🌷 داستان پسری به نام شیعه
🌷قسمت اول
🌟 من هشت سالم بود .
🌟 پدر و مادرم سنی بودند .
🌟 یک روز در بازار ،
🌟 مشغول خرید بودیم ؛
🌟 که از مسجد شیعیان ،
🌟 صدای حاج آقایی از بلندگوی مسجد
👈 پخش می شد .
🌟 حاج آقا در منبر ، مشغول سخنرانی بود
🌟 که ناگهان شنیدیم
🌟 اسم کتابهای ما سنی ها را می برد
🌟 هر روایتی که می خواند ؛
👈 از کتاب ما بود .
🌟 پدرم خیلی تعجب کرد .
🌟 ناگهان تصمیم گرفت ؛
👈 که وارد مسجد شود .
🌟 مادرم با ترس گفت :
🌸 حمید داخل نشو خطرناکه
🌸 ممکنه بلایی سرت بیارن
🌟 پدر گفت :
🌷 نترس عزیزم ، زود میام
🌟 نیم ساعت گذشت ولی بابا نیامد
🌟 رفتم داخل دنبالش ؛
🌟 از دور دیدم
🌟 که با حاج آقایی صحبت می کرد .
🌟 نزدیکتر شدم
🌟 پشت پدرم ایستادم
🌟 شلوارش را محکم گرفتم
👈 و با دقت به حرفهاشون ،
👈 گوش می دادم .
🌟 شنیدم حاج آقا با پدرم
🌟 درباره خلیفه ها و حضرت علی و حضرت زهرا ، صحبت می کردند .
🌟 حاج آقا گفت :
🌹 من اهل سنت را دوست دارم
🌹 مثل برادرام و شاید بیشتر ؛
🌹 اما خودت بگو
👈 آیا پیامبر بالاتر است یا خلیفه ها ؟
🌟 پدرم گفت :
🌷 خوب معلومه که پیامبر بالاترند
🌟 حاج آقا گفت :
🌹 به نظر شما ،
🌹اگر حرف پیامبر با حرف خلیفه ها ،
🌹 در تناقض قرار گرفت ،
👈 کدوم را قبول می کنی ؟
🌟 پدر بی معطلی گفت :
🌷 خوب معلومه دیگه ؛
🌷 حرف پیامبر ، حرف خداست .
🌟 حاج آقا گفت :
🌹 مگر پیامبر ، بارها نفرمودند
👈 که بعد از من ، علی ولی شماست ؟
🌟 پدر گفت :
🌷 چرا حق با شماست .
🌟 حاج آقا گفت :
🌹 پس چرا هنوز جسد پیامبر روی زمین بود که آن دو خلیفه ، بر سر خلافت ، با انصار جلسه گرفتند ؟
🌹 مگر بعد از غدیر ،
🌹 کسی در جانشینی امام علی علیه السلام شک داشت ؟
🌟 پدر گفت :
🌷 البته که نه
🌟 حاج آقا دوباره گفت :
🌹 خب مورد دیگه
🌹 مگر پیامبر نگفتند
🌹 که هر کس حضرت زهرا را آزار دهد
🌹 مرا آزار داده
🌹 و هرکس مرا آزار دهد ،
🌹 #خدا را آزار داده است .
🌟 پدر گفت :
🌷 بله درسته ، در روایات ما هست
🌟 حاج آقا گفت :
🌹 مگر حضرت زهرا آخر عمرشان ،
🌹 بعد از اینکه درِ خانه اش را آتش زدند
🌹 و خودش را بین در و دیوار ، فشردند
🌹 و میخِ در ، به سینه اش فرو کردند
🌹 و فرزندش محسن را سقط نمودند
🌹 مگر ایشان نگفتند
🌹 که من از خلیفه اول و دوم ،
👈 راضی نیستم ؟
🌹 مگر حضرت زهرا نگفتند
👈 که آنها مرا اذیت کردند ؟
🌟 پدرم گریه اش گرفت
🌟 و سرش را به زیر انداخت و گفت :
🌷 بله این روایت هم در کتابهای ما آمده ...🌷ادامه دارد...🌷
@gole_zahraa 👈
تفسیر سوره یس آیات 28-29.mp3
1.4M
📚تفسیر سوره یس آیات 29_28
استاد قرائتی
@gole_zahraa 👈
1_39108946.mp3
5.61M
🎧 سرود بسیار زیبا و شنیدنی❣
🎼 قراره کار تو دلبری باشه....
