👈گفتم من اینو اصلا به عاطفه ی مردت ربط نمیدم ...به زبان اقتدار ستیزه تو ربط میدم .. میدونی اگه درست میگفتی او حتما می آمد..حتما به نیازه تو توجه میکرد ...گفت درستش کدومه ؟ بر مدار اقتدار مرد ... به سمت اقتدار مرد گفتم ایندفعه ساعت یک نیمه شب اومد بدو جلو اشکهاتم پاک نکنی بزار تو چشمت باشه ببینه.... سلام اومدی ... گریه کردی ..؟ خیلی زیاد ... چرا ...؟ تو که هر چی میگم اصلا به من محل نمیدی ... هر چی میگم کار خودتو میکنی .... ❌اینجوری نگی ... گریه کردی ...؟ خیلی زیاد ...؟ چرا ...؟ بیام سرمو بزارم یه کم در آغوش تو تا آروم بشم که بگم ؟ سرتو گذاشتی چی بگی ...؟ ساعت ۸ شب که میشه حال خودت رو بگو برمن چه میگذرد رو بگو ... ساعت ۸ شب که میشه صدای این سگها درمیاد یه ترسی منو میگیره هر کار میکنم آروم بشم نمیتونم ... اینقدر میسوزم و اشک میریزم تا تو میای ... همین که میای دیگه اشکام تموم میشه .. اینه که الان میبینی چهره ام خندونه ولی چشام سرخه اشک ... گفت دکتر یه چیز دیگه یاد بده ... گفتم چطور ....؟ گفت شوهر من عاطفه نداره اینا درش اثر نداره ... فکر کرد من دارم تکنیک عاطفی بهش یاد میدم ... گفتم خانوم منم با عاطفه حرف نمیزنم ... من دارم از ارزش اقتدار مرد حرف میزنم ... #ادامه_دارد... #مدیریت_زندگی_مؤمنانه49 @golestan_tanhamasir