eitaa logo
ازدواج گل‌های محمدی
1.5هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
5.4هزار ویدیو
877 فایل
ما واسطه خیر میشویم برای ازدواج مومنین وولایی ها #ازدواج_دائم #تک_همسری #سنتی #اسلامی کپی مطالب، با ذکر پنج صلوات هزینه ثبت نام ۷۵ هزار تومان ارتباط با ادمین جهت ثبت نام 👇 @golnarjec لینک کانال👇👇 https://eitaa.com/joinchat/439025716C4a3fc932b2
مشاهده در ایتا
دانلود
شوهری به همسرش گفت: میخوام بعد از چندین ماه، خانواده ام را فردا شب به صرف شام دور هم جمع کنم و زحمت غذا درست کردن را بهت میدم. زن با اکراه گفت : ان شاءالله خیره. مرد گفت : پس من میرم به خانواده ام اطلاع بدم روز بعد مرد سرکار رفت و بعد از برگشتن به منزل به همسرش گفت : خانواده ام الان میرسن شام آماده کردی یا نه؟ زن گفت : نه خسته بودم، نتونستم شام درست کنم، خانواده تو که غریبه نیستند یه چیز حاضری درست میکنیم. مرد گفت : خدا تو رو ببخشه دیروز به من ميگفتی كه نمیتونم غذا درست کنم آخه الان میرسن من چيکار کنم؟ زن گفت : به آنها زنگ بزن و از آنها عذر خواهی کن اونها که غریبه نیستند. مرد با ناراحتی از منزل خارج شد بعد از چند دقیقه درب خانه به صدا در اومد و زن رفت در را باز کرد و پدر و مادر و خواهر و برادرانش را دید که وارد خانه شدند. پدرش از او پرسید پس شوهرت کجا رفته ؟ زن گفت : تازه از خانه خارج شد. پدر گفت : دیروز شوهرت اومد خونمون و ما رو برای شام امشب دعوت کرد مگه میشه خونه نباشه ؟ زن متحیر و پریشان شد و فهمید که غذایی که باید مي پخت برای خانواده خودش بود نه خانواده شوهر ؟ و سریع به شوهر خود زنگ زد و بهش گفت که چرا زودتر بهم نگفتی که خانواده منو برای شام دعوت کرده بودی ؟ مرد گفت : خانواده من با خانواده تو فرقی ندارند. اونا خانواده من هم هستند. زن گفت : خواهش میکنم غذا هیچی تو خونه نداریم زود بیا خرید کن. مرد گفت : جایی کار دارم دیر میام خونه اینها هم غریبه نیستند، یه چیزی حاضری درست کن 😁 👌 با مردم همانطوری معامله کن که برای خودت دوست داری، معامله شود🌷
شوهری به همسرش گفت: میخوام بعد از چندین ماه، خانواده ام را فردا شب به صرف شام دور هم جمع کنم و زحمت غذا درست کردن را بهت میدم. زن با اکراه گفت : ان شاءالله خیره. مرد گفت : پس من میرم به خانواده ام اطلاع بدم روز بعد مرد سرکار رفت و بعد از برگشتن به منزل به همسرش گفت : خانواده ام الان میرسن شام آماده کردی یا نه؟ زن گفت : نه خسته بودم، نتونستم شام درست کنم، خانواده تو که غریبه نیستند یه چیز حاضری درست میکنیم. مرد گفت : خدا تو رو ببخشه دیروز به من ميگفتی كه نمیتونم غذا درست کنم آخه الان میرسن من چيکار کنم؟ زن گفت : به آنها زنگ بزن و از آنها عذر خواهی کن اونها که غریبه نیستند. مرد با ناراحتی از منزل خارج شد بعد از چند دقیقه درب خانه به صدا در اومد و زن رفت در را باز کرد و پدر و مادر و خواهر و برادرانش را دید که وارد خانه شدند. پدرش از او پرسید پس شوهرت کجا رفته ؟ زن گفت : تازه از خانه خارج شد. پدر گفت : دیروز شوهرت اومد خونمون و ما رو برای شام امشب دعوت کرد مگه میشه خونه نباشه ؟ زن متحیر و پریشان شد و فهمید که غذایی که باید مي پخت برای خانواده خودش بود نه خانواده شوهر ؟ و سریع به شوهر خود زنگ زد و بهش گفت که چرا زودتر بهم نگفتی که خانواده منو برای شام دعوت کرده بودی ؟ مرد گفت : خانواده من با خانواده تو فرقی ندارند. اونا خانواده من هم هستند. زن گفت : خواهش میکنم غذا هیچی تو خونه نداریم زود بیا خرید کن. مرد گفت : جایی کار دارم دیر میام خونه اینها هم غریبه نیستند، یه چیزی حاضری درست کن 😁 👌 با مردم همانطوری معامله کن که برای خودت دوست داری، معامله شود🌷