🎤 سیدمهدی میرداماد
💠 #میلاد_امام_حسن_عسکری
@gole_zahraa 👈
زمین چشم تماشا شد امام عسگری آمد
بهشت آرزوها شد امام عسگری آمد
هوای سامره گلپوش از عطر نفسهایش
گل ایمان شکوفا شد امام عسگری آمد
ولادت امام حسن عسکری مبارک
@gole_zahraa 👈
داستان
سیبزمینیهای بدبو
معلم یک کودکستان به بچههای کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند. او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان میآید، سیبزمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند. فردا بچهها با کیسههای پلاستیکی به کودکستان آمدند. در کیسه بعضیها ۲ بعضیها ۳، و بعضیها ۵ سیب زمینی بود. معلم به بچهها گفت تا یک هفته هر کجا که میروند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند.
روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچهها شروع کردند به شکایت از بوی سیبزمینیهای گندیده. به علاوه، آنهایی که سیبزمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچهها راحت شدند. معلم از بچهها پرسید:«از اینکه یک هفته سیب زمینیها را با خود حمل میکردید چه احساسی داشتید؟»
بچهها از اینکه مجبور بودند، سیبزمینیهای بد بو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند شکایت داشتند.
آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی، این چنین توضیح داد:«کینه آدمهایی که در دل دارید و همه جا با خود میبرید نیز چنین حالتی دارد. بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد میکند و شما آن را همه جا همراه خود میبرید. حالا که شما بوی بد سیب زمینیها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید، پس چطور میخواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟»
@gole_zahraa 👈
اگر #امام_زمان غیبت کرده است، این غیبت ماست نه غیبت او...
این ما هستیم که چشمان خود را بسته ایم، این ما هستیم که آمادگی نداریم.
#شهید چمران
@gole_zahraa 👈
مداحی آنلاین - تو خونه ی آسمون دوباره خورشید اومد - مهدی سلحشور.mp3
4.2M
🌸 #میلاد_امام_حسن_عسکری (ع)
💐تو خونه ی آسمون دوباره خورشید اومد
💐عاشقای صاحب الزمان عید اومد
🎤مهدی سلحشور
👏 سرود
@gole_zahraa 👈
💮حضرت #امام_خامنه_ای(مدظله العالی):
آدم دارای ولایت این است كه:
🔻"ولیّ" را بشناسد،
🔻فکر "ولیّ" را بداند،
🔻با "ولیّ" همفکر بشود،
🔻عمل "ولیّ" را بشناسد،
🔻با "ولیّ" هم عمل بشود،
🔻دنبال او راه بیفتد،
🔻خودش را فکراً و عملاً پیوسته با "ولیّ" بکند،
این شخص با_ولایت است.
📗طرح كلي انديشه اسلامي در قرآن، ص۵۶۳👆
ای فرزندان آدم! اگر رسولانی از خود شما به سراغتان بیایند که آیات مرا برای شما بازگو کنند، (از آنها پیروی کنید؛) کسانی که پرهیزگاری پیشه کنند و عمل صالح انجام دهند (و در اصلاح خویش و دیگران بکوشند)، نه ترسی بر آنهاست و نه غمناک می شوند.(35)
يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي فَمَنِ اتَّقَىٰ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ(35)
🌷سوره عراف🌷
@gole_zahraa 👈
چرا ما سخن خداوند را نمی شنویم؟
شما خود، کتاب مقدس هستید.
در اعماق وجود شما یک نجوای آرام و کوچک وجود دارد.
اگر کمی ساکت شوید، اگر اندکی از هیاهوهای دنیا فاصله بگیرید، از آنجا راهنمایی خواهید شد.
خدا هنوز سخن میگوید، او سخن گفتن را متوقف نکرده است. او مغرض نیست
اینگونه نیست که او با موسی و عیسی و محمد صحبت کرده باشد و با شما صحبت نمیکند.
او دارد با شما هم اندازه محمد صحبت میکند.
تنها تفاوت این است که محمد آماده بود گوش کند، و شما آماده نیستید.
محمد ساکت و در دسترس بود و شما نیستید.
