی خدایا منو توی (هرکاری و شغلی یا هرچیزی) به درستی وارد کن و به درستی بیرون بیار! و همیشه از سمت خودت یه نیروی کمکی برای من بفرست!
🌸🍃🌸🌸🌸 🍃🌸 🍃🌸سلام 🌸🍃روزت خوش و دلت شاد 🌸🍃🌸 🍃🌸💕اول هفته شما زیبا و بینظیر 🍃🌸💕امروزت پر از موفقیت 🍃🌸💕لحظاتت سرشاراز آرامش 🍃🌸💕دلت از محبت لبریز 🍃🌸💕تنت از سلامتی سرشار 🍃🌸💕زندگیت از برکت جاری 🍃🌸💕وخدا پشت پناهت باشه 🍃🌸💕روزت بخیر و نیکی 🍃🌸💕شـروع هـفـتـه ات عـالـی 🍃🌸 🌸🍃🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قطعه {وطنم} خواننده: سالار عقیلی وطنم ای شکوه پا برجا در دل التهاب دورانها و از عشق دلتنگی هایش میماند..
آهنگ {وطن ای هستی من } با صدای: سالار عقیلی نام جاوید وطن ، صبح امید وطن… جلوه کن در آسمان ، همچو مهر جاودان… وطن ای هستی من ،  شور و سرمستی من… جلوه کن در آسمان ، همچو مهر جاودان بشنو سوز سخنم ، که هم آواز تو منم همه‌ ی جان و تنم ،  وطنم وطنم وطنم وطنم ! همه با یک نام و نشان ، به تفاوت هر رنگ و زبان همه شاد و خوش و نغمه‌زنان ، ز صلابت ایران جوان… به اصالت ایران کهن ، ز صلابت ایران جوان …
زوجی بر سر یک چاه آرزو رفتند، مرد خم شد، آرزویی کرد و یک سکه به داخل چاه انداخت. زن هم تصمیم گرفت آرزویی کند ولی زیادی خم شد و ناگهان به داخل چاه پرت شد. مرد چند لحظه ای بهت زده شد بعد لبخندی زد و گفت: "این چاه واقعا کار می کنه 😅👏 😂😂😂😂😂😂😂😂