در دسترس بودن نسبت به آن صدای هدایت گر و طبیعت درون، همان چیزی است که من آن را مراقبه مینامم
👤اوشو
داما پادا_ جلد ۱ فصل سوم
@gole_zahraa 👈
هدانا (3).mp3
4.84M
🔊 مداحی | 💐میره قدم قدم دلم سامرا
💐حرم کنار سفره کرم امام عسکری
🎤 حسین_طاهری
🌸 #میلاد_امام_حسن_عسکری (ع)
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@gole_zahraa 👈
🌷 داستان پسری به نام شیعه
🌷 قسمت دوم
🌟 حاج آقا : پس ببین برادر ،
🌟 اونا ( خلیفه اول و دوم )
🌟 حضرت زهرا رو اذیت کردند وطبق اون حدیث ، خدا و پیامبرش رو هم اذیت کردند.
🌟 پس چطور پیرو کسی باشیم
🌟 که خدا و پیامبر و اهل بیت پیامبر رو اذیت کردند
🌟 ولی از اون طرف
🌟 امام علی که تا آخر عمر عاشق زهرا بود
🌟 و خدا و پیامبر و حضرت زهرا و همه مردم حتی خلیفه ها ، ازش راضی بودن ، باید خونه نشین بشه و حکومت بیفته دست نااهلان و دشمنان اسلام ؟!
🌸 بعد از اون شب ، پدرم خیلی تغییر کرده بود ،
🌸 همیشه در حال تحقیق بود
🌸 و بعضی وقتا با مادرم جلسه میگذاشت
🌸 مادرم ، خیلی بابام رو دوست داشت
🌸 و بیشتر از یک شوهر ، برای پدرم احترام و ارزش قائل بود.
🌸 همیشه مثل دوتا رفیق صمیمی بودند
🌸 باهم شادی می کنن و باهم غمگین میشن
🌸 هر کدوم زودتر پای سفره می نشست
🌸 اجازه نمی داد غذا بخوریم تا دیگری هم بیاد
🌸 مامان ، هیچ کاری بدون اجازه بابام انجام نمی داد
🌸 و کاری نمی کرد که بابام اذیت بشه
🌸 به همین خاطر در هر کاری ،
🌸 با پدرم مشورت می کرد
🌸 و در سختیها به پدرم کمک می کرد
🌸 حتی در این تحقیقات .
🌸 بعدها فهمیدم درباره شیعه و سنی داشتند تحقیق می کردند .
🌸 یه شب که از خواب پریدم ، چراغ اتاق پدرمو روشن دیدم
🌸 از لای درِ نیمه باز ، داشتم نگاه می کردم و به حرفاشون گوش می دادم
🌸 پدر به مادرم می گفت :
🌟 اینا به ما دروغ گفتن
🌟 و ما کورکورانه فقط تقلید می کردیم .
🌟 اهل سنت واقعی ، همین شیعه ها هستند نه ما.
🌟 کسانی که واقعا به سنت پیامبر و اهل بیتش عمل می کنن ، شیعیان هستند نه ما .
🌟 کسانی که اهل بیت پیامبر رو دوست دارن شیعه هستند نه ما.
🌟 ما فقط اسممون اهل سنته.
🌟 ولی واقعا نیستیم
🌟 چون خلاف سنت پیامبر عمل می کنیم
🌟 چون تابع سنت خلفا و حنبلی و شافعی و مالکی و ابن تیمیه و یه مشت عالم بی سواد هستیم...
⚜ ادامه دارد ... ⚜
نویسنده:حامد طرفی
@gole_zahraa 👈
تفسیر سوره یس آیات 30-33.mp3
2.7M
📚تفسیر سوره یس آیات 30-33
استاد قرائتی
@gole_zahraa 👈
ان شاءالله باقرآن محشور شود
#امام_حسن_عسکری علیه السلام فرمود:
بد آدمی است آن که دارای دو چهره و دو زبان میباشد؛ دوست و برادرش را در حضور، تعریف و تمجید میکند، ولی در غیاب و پشت سر، بدگوئی و مذمّت مینماید که همانند خوردن گوشتهای بدن او محسوب میشود، چنین شخص دو چهره اگر دوستش در آسایش و رفاه باشد حسادت میورزد و اگر در ناراحتی و سختی باشد زخم زبان میزند.
«بحارالأنوار، ج. ۷۵، ص. ۳۷۳، ح. ۱۴»
@gole_zahraa 👈
🌷 خاطرات یک فراری 🌷
🌷 قسمت سوم 🌷
🌟 مشغول تایپ بودم
🌟 که ناگهان تلفنم زنگ زد .
🌟 گفتم : سلام
🌟 گفت : الو سلام ، حامد کجایی ؟
🌷 گفتم : سلام علیکم من سر کارم
🌷 بفرمایید شما ؟
🌸 گفت : منم عمو فرشاد ، الآن کجایی ؟
🌟 منم با خوشحالی گفتم :
🌷 عمو جان خوبید ؟! من حرمم .
🌸 گفت : میدانم که حرمی ،
🌸 بگو کجای حرمی ؟!
🌸 ما هم حرمیم .
🌟 من یک لحظه جا خوردم
🌟 داشت اشکم سرازیر می شد .
🌟 هم خوشحال بودم و هم ناراحت .
🌟 ناراحت بودم ، چون ؛
👈 نه پولی داشتم نه وسایل پذیرایی...
🌟 با این حال گفتم :
🌷 عموجان دقیقاً کجایید ؟!
🌷 خودم میام پیشتون .
🌸 گفت: درب شماره یک
🌟 من هم به سرعت ،
🌟 به طرف درب شماره یک ، رفتم .
🌟 از دور که عموفرشاد را دیدم
🌟 دلم خیلی لرزید .
🌟 همدیگر را بغل کردیم .
🌟 خانم و عروسش هم باهاش بودند .
🌟 پس از احوالپرسی ،
🌟 همان جا به پدرم زنگ زد .
🌟 عمو فرشاد به پدرم گفت :
🌸 الو یونس ، سلام
🌸 من پیش حامدم ،
🌸 شکر خدا خوبه ،
🌸 کاری باهاش نداری ؟
🌟 بابام از پشت گوشی به عمو گفت :
🌹 بی زحمت با حامد به راه آهن بروید
🌹 و وسایلش را تحویل بگیرید .
🌟 عمو و خانم ها را ،
🌟 با ماشین خودشان ، به خانه بردم .
🌟 عمو فرشاد ،
🌟 خانم ها را دم در خانه ما پیاده کرد .
🌟 و گفت :
🌸 با حامد می رویم راه آهن
🌟 از شنیدن این حرف ، جا خوردم
🌟 می دانستم راه آهن ، پول می گیرند
🌟 که من نداشتم .
🌟 به خاطر همین ، مخالفت کردم
🌟 و به عمو گفتم :
🌷 نه عمو جان !
🌷 شما زحمت نکشید لطفا
🌷 من خودم فردا وسایل را می آورم .
🌟 ولی عمو اصرار کرد که الآن برویم .
🌟 خانمها را تحویل زنم دادم .
🌟 و به طرف عمو برگشتم .
🌟 به طرف راه آهن حرکت کردیم
🌟 مستقیما پیش مسئول توشه رفتم
🌟 و گفتم : آقا پولش چقدر می شود ؟
🌟 به دفتر و رسید نگاه کرد و گفت :
☘ هیچی حساب شده .
🌟 من از شنیدن این حرف ، آرام شدم .
🌟 انگار آب سردی روی سرم ریختند
🌟 با خودم گفتم :
🌷 دمت گرم بابای خوبم
🌷 که آبروی مرا خریدی .
🌟 مثل اینکه یک وزنه چند کیلویی ،
🌟 از روی دوشم برداشتند
🌟 و با خیال راحت ،
🌟 به طرف وسایل رفتم .
🌟 وسایل را ،
🌟 روی سقف ماشین عمو گذاشتیم
🌟 که ناگهان کارگر توشه گفت :
☘ آقا انعام نمیدی ؟ ...
🌷 با ترس و تعجب گفتم : انعام ؟!
🌷 أنعام برای چی ؟! مگه چکار کردی ؟
🌟 سپس علکی دستم را ،
🌟 توی جیبم بردم
🌟 که مثلا دنبال پول می گشتم
🌟 اما عمو فرشاد پیش دستی کرد
🌟 و دو هزار تومان به طرف داد .
🌟 سپس به طرف منزل رفتیم .
🌷 ادامه دارد ... 🌷
@gole_zahraa 👈
🌷پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:
💠ای علی! «یس» را بخوان که در آن ده اثر
است هر که آن را قرائت کند:
۱) اگر گرسنه باشد سیرگردد
۲) اگر تشنه باشد، سیراب گردد
۳) اگر عریان باشد، پوشانیده گردد
۴) اگر عزب باشد، #ازدواج کند
۵) اگر ترسان باشد، امنیت یابد
۶) اگر مریض باشد، عافیت یابد
۷) اگر زندانی باشد، نجات یابد
۸) اگر مسافر باشد، در سفرش یاری شود
۹) نزد میت خوانده نمی شود مگر اینکه خدا
بر او آسان گیرد
۱۰) اگر گمشده داشته باشد، گمشده اش را پیدا کند
📚منبع: ﺍﻟﻤﺼﺒﺎﺡ ﮐﻔﻌﻤﯽ، ﺹ۱۸۲
@gole_zahraa 👈
#امام_حسن_عسکري عليه السلام می فرمایند :
يكي از نشانه هاي تواضع و فروتني آن است كه به هركس برخورد نمائي سلام كني و در هنگام ورود به مجلس هر كجا، جا بود بنشيني ـ نه آن كه به زور و زحمت براي ديگران جائي را براي خود باز كني ـ..
مِنَ التَّواضُعِ السَّلامُ عَلي كُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الْمَجْلِسِ.
بحارالأنوار، جلد 75، صفحه 372،
@gole_zahraa 👈
حضرت صادق علیه السلام فرمودند:
از شامگاه پنجشنبه و #شب_جمعه، فرشتگانی با قلمهایی از طلا و لوحهایی از نقره، از آسمان به سوی زمین میآیند و تا غروبِ روز جمعهِ ثواب هیچ عملی را نمینویسند به جز صلوات بر محمّد و آل محمّد علیهم السلام.
@gole_zahraa 👈
💦 غســــــل جمعـــــــه 💦
⭕️ از رسول خدا صلی الله علیه وآله روایت شده:
💧 ای علے؛ بر مردم لازم اسٺ ڪه در یک روز از روزهای هفته غسل نمایند.
👈 تو هر جمعه غسل نما، اگرچه غذای آن روزٺ را بدهے و گرسنه بمانے ولے بجای آن، آب برای غسل تهیه نمایے، چرا ڪه در میان اعمال_مستحبے، عملے ثوابش بزرگتر و زیادتر از غسل جمعه نمے باشد.
📗 مستدرڪ الوسائل، ج۲: ۵۰۳
📘 آمال الواعظین، ج۲: ۱۵-۱۳
@gole_zahraa 👈
🌸 به خدا قسم ❗️
🌸 اگر شما شیعه در زمين نباشيد ؛
⚜ گياهی در زمين نرويد .
🌸 به خدا سوگند❗
🌸 اگر شما در روی زمين نباشيد ؛
⚜ خدا نعمتی به مخالفين شما ندهد
⚜ و به خوشی ها دست نيابند
⚜ نه در دنيا و نه در آخرت بهره ای ندارند .
🌷 امام صادق عليه السّلام 🌷
📖 الكافی، ج 8، ص 213
@gole_zahraa 👈
┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄
❤️ هنگام نزاع در خانه ،
👈 دور از چشم بچه ها باشید
👈 پای بچه ها را به دعوا نکشانید
🌸 در دعوا به همدیگر ،
👈 بی ادبی و بی احترامی نکنید
🌸 آقایان عزیز !
❤️ هنگام نزاع ،
❤️ برای لحظاتی بیرون بروید
❤️ و با قدم زدن
❤️ و کسب مجدد آرامش
👈 به خانه برگرد .
@gole_zahraa 👈
🇮🇷 برای فرزندان خود ،
👈 دوستان خوبی انتخاب کنید .
🇮🇷 دوستانی مذهبی و مسجدی و دینی
🇮🇷 دوستانی معنوی و نمازی و قرآنی
🇮🇷 دوستانی باهوش و زرنگ و درس خوان
🇮🇷 دوستانی پاک و دلسوز و مهربان
🇮🇷 دوستانی خوش رفتار و با محبت
🇮🇷 دوستانی با اخلاق و باادب و نزاکت
🇮🇷 اهل کار و تلاش و فعالیت
🇮🇷 اهل علم و کمال و فضیلت
@gole_zahraa 👈
#تربیت_فرزند
شعرمهدوی
گر نیایی فقیر می میرم
مثل دنیا حقیر می میرم
چون کبوتر که در قفس حبس است
تک و تنها اسیر می میرم
ای شکوه ترنم باران
در فراقت کویر می میرم
توی شهر دلم زمین لرزه است
زیر آوار پیر می میرم
بی تو زجرآور است جان کندن!
وای بر من؛ چه دیر می میرم!
تو بیا، می خورم قسم به خدا
چون بگویی بمیر، می میرم
"مهدیا" ای تمام هستی من
گر نیایی فقیر می میرم...
اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان
@gole_zahraa 👈